صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

"این حق شاگردان است که شوخی بکنند و حق معلمین عصبانیت و بدآمدن نیست . اگر معلمی بخواهد در مقابل شوخی شاگردان برنجد و ناراحت شود پس کار معلمی از همه کس ساخته است! و دیگر کجای کار معلمی مشکل خواهد بود!!"

اعترافات یک معلم ( 6 )

رضا ایزدی

گروه رسانه/

کتاب « اعترافات یک معلم »  در مرداد ماه 1337 توسط « رضا ایزدی » منتشر گردیده است .

این کتاب ارزشمند و موثر خاطرات یک دبیر ادبیات از چگونگی تدریس در دبیرستان های پسرانه بین سال‏های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷  را به نمایش می گذارد که به نارسایی ها و اشتباهاتش در تدریس به نحو هنرمندانه ای اشاره می کند .

در بیوگرافی آقای رضا ایزدی چنین می خوانیم :

« از نویسندگان سخن سنج و خوش قریحه کشور ما است . او کمتر چیز می نویسد ولی آن چه تاکنون نوشته است همه در نوع خود دلچسب و خواندنی است .

وی همکاری با مطبوعات را از سال 1320 با درج مطالب مفید و آموزنده در مجلات هفتگی شروع کرده و مقالات تحقیقی و ادبی و داستان های کوتاهش همواره زبانزد خاص و عام بوده است .

ایزدی مدتی روزنامه مستقلی به نام « الوند » منتشر می کرد و بر دیوان مفتون همدانی شاعر بلند پایه ایران و حسینی داور شاعر شیرین سخن معاصر نیز مقدمه های جالب نگاشته است .

ایزدی علاوه بر کارهای مطبوعاتی سال ها در پست های گوناگون و ریاست آموزش و پرورش شهرستان های ایران به تعلیم  و تربیت خدمت کرد . »

« صدای معلم » در راستای تاسیس و تثبت « فرهنگ گفت و گو و تفکر انتقادی » با رویکرد « خودانتقادی » متن کامل این کتاب فاخر را در بخش های پیوسته منتشر می کند .

 

اعترافات یک معلم در صدای معلم

مهرماه سال بعد

خوب! بچه ها امیدوارم که تعطیلات تابستان به شما خوش گذشته باشد و خستگی و کسالت سال تحصیلی گذشته را کاملا برطرف نموده باشید و از امروز با امیدواری و اطمینان هر چه بیشتر این آخرین سالی را که در دبیرستان هستید به پایان رسانید و سال دیگر در همین موقع در دانشکده ها مشغول تحصیل باشید.

همه با هم – انشاءالله

امسال من در کلاس شما بیش از سه ساعت درس ندارم، این سه ساعت یک ساعت انشاء و دو ساعت دیگر قرائت فارسی خواهد بود ولی لزومی ندارد که طبق همین برنامه و آئین نامه غلطی که وضع شده است عمر خودم و شما را تلف نمایم، بلکه تصمیم گرفته ام با نظر و شور شما این سه ساعت را با وضعی که بهتر بتواند برای شما سودمند و آموزنده باشد بگذرانم لیکن دلم می خواهد قبل از شور درباره این که این برنامه چگونه باشد چند کلمه با شما خصوصی صحبت کنم.

همه با هم- بفرمایید خواهش می کنیم.

متشکرم.

مطلبی که می خواستم بگویم این است که شما همه بزرگ شده و در آستانه تغییرات و تحولاتی قرار گرفته اید که ممکن است این تغییرات و تحولات در سرنوشت زندگی اساسی شما که از این به بعد خواهد بود تاثیری کامل و عمیق داشته باشد. احساس می کردم همه حتی آنها که سابقه بی قراری و شیطنت در کلاس داشتند بیش از دیگران به حرف هایم توجه دارند. مطلب را طوری شروع کرده بودم که اطمینان داشتم برای آنها جالب توجه خواهد بود. به درد زندگی شان می خورد و به آنها احتیاج فراوان داشتند. در چهره و قیافه هاشان این تاثیر را می خواندم. اکنون از زبان و دهان من چیزهایی می شنوند که سالیان دراز در انتظار آن بودند و خودشان نمی دانستند مسلما در نخستین روز کلاس هیچ مطلب علمی هر قدر هم استادانه و ماهرانه تشریح می شد تا این اندازه نمی توانست جلب توجه شاگردان را بنماید. سپس به دنباله مطلب پرداختم:

نخستین مطلب که باید بدانید این است که اگر شما مرا معلم و استاد خود می دانید من خودم را "برادر و دوست شما می شمرم" . هنوز این جمله کاملا از دهانم خارج نشده بود که صدای کف زدن شدید شاگردان در حالی که برق شادی و امید و نور شعف از چشمان و قیافه شان هویدا بود در فضای کلاس طنین افکند و مدتی به طول انجامید . به راستی در دنیای عجیبی سیر می کردم و در آن لحظه یک ذره شائبه و ریا جز صفا و دوستی و محبت خالصانه وجود نداشت، به کار و حرفه ام افتخار می کردم ، بعد یک دستم را برای این که صدای کف زدن قطع شود بلند کردم و در حالی که تبسم رضایت بخش و صمیمانه بر لبانم نقش بسته بود گفتم:

خیلی متشکرم که شما هم مرا بی شائبه دوست دارید و آیا احساس نمی کنید که در این محیط باصفا و غرق در دوستی به سر می بریم بهتر می توانیم به کار و برنامه ای که داریم رسیدگی نماییم؟ بسیار خوب!

غرض این است که سدهای پوسیده قدیم را که بین من و شما حائلی بود و اجازه نمی داد که از نزدیک به روحیات و افکار و تمایلات و اندیشه های یکدیگر دسترسی پیدا نماییم بشکنیم و همه چیز را دوستانه و صمیمانه و مودبانه انجام دهیم.

شما اکنون در کلاسی هستید که ناچار سال دیگر باید محیط دبیرستان را ترک کنید. از شما ، خانواده و معلمین و مربیان اجتماع انتظار دارند، به شما به چشم افرادی تحصیل کرده می نگرند، مسلما باید حرکات و اعمال و رفتار و کردار و طرز تفکر و برخورد شما متناسب با درجات تحصیلی شما باشد. شما باید از هم اکنون دارای شخصیتی باشید که بالقوه در شما وجود دارد. کاملا متوجه بودم اینان از گروهی هستند که از آزادی سوء استفاده می کنند لیکن غلط تر این بود که ناگهان این آزادی را از آنان سلب نموده روش خود را تغییر دهم بنابراین باز تدبیر تازه ای لازم بود .

من به شخصیت شما احترام می گذارم و انتظار دارم هرگز از این احترام سوءاستفاده ننمایید و مطمئن باشید که خنده و صحبت در کلاس من نه تنها جرمی نیست بلکه با کمال صراحت اعلام می کنم من شاگردانی را بیشتر دوست دارم که در کلاس بخندند ، شاداب و زنده باشند و برق امید و علاقه از چشمانشان ساطع باشد، چه فایده دارد من وارد این اتاق شوم و به جای افرادی زنده و با روح موجوداتی کسل و اخمو و ناامید و مایوس ببینم!؟ مسلما در قبال این رفتار من اطمینان دارم که در جالب ترین درس ها و کلاسم مرتب ترین کلاس ها خواهد بود. پنجره ها را باز کنید و بگذارید که نسیم زندگی در فضای کلاس به مشام برسد. برای شما اشکالی ندارد که اگر احیانا گرفتاری پیدا نمودید از حضور در کلاس خودداری کنید ولی من بیشتر مایلم که شما علت غیبت ها را بگویید ، بعید نیست بتوانم در رفع مشکل شما کمک بکنم . این کار من و هر معلمی است که شاگردش را دوست داشته باشد.

زمزمه ها و نجواها شروع شد. هنوز برای ذهن و فکر اینان غیر قابل تصور بود آنچه را که می گویم قبول نمایند حق داشتند، معذالک کم کم مسلم شده بود که با دیگران فرق فراوان دارم . لبخندی که سعی داشتم هیچ گاه از لبانم دور نگردد و کلمه پر از صمیمیت و مهربانانه ای که برای تکلم و صحبت با آنان انتخاب می کردم کافی بود به تدریج اطمینان و اعتمادشان را جلب نماید خوب! گوش کنید:

آیا حاضرهستید درباره برنامه کار کلاس کمی صحبت کنیم و ناگهان یکی از شاگردان که در وسط های کلاس نشسته بود و معلوم بود خیلی تحت تاثیر حرف هایم قرار گرفته و تصادفا از نعمت موی سر هم محروم بود با صدای جیغ و مضحکی گفت: قربان همچو دبیری و بلافاصله شلیک خنده دیگران طنین افکند...

بعید نبود که چنانچه رهبری کلاس منطقی و اصولی نباشد اصولا این آزادی حیات بخش به جای میوه های خوش رنگ و بو، زهر و سموم بار آورد! در عین حال نمی خواستم تغییر روش داده و با تلون اخلاق آنان را سرگردان نموده باشم ، موضوع را دامه دادم: "خوب! بهتر که این کلاس با خنده دسته جمعی شما شروع شد ولی مواظب باشید که این آزادی برای دیگران زیان انگیز و مزاحم نباشد ، حالا شروع می کنیم :

به عقیده شما بهتر است این سه ساعت را چگونه بگذرانیم؟

پرویز – اگر وقت را بیشتر به مطالب اجتماعی که مسلما به درد ما بیشتر می خورد اختصاص دهیم فوائدش از خواندن کتاب هایی نظیر کلیله و دمنه و چهار مقاله عروضی بهتر خواهد بود.

بسیار خوب من موافقم ولی باید برنامه هم اجرا شود و شما حتما در این دو ساعتی که برای قرائت تعیین شده است یکی از کتاب ها را بخوانید، ضمنا اگر کلیله و دمنه را خوب تدریس کنیم و مطالب را با مسائلی که امروز ممکن است نظائرش را زیاد ببینیم وفق دهیم تصور نمی کنم ایرادی به این کتاب باشد. کلیله و دمنه یا هر کتاب و مطلبی از برنامه تا زمانی ممکن است به نظر ما غیر آموزنده و امروزی نباشد که صرفا بخواهیم به این کتاب ها از پشت عینکی که چند قرن پیش به آن نگاه می کردند بنگریم در صورتی که مثلا چنانچه در درس تاریخ از زندگانی مردم پیش از تاریخ بحث کنیم منظور این نیست که فقط اطلاع و آگاهی از آن زمان داشته باشیم بلکه غرض این است که به این نتیجه برسیم که ببینیم از زمان پیش از تاریخ تاکنون بشر چگونه مشکلات و موانع را از پیش پای برداشته و از روزگاری که از پوست و برگ گیاهان خود را می پوشانیده و مانند وحشیان یکدیگر را می خورده اند تا امروز چه تغییرات و تحولاتی پیدا شده ، آنگاه از درک این مطلب باز هم برای پیشرفت و بهبود وضع بشر در خود زمینه های ابتکار ایجاد نماییم.

من معتقدم که اساس قضاوت خود را درباره هر چیز بر پایه و بنای اطلاع کامل بگذارید، شک نیست نتایج سودمند به دست خواهید آورد،  واقعا همین طور است ؛ اگر هر درس و برنامه ای را هر قدر هم که با زمان و مکان کنونی ما قبل انطباق نباشد سعی نماییم با زندگی مرتبطش سازیم اگر مفید به نظر نرسد لااقل مضر و بیهوده جلوه نخواهد کرد.

شاگردان حق داشتند در مورد کتاب کلیله و دمنه به نحوی که گذشت قضاوت نمایند زیرا در اکثر مدارس این کتاب را در زمان انوشیروان مطالعه می کنند و همه چیز آن را برای همان زمان می دانند در صورتی که اکثر از حکایات و امثال و داستان هایش می تواند در عصر و زمان کنونی ما مصداق های فراوان پیدا کند، وظیفه ما است مطالب و حکایات آن را از چهار دیواری عصر ساسانیان و محیط هندوستان بیرون کشانده صفحات آن را نمودار و آیینه ای درخشان از رفتار و اعمال و اخلاق مردمان عصر امروز بدانیم و سعی کنیم به موازات متن اصلی حکایات شبیه هایی از مردم دوران کنونی بسازیم، در این صورت بهتر می توانیم عظمت و وسعت فکر و قدرت نویسنده و خلاق توانای آن را به شاگردان و جوانان نشان داده و این کتاب را اثری جاویدان از ادبیات خود بدانیم لیکن تا زمانی که کلیله و دمنه را به عنوان یک اثر عهد انوشیروان یا نتیجه مذاکرات رای هند و برهمن بی آن که به جنبه های امروزی آن توجه کنیم در معرض قضاوت شاگردان این زمانه بگذاریم نتیجه همان است که او گفت.

بالاخره پس از مدتی شور آزادانه و راهنمایی آنان قرار گذاشتیم از دو ساعتی را که برای قرائت فارسی داریم یک ساعتش را به قرائت یکی از کتب کلاسیک و یک ساعتش را صرف بحث آزاد در پیرامون موضوعات مختلف اجتماعی بگذارنیم. ساعت انشاء را تا آن جا که ممکن است متنوع و جالب کنیم ؛ بعد گفتم بالاخره چه کتابی را انتخاب می کنید؟

عده ای گلستان سعدی و چند تن کلیله و دمنه و عده دیگر قطعاتی از شاهنامه فردوسی را پیشنهاد کردند. آزادی و اظهار عقاید از حد متعارف خود می گذشت ، هر کس کتابی را پیشنهاد می کرد و چون هیچ گونه توافقی در مورد یکی از کتاب ها نبود نتیجه ای عاید نمی شد. چهار پنج نفر در آخر کلاس بیش از دیگران می خندیدند و شوخی می کردند، کاملا متوجه بودم اینان از گروهی هستند که از آزادی سوء استفاده می کنند لیکن غلط تر این بود که ناگهان این آزادی را از آنان سلب نموده روش خود را تغییر دهم بنابراین باز تدبیر تازه ای لازم بود. ناچار با تبسم و ملایمت یکی از آنان را مخاطب قرار داده پرسیدم:

مثل این که شما هم پیشنهادی دارید؟

با شیطنت خاصی گفت: یک کتاب قرائت خوب پیدا کرده ایم .

همه سرها برگردانده و نگاه شان به این همکلاسی باهوش و دلسوز دقیق شده بود. گفتم:

به!به! چه کار خوبی کرده اید. بفرمایید.

و "او" بدون کوچکترین ملاحظه گفت:

امیرارسلان رومی!!

برای بار دوم شلیک خنده و قهقهه شاگردان به طور غیر منظمی طنین افکند لیکن این بار طرف دوم شوخی من بودم، در حقیقت این شوخی به من بود به خصوص که خنده دیگران در من اثر شدید بخشید. یک نوع احساس حقارت و شکست در خود می دیدم، غضب و عصبانیت فوق العاده ای بر وجودم مستولی شد، یک دم چشم هایم را بستم، فکر می کردم او را به بدترین طرز از کلاس بیرون کرده بگویم:

شما لیاقت این آزادی و احترام را ندارید برید بیرون گمشید.اما به زودی به خاطرم رسید که یکی از علمای معروف آموزش و پرورش گفته بود:

"این حق شاگردان است که شوخی بکنند و حق معلمین عصبانیت و بدآمدن نیست . اگر معلمی بخواهد در مقابل شوخی شاگردان برنجد و ناراحت شود پس کار معلمی از همه کس ساخته است! و دیگر کجای کار معلمی مشکل خواهد بود!!"

همچنین به خاطرم رسید در یکی از کنفرانس های تابستانی این نکته مطرح شد اگر شاگردان بخواهند آزاد و آزادانه بار بیایند معلم قادر به اداره کلاس نخواهد بود ولی یکی از استادان پاسخ داد:

اگر زیر صندلی شما قورباغه گذاشتند ، خشونت عمل و عصبانیت به خرج ندهید بلکه با تبسم و خونسردی و ملایمت آنان را از این عمل باز دارید، ممکن است چنانچه به جای مهربانی عصبانیت و خشونت و اعمال خارج از حد نزاکت اعمال شود قورباغه به حیوان خطرناک تری تبدیل شود ولی مسلما مهربانی و گذشت و بی اعتنایی معلم خواه ناخواه بر همه غرایز شیطانی شاگردان غلبه نموده آنان را به تسلیم عمیق وادار می کند. در حالی که یک خنده تلخ بر لبانم بود با صدای گرفته و لرزانی گفتم:

شوخی بدی نبود! ولی اگر همه وقت را به این حرف ها بگذرانیم کاری از پیش برداشته نخواهد شد.

 وقتی که زنگ به صدا در آمد و از کلاس بیرون آمدم به دنبالم دوید و گفت:

اگر فکر می کردم که این شوخی من شما را ناراحت می کند هرگز مرتکب آن نمی شدم.

دستم را روی شانه اش زدم و گفتم:

هرگز! دوست عزیرم، زیرا شما سوء نظری نداشتید. بی اختیار گفت:

پس از من راضی هستید؟

گفتم: شما را مثل برادرم دوست دارم.

ادامه دارد

اعترافات یک معلم در صدای معلم

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

تایپ : زهرا قاسم پور دیزجی


اعترافات یک معلم در صدای معلم

جمعه, 03 ارديبهشت 1400 14:29 خوانده شده: 1635 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/02/04 - 02:00
چقدر لطیف ،در حال حاضر معلم نمی تواند به شاگردان پشت کرده روی تخته چیزی بنویسد امیدوارم متوجه منظورم شده باشید امنیت ندارد باید پشت سرش هم دو چشم داشته باشد ، به لطف ازادی های بی حد و حصر و بی قانونی عدم شفافیت در خصوص دانش آموزان گستاخ و در عین حال محدودیت های غیر ضروری بی ادبی و گستاخی جایگزین خنده و شوخی های رایج در کلاسها شده

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور