از حدود دسامبر سال ۲۰۱۹ ویروس Covid 19 برای نخستین بار در شهر ووهان استان هوبئی، کشور چین شناسایی شد. دیری نپایید که سراسر دنیا متأثر شیوع این ویروس شد. تحقیق درباره منشأ ویروس کرونا، نگاهها را به سمت بازارهای محلی خرید فروش حیاتوحش در این شهر برد. در ادامه سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد این ویروس منشائی طبیعی داشته و از حیوان به انسان منتقل شده است و سپس خفاش و پانگولین به عنوان متهمان پرونده و ناقلین این ویروس به انسان شناسایی شدند. در این میان اظهار نظرهای متعددی در خصوص تأثیر این ویروس بر محیطزیست شد و بسیاری کوشیدند تا به تبیین آثار مثبت و یا منفی این ویروس بر محیطزیست بپردازند. [1]برخی این ویروس را نوک کوه یخ مشکلاتی دانستند که ریشه آن در رفتار انسان با محیطزیست است. اما مسئله به همینجا ختم نشد و روز به روز بر غلظت تیترهای داغی که محیطزیست و جانوران را هدف گرفته بود، افزوده شد. تیترهای همچون "همهگیری بعدی منتظر است تا از این قفسها بیرون بیاید"، "حیوان مسئول انتشار ویروس کرونا در چین"، و ... که به دلیل جذابیت و التهاب خبری خود روز به روز بیشتر گسترده شد. در واقع خبرگزاریهای منتشر کننده این تیترها، انگشت خود را بر تحریک و فراخوانی هیجان های پایه ضامن بقا همچون ادراک ترس و تهدید انسان، که در گذشته ضامن بقا و حیات او بود نهاده و به طور مداوم بر آن تأکید میورزند...
چند دهه است که دانشمندان و دلسوزان محیطزیست بر لزوم آشتی انسان و طبیعت و لزوم افزایش ارتباط انسان با طبیعت و سایر موجودات زنده و نقش آن در پرورش انسانی سالم و نسلی خلاق و مسئولیتپذیر تأکید نموده و در این زمینه تلاشهای بسیار کردهاند. نتایج تحقیقات متعدد صورت گرفته[2]، تاکید بر نقش ارتباط با طبیعت و موجودات زنده در افزایش توان حل مسئله، خلاقیت و توان مقابله با تنشهای زندگی دارد. بهطوری که امروز در دنیا، ارتباط با حیوانات به عنوان یکی از راهکارهای مؤثر در درمان نارساییهای تعامل، اوتیسم و ... معرفی شده است.
اما آیا چنین تیترهایی که بعضاً بدون توجه به عواقب آن، منتشر میشود، منجر به ایجاد ترس و وحشت در افراد نسبت به حیاتوحش و طبیعت نخواهد شد؟ و انسانی را که در طول تاریخ برای بقای خود همواره اقدام به نابودی و از بین بردن عامل خطر میکرد را نسبت به حیات وحش دچار ترس نخواهد کرد؟ ترسی که متعاقب آن انجام عکسالعملهای فوری برای رفع تهدید حیات وحش است و از طریق تصمیمگیریهای تکانشی و مبتنی بر هیجانات منفی همچون ترس، خشم و اشمئزاز خود را نشان میدهد؟ آیا این تیترها منجر به محدودتر شدن رابطه انسان و طبیعت و بهطور خاص حیاتوحش نخواهد شد؟ و انسان امروز را بیش از پیش منزوی و از زیستگاه حقیقی خود (طبیعت) دور نخواهد کرد؟ میتوان صورت مسئله را اینگونه بازسازی کرد که نخست، بشر چه رویکردهایی به نحو پسینی-تاریخی در نسبت میان خودش و محیطزیست/حیاتوحش برقرار کرده است و دوم اینکه تیترهای رسانهای مورد بحث، به طور خاص با هر کدام از رویکردها چه نسبتی برقرار میکند و در نهایت چه هیجانهایی را فراخوانی میکنند؟
در راستای پاسخ به این پرسشها، ابتدا لازم است انحاء رویکرد انسان و محیطزیست را مورد تصور قرار داد. به نظر میرسد دست کم 5 نوع رابطه میان انسان و محیط زیست قابل تصور باشد.
رویکرد اول تسلط و تقابل ؛ در این رویکرد بشر میکوشد بر طبیعت تسلط یافته و به اصطلاح آن را در "مهار و کنترل" خود درآورد. در این دیدگاه، بشریت و منافع او ارزش ارزشهاست و از طریق مهار طبیعت و تسلط بر آن باید کوشید به نحوی حداکثری منافع بشری تامین گردد. در تصویر پشت این رویکرد، نزاعهای خونین بشر با حیوانات وحشی و تصویر حیات وحش به مثابه دشمن انسان به نحوی آشکار یا ضمنی به چشم میخورد.
رویکرد دوم، رویکرد بیاعتنایی است، در این رویکرد، محیطزیست و بهطور خاص حیاتوحش چندان اهمیت و فوریتی برای مورد اندیشه قرار گرفتن نمییابد. میتوان گفت در این رویکرد شاهد فقدان توجه اساسی و فقدان هر نوعی از تأمل فلسفی و اخلاقی به نحو آشکار هستیم.
رویکرد سوم، رویکرد پذیرش محیطزیست و تلاش برای فهم اوست (رویکرد فهم و پروا). مطابق با این رویکرد، طبیعت و محیطزیست بهمثابه امری احاطهکننده و فراگیر، خود را در آگاهی انسان آشکار میسازد. انسان بهمثابه یک هستنده پرسشگر و نگران، در طبیعت پرتاب شده است و میخواهد طبیعت را بفهمد؛ این فهم، نه فهمی خشک و مفهومی و در راستای منافع است، بلکه فهمی حساس به پدیدار طبیعت است. در این راستا، آدمی در فهم طبیعت مشارکت میکند و هم از این طریق به فهمی از هستی خویش، هستی به مثابه یک امر کلّی و دیگر هستندهها نایل میگردد. این فهم آمیخته با حیرت و نوعی بازیگری و مشارکت است.
رویکرد چهارم، رویکرد اجتناب و فرار، رویکردی است متضمن اجتناب آشکار از پرداختن به محیطزیست به لحاظ نظری و تلاش برای حفظ فاصله و جدایی (قاطی نشدن) و احیاناً فرار به لحاظ عملی است. این رویکرد نه به دنبال تسلط است و نه اینکه صرفاً بیاعتنا به محیطزیست و به طور خاص حیات وحش است، بلکه میکوشد به طوری فعالانه یک فاصله، قاطی نشدن و احیاناً فرار را در دستور کار خود قرار دهد. مطابق با این رویکرد گویی محیطزیست چندان ربط مستقیمی با بهزیستی من برقرار نمیکند و با توجه به خطر برخی از مظاهر محیطزیست همچون حیاتوحش، حشرات و ...غیره، باید فاصله و جدایی خود را به نحوی فعالانه با آنها حفظ کنیم و تنها برنامه عملی و رهیافت این رویکرد همین خواهد بود. این تیترها که همراه است با فیلم یا عکسهایی در راستای متقاعدسازی بیشتر، معمولاً هیجانهایی منفی و پایه را فراخوانی مینمایند.
رویکرد پنجم، رویکرد درآمیزی بیپروا، درآمیزی با محیطزیست و بهطور خاص حیاتوحش است. بهنحویکه در این درآمیزی نه پروای حیاتوحش و نه پروای سلامتی انسان به چشم نمیخورد. بر این مبنا، آدمی به نحوی متهورانه در لانهی شیر میرود و یا شیر را به خانهی خود میآورد. عدم توجه به حساسیتهای حیوانات وحشی و عدم توجه به آسیبپذیریهای انسانی در این رویکرد مشهود است. برخی طرفداران رادیکال محیطزیست در دهههای اخیر تلاش کردهاند چنین رویکردی را نشان دهند.
اکنون به سراغ پرسش دوم نوشتار برویم که تیترهای رسانهای مورد اشاره، چه نسبت یا نسبتهایی با هر کدام از رویکردها برقرار کرده و احیاناً به تسهیل چه هیجانهایی ممکن است رهنمون شوند. به این تیتر توجه کنید : "حیوان مسئول انتشار ویروس کرونا در چین شناسایی شد". این تیتر متضمن حدی از انسانانگاری حیوانات و اسناد نقش فاعلیت و آن هم فاعلیت و علّیت یک جانبه به آنها در بحرانهای انسانی است. از میان 5 رویکرد مطرح شده، این تیتر به طور خاص با رویکرد تسلط و مقابله و رویکرد اجتناب و فرار میتواند پیوند برقرار کرده و از دل چنین رویکردهایی یا در تائید آنها بازنمایی شود.
همچنین این تیتر که " همهگیری بعدی منتظر است که از این قفسها بیرون بیاید". این تیتر نیز در دل روی کردهای تسلط و مقابله و رویکرد جدایی و فرار میتواند بازنمایی شود. چنان که دیده میشود در این تیتر نیز حیوان و حیات وحش در تسلط انسان و در قفس است و در این شرایط نیز مسئولیت همهگیری احتمالی بعدی یکجا به دوش او گذاشته میشود.چند دهه است که دانشمندان و دلسوزان محیطزیست بر لزوم آشتی انسان و طبیعت و لزوم افزایش ارتباط انسان با طبیعت و سایر موجودات زنده و نقش آن در پرورش انسانی سالم و نسلی خلاق و مسئولیتپذیر تأکید نموده و در این زمینه تلاشهای بسیار کردهاند.
این تیترها که همراه است با فیلم یا عکسهایی در راستای متقاعدسازی بیشتر، معمولاً هیجانهایی منفی و پایه را فراخوانی مینمایند. هیجانهایی که با بخشهایی دیرینهتر از مغز مرتبط است. این هیجانهای منفی همچون ترس، خشم، اشمئزاز کارکرد بقایی گستردهای در تاریخ انطباق و سازگاری بشر داشتهاند؛ در موقعیتهایی که در تنازع برای بقاء، انسان و حیوان به طرزی غریزی به یکدیگر حمله میکردهاند. فراخوانی چنین هیجانهایی در موقعیت کنونی از چند لحاظ نه تنها کمکی به بهزیستی بشر نمیکند، بلکه هر چه بیشتر مجالی برای بسط روی کردهای غیرقابل دفاعی همچون تسلط و مقابله و جدایی و فرار را فراهم میکنند. فراخوانی چنین هیجانهایی از طریق تیترهای رسانهای با تمرکز بر فاعلیت حیات وحش منجر به جدا نمودن حیاتوحش از زیستبوم و مسئول قرار دادن او در مخاطرات همهگیری بیماری شده که این مسئله تلاشی است غیراخلاقی و در راستای سلب مسئولیت از انسان و استناد مسئولیت به حیوانی که تحت کنترل قرار گرفته است.
قرار گرفتن حیوان تحت کنترل به عنوان ابژه خشم، ابژه نفرت و ابژه ترس، خواسته یا ناخواسته متضمن تلاشی مرموزانه برای بازی با مغز انسان است که از طریق شبیهسازی و فعالسازی ناخوداگاه یک ادراک تهدید که از سنخ تهدیدهای حیاتی تجربه شده در گذشته تکاملی بشر است روی میدهد. این مسئله جدایی هرچه بیشتر انسان از طبیعت و حیات وحش را به دنبال خواهد داشت و علاوه بر اینکه بر ترس بر حیات وحش به عنوان "عاملی با مخاطرات پیچیده ناشناخته" دامن خواهد زد، بی تفاوتی به کشتار حیاتوحش و توجیه این اقدام را به دنبال خواهد داشت؛ به عنوان مثال تیتر یورونیوز " دانمارک میلیونها راسو را به دلیل ناقل بودن ویروس کرونا را می کشد" نه تنها منجر به خشم و یا طرفداری کنشگران نشد بلکه در نظر اغلب افراد، این مسئله اقدامی موجه در راستای نجات انسان از این ویروس منحوس بود.
فراخوانی چنین هیجانهایی بیش از اینکه به ما در باز سازماندهی نسبتمان با محیطزیست و حیاتوحش کمک کند، از ما سلب مسئولیت کرده و نقش ما در همهگیری بیماری را کتمان میکنند. نظر به اینکه ترکیب های زبانی و جمله ها و گزاره های درباره نگرانی های مربوط به رابطه شیوع ویروس و حیات وحش و محیط زیست ، انعکاسی از پیش فرض هایی درباره ی نسبت میان انسان و حیات وحش است و از لحاظ تبار معنایی ممکن است به یکی از رویکردهای بیان شده در نوشتار حاضر برسد، آگاهی نسبت به پیش فرض های دانسته یا نادانسته در نوع خبرپردازی ها و دعاوی پیرامون طبیعت و فهم پیامدهای آن بر تصمیم گیری و انگیزش انسانی از اهمیت بالایی برخوردار است. فهم این پیچیدگی و نسبت، به خصوص برای نقد رسانه ها و آگاهی بخشی انتقادی به مشاغل ژورنالیستی ضروری به نظر می رسد
* کارشناس ارشد محیط زیست
** دانشآموخته دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه شیراز
[1] به عنوان مثال مقالات متعددی که در زمینه اثر کرونا بر کاهش آلایندههای هوا، اثر شیوع ویروس کرونا بر میزان مصرف آب و ...
[2] از جمله، تحقیقات راشل کارسون (1998) در رابطه با نقش طبیعت در افزایش توان یادگیری کودکان و شکل گیری شخصیت آن ها، کلرت (1998) در رابطه با نقش طبیعت در تکوین 9 ارزش بنیادی کودک و . . . اشاره نمود
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان