فرهاد طاهری، نویسنده و پژوهشگر در پاسخ به این سوال که انگیزه شما از نوشتن کتابی در مورد سیدمحمد فرزان چه بود، به خبرنگار خبرگزاری شبستان گفت: دلیل اصلی که من به سیدمحمد فرزان توجه کردم، این بود که در جامعه امروز ما بیشتر کتابها و مقالات که نوشته می شود، سطح اطلاعات و برخی دانستنی های افراد را ارتقا می دهد. امروز خیلی کم کتاب مقاله ای تالیف می کنیم یا می خوانیم که سطح شعور و آگاهی ما را افزایش دهد.
طاهری ادامه داد: آنچه امروز بدان نیاز داریم بیش از آنکه به دانش و اطلاعات نیاز داشته باشیم و اینکه فلان شاعر در فلان قرن زندگی می کرده است، اخلاق و آگاهی است. این همه کتاب در حوزه حافظ، مولانا، اخلاق و عرفان هیچ تاثیری در اخلاق استادان، دانشجویان و معلمان ندارد. آنچه امروز باید به آن توجه کنیم، این است که آگاهی جامعه زیاد شود و بر روی جنبه هایی انگشت بگذاریم که امروز جامعه سخت به آن جنبه ها، ویژگی ها و صفات نیاز دارد. مثال تمام عیار این قضیه معلمی است که با نهایت تخصص، عشق و علاقه به کار می پردازد.
وی با بیان اینکه نهاد آموزش و پرورش کشور ما یک نهاد ناتوان و ناکارآمد است، عنوان کرد: عمده وقت بچه ها در آموزش و پرورش و حتی در دانشگاه ها به بطالت صرف می شود. این بسیار خطرناک است. سیدمحمد فرزان معلمی بود که کاملا به کاری که می کرد، اشراف داشت و از آن مطلع بود و به هدفش می اندیشید. به معنای واقعی کلمه، ما امروز باید درصدد تربیت معلمانی همچون فرزان باشیم. این چه وقت حاصل می شود؟ وقتی که مدیرانی مثل فرزان در راس کار و در مسایل آموزش و پرورش داشته باشیم.
این نویسنده و پژوهشگر تصریح کرد: مدیری نه کتاب می خواند، نه تاریخ معاصر می داند، نه تاریخ شهرش را می داند و نه تاریخ محلی را می داند، تمام فکر و ذکرش دور مسایل غیرفرهنگی است. طبیعتا چنین مدیری نمی تواند مدرسه ای اداره کند که بچه های شایسته در آن تربیت شوند. من به این انگیزه سیدمحمد فرزان را از دل تاریخ بیرون کشیدم و برجسته کردم که به مدیران فرهنگی این کشور بگویم برای ساختن کشور به مدیرانی همچون سیدمحمد فرزان نیاز داریم.
طاهری با بیان اینکه خوشحالم که معلم نشدم، اظهار داشت: در واقع با نوشتن کتاب سیدمحمد فرزان خواستم ادای دینی کنم به آن تفکر و تربیتی که داشتم. پدربزرگم اولین معلم شهر بود و پدرم از معلمان پرتلاش و علاقه مند بود. هر دو بزرگوار به من نصیحت کردند که در ایران معلم نشوم. من به وصیت این بزرگواران عمل کردم. بعد از کارشناسی در آموزش و پرورش قبول شدم و رتبه بالایی آوردم اما به وصیت پدربزرگ و پدرم عمل کردم و وارد آموزش و پرورش نشدم. بسیار خوشحالم که وارد آموزش وپرورش نشدم. یک ادای دین داشتم و خواستم این ادای دین را از طریق کتاب سیدمحمد فرزان ادا کنم.
وی در پاسخ به این سوال که کتاب سید محمد فرزان تا چه اندازه می تواند بر نسل جوان تاثیرگذار باشد، به شبستان گفت: هیچ تاثیری نمی تواند بگذارد. در حقیقت هر پدیده فرهنگی نمی تواند روی جوانان ما تاثیر بگذارد و تاثیری نگذاشته است. الگوسازی و الگوهای جامعه ما عملا از سمت فرهنگی به سمتی غیرفرهنگی رفته است زیرا افرادی که در حوزه آموزش و پرورش و دانشگاه ها هستند، شایسته نیستند. آنها به محل کارشان به دیده محل کسب درآمد نگاه می کنند. اینکه انسان یک کار فرهنگی را از جنبه کسب درآمد نگاه کند، مشخص است که به نتیجه مطلوبی نمی رسد.
این نویسنده و پژوهشگر خاطرنشان کرد: درست است مردم مشکل معیشتی دارند و من به این قضیه آگاه هستم اما هیچ کس ندیدم که به اندازه من مشکل معیشتی داشته باشد. 10 سال است که خانه نشین هستم. با حداقل مسایل مادی، زندگی ام را می گذرانم و همیشه دغدغه های فرهنگی داشتم. نمی خواهم همه مثل من باشند. استاد دانشگاهی 500 هزار تومان بن کتابی که دانشگاه به او می دهد را می فروشد. استاد دیگری می شناسم که یک جلد کتاب در کتابخانه ندارد اما در هر فرصتی کیش می رود و هر سال تلویزیون LCD خانه خود را بزرگتر می کند. اگر مشکلات معیشتی دارند، چطور موقع خرید مبل، فرش و لباس مشکل ندارند؟
استادی می شناسم که اصرار دارد، هر سال دو دست کت و شلوار هاکوپیان بخرد اما به کتاب و مجله پول نمی دهد. پس مسئله معیشت نیست، بلکه تفکر است. در همچین فضایی کتاب سیدمحمد فرزان تاثیری بر روی جوانان ما ندارد.
وی با بیان اینکه سیاست کشور به سمت مدرک و رتبه می رود، عنوان کرد: دانشگاه در گروه های علوم انسانی در ایران بیمار محتضر رو به موتی است که هر سال با برگزاری کنکور یک لگدی به این بیمار رو به موت زده می شود و کمی تکان می خورد و نفسی می گیرد و دوباره تا سال بعد به کما می رود. تا کی می خواهیم به خود دروغ بگوییم؟ آمار و ارقام را رها کنیم و حقیقت را در نظر بگیریم. من مبنا را بر این می گذارم که همه مردم ایران دکترای ادبیات فارسی دارند، آخرش چه؟
این نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: در ایران اگر آدم قرار است عاشق شود، ترجیح می دهند، این عاشق شدن در پرونده کارگزینی درج شود و موجب ارتقا، رتبه و کسبی شود. این فاجعه است. کار و زندگی و کل مملکت امتیاز، رتبه و مدرک شده است. تا کی می خواهیم سر خود کلاه بگذاریم؟ دکتری ادبیات نمی تواند یک نامه بنویسد. یک دوره درس در یکی از دانشگاه های معتبر داشتم. از مدیر گروه خواستم نامه ای برایم بنویسد. نامه که به دستم رسید، دیدم پر از اشتباهات نگارشی است. این استاد چگونه می تواند استاد راهنما شود؟
طاهری اظهار داشت: امیدوارم معلم ها کتاب سیدمحمد فرزان را بخوانند و اندکی تاثیر بگیرند. اگر معلمان کتاب های من را بخوانند و اندکی به فکر فرو روند، به نظرم آدم موفقی بودم و نتیجه ای گرفتم. در کل ما با کتاب و مجلات نمی توانیم از بحران فرهنگی خارج شویم. باید در تمام حوزه ها افرادی لایقی زمام امور را به دست بگیرند تا از این بحران عبور کنیم.
گفتنی است، تاكنون زندگینامه افرادی چون سید احمد خمینی به قلم جواد كامور بخشایش، زندگی نامه طاهره صفارزاده به قلم ذبیح الله حبیبینژاد، زندگی نامه سید محمد علی داعی الاسلام به قلم جمشید نوروزی، زندگی نامه سیدغلامرضاسعیدی و سیدجعفرشهیدی به قلم اكبر خوشزاد، زندگی نامه مجید شریف واقفی به قلم جلیل امجدی، زندگی نامه سیدمحمد فرزان به قلم فرهاد طاهری، زندگی نامه بهاءالدین محلاتی به قلم دكتر محمدجواد مرادینیا و زندگی نامه سلمان هراتی به قلم علی تقوی در مجموعه " شخصیتهای مانا " توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
گفت و گو از مریم داوری
نظرات بینندگان
ناکارآمدی منابع درسی،سیاستگذاریهای فله ای سیاستگذاران،ایجادرقابت مریض گونه دربین مردم ازعلل مشکلات جامعه کنونی ماست.ایشان خوب است بدانند،باوجودشرایط بداقتصادی وتبعیض بین فرهنگیان وسایرکارکنان دولت،تعدادزیادی ازهمکاران فرهنگی باعشق وایثار،فرهنگ نیمه جان رایاری می کنند.هرچندتعدادی ازفرهنگیان انگیزه مطالعه ندارنداماتعدادقابل توجهی ازایشان اهل پژوهش وتحقیق هستندکه میتوانیدمقالات ارزشمندایشان رادرهمین سایت مطالعه کنید.
خودمان را نمی توانیم فریب بدهیم و حقیقت مسلم را کتمان کنیم.
مشکل کشور ما یکی دو تا نیست و هر کدامش هم یل علت ندارد. با همه این اوصاف درصد بسیاری از معلمان این آب و خاک خالصانهتر از بقیه به کشور خدمت میکنند.
کی میخواهیم یاد بگیریم با پنج سطر نوشته در باره مهمترین موضوع داخلی(فرهنگ) قضاوت نکنیم؟
ایشون نمیگویند از شعل معلمی خوششون نمیاد.
ایشون گفتند از معلمی در ایران خوششون نمیاد.
همه ما معلمان ایران همین احساس رو داریم.
بارها در همین سایت بسیاری از معلمان با حسرت گفته اند: ای کاش معلم نمیشدم.
چون درجامعه جایگاهی که باید نداریم. مسئولان چشمانشان را بر روی مشکلات معلمان بسته اند.
افرد نالایق را بر صدر نشاندند... افرادی که پول بیت المال را به اختلاس بردند...
مدرسه تبدیل شده به آزمایشگاهی که هر طرح و برنامه ای را بدون کارشناسی نشده ای را در آن مورد آزمون قرار میدهند.
مدرسه محل آزمون و خطای آقایون دفتر تالیف و وزارت آ.پ شده است.
معلمان و دانش آموزان نمونه آزمایشگاهی حضرات.
متاسفانه هر برنامه ای می خواهند در مدارس اجرا میکنند. هر کتابی را برای تدریس تحمیل میکنند به معلم و هیچ معلمی صدایش در نمی آید. هیچکس واکنشی نشان نمیدهد.
نمونه آن:
طرح ارزشیابی توصیفی؛
نظام 633؛
کتابهای تالیف شده در مقطع ابتدایی و متوسطه؛
طرح کرامت؛
طرح جابر؛
و.....
اون وقت نمیدونم چرا این همه تفاوت بین حقوق دانشگاهی ها و معلمان وجود دارد.
صدای معلم عزیز لطفا مقالات زیادی در مورد فاصله حقوقی و اهمیت کاری دو قشر دانشگاهی و فرهنگی را به صورت مقایسه ای چاپ کنید .
چه مقاله هایی که دانشجویان مینویسند و به اجبار اساتید گرانقدر تحت تدابیر دانشگاه و تکالیف دیکته شده وزارت علوم
به اسم استادان چاپ میشود.
تمام فصلنامه های علمی پژوهشی در انحصار اعضای هیئت علمی است.
تمام طرح های پژوهشی در انحصار استادان و اعضای هیئت علمی است جالب این که اکثر این استادان عرضه نوشتن هم ندارند و کار را میسپارند به دانشجوها.
اما پول اصلی و کلان طرح به جیب استاد میرود و نام استاد روی طرح ها می اید.
و دانشجو رنج بسیار برده و سود ناچیز.
جدیدا هم که با برگزاری انواع و اقسام کلاسهای آموزشی مقاله نویسی و فلسفه و نقد و محتوای الکترونیکی و ..... دکان دیگری برای خودشان باز کرده اند که همه اینها هم در انحصار استادان است.
خدا نکند کسی سابقه بیست ساله نگارش داشه باشد اما مدرک فوق و دکترا نداشته باشد و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور نا کجا آباد و دانشگاه های دولتی و آزاد نباشد...
جامعه علمی طماع امروز کجا و استادان عالم و بنام و فروتن گذشته کجا...
اینها مشت نمونه خروار است....