یکی از مشکلات غالب در تشکل های معلمان فقدان " اتاق فکر " است .تقریبا همه تشکل ها دارای یک شورای مرکزی و یا هیات مدیره هستند که اکثرا تصمیمات در آن گرفته می شود .
نوع روابط و چینش معادلات معمولا به صورتی است که دبیر کل و یا رئیس تشکل حرف اول و آخر را می زند .
با این که در اساسنامه همه تشکل ها گسترش تشکل و ارتباط به صورت عمودی و افقی پیش بینی شده است اما به علت همان فقدان اتاق فکر که اشاره شد " گردش فکر " میان بخش های مختلف تشکل مشاهده نمی شود .
تقریبا همه تشکل ها سطح فعالیت خود را در سطح کشور معرفی می کنند اما این تقسیم بندی معمولا اسمی است و مواضع و راهبردها توسط یک نفر و یا عده معدودی اتخاذ می شود .
تشکل ها معمولا فاقد یک راهبرد و برنامه مشخص برای آینده هستند و بیشتر تصمیمات آن ها بر اساس روزمرگی و وقایع روزانه تنظیم می شود .
فقدان اتاق فکر و نیز درهم تنیدگی برخی تشکل ها با جریان های " قدرت " و در سوی مخالف ، عدم شکل گیری الگوی گفت و گو میان سطوح مختلف میان اعضای تشکل و نیز بدنه فرهنگیان و معلمان باعث شده است که بسیاری از این تشکل ها حتی در برابر وقایع مهم و چالش برانگیز نیز واکنشی نشان ندهند .
شاید لازم باشد در این میان به نمونه هایی اشاره شود .
* در قضیه " محسن خشخاشی " متاسفانه حتی تا چند روز پس از این واقعه تلخ ، تشکل های صنفی معلمان موضعی در این مورد نداشتند و حتی خبر آن را نیز در رسانه و یا سایت خود منتشر نکردند !
*در ماجرای ضرب وشتم دبیر ریاضی منطقه 14 تهران ( ابوالفضل هنانیان ) با این که انعکاس وسیعی در رسانه های داخلی و خارجی داشت اما مورد توجه و نظر هیچ یک از تشکل های معلمان چه صنفی و چه سیاسی قرار نگرفت !
*در خبر مربوط به حذف رشته علوم انسانی از مدارس دولتی ، علی رغم وسعت انتشار خبر و واکنش ، هیچ یک از تشکل ها موضعی اعلام نکردند .
*در ماجرای حمله به دبستان عبود بیضا در استان فارس که طی آن آموزگاران این دبستان مورد حمله و ضرب و شتم تعدادی از اولیاء دانش آموزان قرار گرفتند ، سکوت بر تشکل های فرهنگیان حاکم بود !
*حتی در موارد مهمی مانند استیضاح وزیر آموزش و پرورش ، بودجه آموزش و پرورش ، رتبه بندی معلمان و... نیز مواضع مشخصی از تشکل ها مشاهده نشده است .
نگاهی به روند رخدادها و وقایع در درون آموزش و پرورش و جامعه معلمان نشان می دهد که تشکل های مختلف معلمان از مشکلات و مسائل بدنه دور هستند و برنامه ای برای تحلیل و تعلیل مشکلات و پاسخ گو نمودن مسئولان و دست اندرکاران امر ندارند .
اتخاذ موضع " خنثی " و یا " بی تفاوتی " نسبت به مطالبات آموزش و پرورش در سطوح و لایه های مختلف آن موجب شده است که آنان در میان افکار عمومی معلمان جایگاهی نداشته و از سوی معلمان خیلی جدی گرفته نشوند .
تشکلی که نتواند همراه و هم زمان با مطالبات آموزش و پرورش و معلمان حرکت کند و نسبت به مسائل مهم و راهبردی بی تفاوت باشد قطعا نخواهد نتوانست میان آنان جریان ساز باشد .
تشکل های معلمان باید ضربان مطالبات معلمان را داشته باشند و متناسب با آهنگ تغییرات و صرب آهنگ آن واکنشی در خور داشته باشند .
این همراهی و هم سویی با افکار عمومی معلمان خواهد توانست آنان را در معادلات و معدلات تغییر تثبیت کند و تشکل های معلمان در این فرمول می توانند " جریان ساز " باشند .
حرکت و طراحی برنامه بر اساس آهنگ تغییرات و تحلیل منطقی قضایا و بردار آن حتی می تواند قدرت و توان مقابله با افکار عمومی را نیز به آنان بدهد که متاسفانه هیچ یک از تشکل های معلمان در حال حاضر قادر به ایفای نقش خود در این مرحله عالی و مهم نیستند .
هر چند یادآوری این نکته مهم است که تشکل ها در صورت اتخاذ این ویژگی ها می توانند " گفتمان ساز " باشند و به کاهش و تعدیل بحران " اعتماد " میان " صف " و " ستاد " کمک نمایند .
فقدان طراحی یک مدل مناسب و مقتضی برای ارتباط منطقی و دو سویه میان کادر رهبری یک تشکل با بدنه موجب شده است تا آنان از وقایع درون فرهنگیان و آموزش و پرورش دچار گسست شده و یک " تاخر فازی " میان آن دو ایجاد شود .
بروز این حالت موجب می شود که برخی تشکل ها که مهم ترین آن " کانون های صنفی معلمان " هستند برای پر کردن این شکاف و یا گسست کاملا خود را شبیه بدنه و مطالبات آنان نمایند ؛ این در حالی است که اصولا تشکل ها وظیفه پالایش ، کارشناسی کردن مطالبات براساس واقعیات و شرایط و تقسیم بندی آنان بر اساس اولویت ها را دارند و از نظر مباحث تشکیلاتی باید نقش " حد واسط " میان دولت و ملت ( معلمان ) را ایفا کنند .
وجود چنین آسیب هایی در این گونه تشکل ها موجب شده است که آنان در پوپولیسم رایج میان برخی جریانات و به عنوان مثال فرهنگ شفاهی و ضد پژوهش محور رایج میان معلمان حل شده و حتی تندتر از آنان به بیان خواسته ها و مطالبات بپردازند .
ایفای چنین نقش هایی در تشکل ها شاید بتواند به « محبوبیت »آن تشکل کمک کند اما تاثیری در فرآیند " مقبولیت " نداشته و نخواهند نتوانست موجد یک جریان در تحولات و تغییرات مثبت باشند .
دیده شدن تشکل های معلمان از سوی دولت ، معلمان و مهم از آن جامعه نیاز به طراحی یک " تئوری " و " برنامه " برای اداره تشکیلات دارد .
توان تاثیرگذاری تشکل ها با میزان ورود ، حضور و ماندگاری نیروهای متفکر ، نخبه و باانگیزه ارتباط مستقیم دارد .
افرادی با ویژگی های ذکر شده باید بتوانند در اتاق فکر و یا شورای سیاست گذاری تشکل حضور داشته و آهنگ ( ریتم ) حرکت و موضع گیری شورای مرکزی و یا هیات مدیره آن تشکل را تنظیم کنند.
هر چند هنوز هم در جامعه ما مدلی برای گفت و گو میان نخبگان حتی در سطوح هم عرض هم مشاهده نمی شود که البته باید این وضعیت تعدیل شود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان