وقتی کسی کلمات را غلط مینویسد، یعنی چه بسا زندگی را هم دارد غلط مینویسد.
نوشتار و املای غلط به چیزهای دیگر هم سرایت میکند، به گفتار، به رفتار، به کردار، به همه چیز.
بیمبالاتی نسبت به کلمات، بیمبالاتی نسبت به خیلی چیزها را در پی خواهد داشت.
کسی که جملاتش را ویرایش نمیکند، زندگیاش را هم ویرایش نخواهد کرد. کسی که آنجا که باید نقطه نمیگذارد، و تفاوت ویرگول و نقطه ویرگول را بلد نیست در زندگی هم نمیداند کجا باید تمامش کند، کجا باید ادامه دهد، کجا باید فقط قدری بایستد و تأمل کند.
کسی که به قواعد زبان بیتوجه است، به قواعد زندگی هم بیتوجه است.
کسی که دستور زبان را به سخره میگیرد، دستور زبان عشق را و دستور زبان انسانیت را هم محترم نمیشمارد.
آدم بیقاعده و بیاصول، خطرناک است، چه در نوشتار چه در زندگی...
من میترسم از کسانی که غلط املایی دارند. وقتی کسی برایم مینویسد که میخواهم با شما «راجب» به فلان موضوع صحبت کنم، میفهمم که فاجعه عمیقتر از آن است که خودش فکر میکند.
وقتی کسی مینویسد از لطف شما «سپاسگذارم»، میفهمم که هزار و یک جای زندگیاش اشکال دارد.
وقتی کسی برایم مینویسد «عایا» برای نویسندگی «حتمن» باید کلاس رفت؟
میفهمم که باید به روانپزشک هم مراجعه کند.
یک پیامک سه خطی هزار و یک راز را برای من برملا میکند، خیلی بیشتر از آن چیزی که فرستنده قصد گفتنش را دارد.
خودتان را در املایتان جست و جو کنید، در نگارشتان، در نحوه جمله بندیتان.
غلط ننویسیم تا غلط زندگی نکنیم.
( کانال نوشته هایی که باید خواند )
نظرات بینندگان
سپاسگذار و ... چندان اهمیتی ندارند
برای جدا کردن جملههایی که از جهت ساختمان و مفهوم مستقل به نظر میرسند ولی در یک عبارت طولانی بستگی معنایی دارند.
در بیان توضیح و مثال پیش از کلمههایی مانند «مثلاً»، «فرضاً»، «یعنی» و…