"جایی که عقاب پر بریزد"
روز شعر شهریار
جهان ادب فارسی، از رودکی تا کنون، بسیار شاعر و نویسنده را به خویش دیده است. بسیارها که آمده اند و به گوش مخاطبانشان حرف هایی رسانده اند و رفته اند و از خویش یادگارهایی گذاشته اند.
در تعامل بین اهل ادب و حاکمیت،در دیرگاهان تاریخ، گریز و گزیری نبوده است و خوانده ایم که بوده اند اهل خرد و اندیشه و ادب و شعر و نثر ، که به دلایلی، به اهل قدرت و سیطره نزدیکی می جسته اند و البته سوی دیگر موضوع نیز، هم این نزدیکی را می جسته اند.
شاید راز مانایی ِ بسیاری از آثار ادبی را نیز بتوان در همین تعامل و بده- بستان های دوسویهٔ اندیشه و قدرت جست و جو کرد که ناچاری زمانه ، به ویژه، اهل دانش و بینش و اندیشه را وامی داشته تا دسترنج کلام و زبان و اندیشه ٔ خویش را ، تا از گزند زمان و زمانه درامان بماند، به قدرتمداران و اهل سیطره و سلطه بسپارند و نیز اهل سلطه هم که درپی نام و نان و آوازه بوده اند پُر بی میل نبوده اند آثار ادبی را مصادره به مطلوب نمایند.
به دیباچه ها و درآمدهای دیوان های شعر و آثار منثور ، اگر نگاهی بیندازیم خواهیم دید که بیشینهٔ آثار بعد و در کنار " تحمیدیه" ها ، " تمحیدیه" های پرآب و رنگی هم در شان و شوکت سلاطین و امرا و حکام زمان خویش پرداخته اند و گاه " نُه کرسی فلک را زیر پای قزل ارسلان " نهاده اند تا هم به نانی برسند و هم نامی به یاد و یادگار بگذارند.
چه " عنصری" که " ز زر آلات خوان ساخته" یا " فرخی سیستانی" که با " حُلهٔ تنیده ز دل ، بافته زجان" ش به " داغگاه" می رسد و به روایتی از " کیسه ای گندم" به " گله ای اسب داغدار" رسید و یا" منوچهری دامغانی" که بسیاری از قصایدش در ستایش بزرگان زمانه اش بوده است و البته که به " نوا" ها هم رسیده است.
حتا حکیم " ابوالقاسم فردوسی" هم ، تا که " کاخ بلند نظمش از گزند باد و باران آسیب نبیند" ناگزیر بوده است شاهکار سترگش را به سلطان زمان خویش بسپارد - اگر چه ناکام و بی نصیب از پاداش " بسی رنج بردم در این سال سی"-.
آثار منثور فراوانی را نیز می توان در این مقال یادآورد که از همین شیوه و سنت - ناگزیر و ناگریز- بهره برده اند تا در گذر روز و روزگار بمانند و دیده و خوانده شوند.
پیرتاریخ این زبان، ابوالفضل بیهقی، هم اثر بی همتا و همال خویش را در زمانهٔ سلطان جهانگشای " سیف الاسلام" نوشته است در عین بی طرفی ، کتابش را در پناه سلطان سپرده تا بماند و البته از کارکرد " مدح و ستایش سلطان" هم باخبر بوده است.
بوده اند شاعران و نویسندگانی که نموده اند چندان با اهل قدرت مدارا و معامله نباشند و کسر شان خویش و اثرشان می دانسته اند که به نام اهل قدرت دنیا اثری به یادگار بگذارند و کوشیده اند نمود و نمایشی از " آیین و دین و مسلک و مرامی" را در آثارشان بگنجانند.
" کسایی مروزی"،" غضایری رازی" را در این دسته می توان گنجاند که از نخستینه های " ستایشگران " دینی و آیینی بوده اند و راه دیگری رفته اند نام و نانشان را به " حوض کوثر" انداخته اند.
" آواره یمگانْ دره"، ناصر خسرو قبادیانی که در چهل سالگی خویش از خوابی بیدار شده و راه پیشین را پس پشت گذاشته و به دیدار کعبه شتافته و به " فاطمی" ها رسیده و " حجت " خراسان شده ، مبلغی بیش نبوده و وصف " بتان فرخار و زیبارویان بلخ و بخارا " را یکسره گمراهی می بیند سعادت دین و دنیا را فقط در پیروی از فرزندان" فاطمه " جسته است و هرکه را که بر این باور نبوده " گاو و خر" انگاشته است.
او نیز کوشیده رنج ها را که بر خویش خریده ، به هوای "بهشت و حورعین و لب جوی" داد و ستد کند.
هر گاه قدرت مداران برون رفت های سلطه و " زور" را در همراهی " تزویر و ریا" می دیده اند، از دعوت اهل اندیشه و زبان در گسترش منویات تسلط خویش، غافل نبوده اند و به نحوی از انحا ، به ارتزاق مادی " مداحان و ستایشگران" منویات خویش کوشا بوده اند.
محتشم کاشانی را باید شاعری دانست که " قدرت مداران" برش کشیدند و تنها و تنها به " ترکیب بند" ش ، نام و نانش دادند و به آفاق شهرت و کام رساندند.
شاعری که زمانه شناس بود و نخواست در " زمانهٔ عسرت" بماند.
" صفویه" که نماد و نمایش حکومتی کاملا مذهبی است نیز کوشید به ظاهر هم که شده، از ابزار جلب و جذب " عوام" به مذهب نوزای عصر خویش ، شعر را هم برکشد.
به دیوان " محتشم" که سر بزنیم، خواهیم دید او را با " اغماض" می توان از شاعران درجه سه ادبیات فارسی دانست و بوده اند بسیاری از شاعران که اندیشه و زبانشان چند سروگردن برتر و بالاتر از محتشم بوده است و صاحب جای و پایی قابل تامل و درنگ هستند اما ترکان تازه شیعه شدهٔ صفوی " آق قویونلو" از کارآیی و برش زبان بُرای شعر خبر داشتند و در کنار روحانیان کوچان جبل عاملی ، شاعران تیز هوش را که در پی نان و نام بودند ، برکشیدند تا خود برتر بمانند.
محتشم شانس مند ترین شاعری است که هم در صفویه و هم قاجاریه و البته بعد از آن ها هم شعرش به پارچه نوشت( کتیبه) ها و کاشیکاری های مساجد و بناهای مذهبی راه یافت و در روزهای سوگ آیینی ، نوشته و خوانده و شنیده شد و اینک به عنوان و نماد شعر " آیینی " شناخته می شود.
*
سید محمد حسین بَهتجت ِخُشکنابیِ تبریزی، معروف به شهریار،زادهٔ ١١ دی ۱۲۸۵–درگذشتهٔ ٢٧ شهریور ۱۳۶۷،را از شاعران دوره معاصر می شناسیم که در بزنگاه سنت و نوآوری زاده شد، بالید و رفت.
چندان با " نیمایوشیج" ، پدر شعر فارسی (زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ – درگذشتهٔ ۱۳ دی۸ ۱۳۳) دور نبوده است- دست کم از نظر دوره پختگی شعر و اندیشه نیما- که پایان شعر و زندگی نیما با میان سالی و پختگی شهریار معاصر بوده است.
این که شهریار چند قطعه شعر درنگ بار در مضامین و قالب نو داشته است ، البته مهم است اما گویا خود شهریار هم چونان دیگر رمانتیک ها و به ویژه #فریدون_توللی، دریافته بود که در عرصه شعر نیمایی چندان پروبالی نمی توانسته بزند که راه خویش را از نیما و رهروانش جدا کرد و به عالم " غزل " سبک عراقی رحل اقامت افکند و تلاش ها کرد که " حافظانه" هایی را کم و بیش به زمان و زبان امروز هدیه کند.
فضای رمانتیک شعر شهریار را آنانکه با شعر آشنایند کاملا درک کرده و باور دارند که شهریار در غزل معاصر البته تلاش کرده است اما در برابر غول ها و قله های سر در ابر و آسمان شعر و غزل فارسی ، به تپه ای می ماند که گه گاه بوته ها و گلبن هایی در آن خودی می نماید و اگر بخواهیم دیوان دوجلدی غزلیات او را از " استقبال" ها و تقلید هایی که از شاعران دیگر و به ویژه حافظ داشته، بپیراییم، شاید به ۱۰۰ غزل شخصی از شخص شهریار دست نیابیم.
هنر شهریار البته به مدد فضای رمانتیک نشریات مکتوب زمانش توانست تا دیر گاهی به ذهن و زبان و دل عشاق دلباختهٔ دلشکسته دوره "#پهلوی_ها" راه بیابد و پذیرفته شود.
غزل هایی با آغاز
- آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
- جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
-از زندگانیم گله دارد جوانی ام
- پیرم و گاهی دلم میل جوانی می کند.
و شاید چند غزل دیگر از این دست که تنها و تنها به مدد " رمانتیسیسم " شرقی - ایرانی زمان خودش به نشریات راه یافتند و شهریار را بر سر زبان ها انداختند.
شهریار البته پس از بهمن ۵۷ کوشید با اصول و مرام های حکومت تازه همراه شود و آثاری را ساخته و بسراید که به گونه ای در راستا و روند برنامه های " بفرموده" باشد.
هم خیزش مردمی- مذهبی ۵۷، هم جنگ ایران و عراق هم مضامین و مفاهیم تازه ای که پیامد ساختار مذهبی تازه بودند ، مواد خام برخی از سروده های شاعرانی چون شهریار بودند تا بتوانند نان خویش را به تنور داغ و آماده زمانه بچسبانند .
"
"سلام ای جنگجویان دلاور نهنگان به خاک و خون شناور"
نمونه ای از درک فرصت و زمان شناسی شهریار و همانندانش است.
*
باید دانست و درک کرد که نامگذاری روزها در تقویم های فرعی ، البته که رسمی است و پیش نمی آید که جامعه به گونه ای خودجوش بخواهند و بتوانند روزی از روزهای سال را به نام فرد یا مفهوم و موضوعی نام بگذارند و در درازنای تاریخش مانا شود اما حکومت ها می توانند و می کوشند به مناسبتی نام کس یا مفهومی را در تقویم بگنجانند و به آن مناسبت در مراجع و منابر و مراسم رسمی برنامه ها بسازند و داد سخن بدهند.
این که ایران ما سرزمین کلام و شعر - به ویژه- است بر همگان آشکار است و در هزار سال تاریخ رسمی و مکتوب کلام " پارسی" هزاران سخنور و صاحب کلام برآمده اند و هر کدام نقشی بر تابلوی گستردهٔ زبان توانا و سختهٔ فارسی زده اند که انکار ناپذیر است.
رودکی، فردوسی، منوچهری دامغانی، فردوسی، بیهقی، نصرالله منشی، مرزبان بن رستم، عنصرالمعالی کیکاووس، خیام، سنایی، عطار، مولوی، برادران جوینی، سعدی، امیر خسرو دهلوی،حافظ، خواجو، جامی، صائب، بیدل، کلیم، شاعران و نویسندگان دوره بازگشت و البته عصر حاضر - ملک الشعرا بهار، پروین، نیما یوشیج، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب- و بسیاری را که مجال نام بردنشان نیست، هرکدام را که با " شهریار " بسنجیم ، جایگاه و پایگاه شایستگیشان برای برکشیدن و نام گذاری " #روز_شعر" به نامشان ، بیش از شهریار است.
البته شهریار هم در ساختمان بلند و ستبر شعر ایران سهم خویش را دارد اما نه آن قدر که قله های بلند شعر - فردوسی، سعدی، مولوی، حافظ و خیام و ...- حقدار و شایستهٔ نامگذاری روز شعر باشند.
خود شهریار هم اگر بود خرسند نمی بود که " جایی که عقاب پر بریزد" بخواهند نام او را در بستر تقویم رسمی به عنوان صاحب #روز_شعر_ بگنجانند.
غلامحسین فارسی
بیست و هفتم شهریور 99
@rezafarsi
نظرات بینندگان
از بین ده بیست شاعر که مستحق نامگذاری یافته اید، دیگری طرفدار و عاشق شاعر دیگری ، می تواند بگوید چرا مثلا فردوسی یا بهار و یا......
همه ما ایرانی هستیم و شاید معاصر بودن شهریار یا دردمندی و تنهایی او بیشتر به چشم آمده است.
اصفهانی هموطن ، تنها درد شما ترک و آذری بودن شهریار است؟
فرهنگ کشور ما آنقدر دردهای عمیق و
سوزناکی دارد که این در مقابل حتی یکی از آنها، به چشم نمی آید.
شما در خیال خود هر کدام شاعر را دوست دارید بر برگ سفیدی بزنید و جلوی چشمان خود ملکه سازید.
شهریار ایرانی بود. روحش شاد
البته شهریار هم در ساختمان بلند و ستبر شعر ایران سهم خویش را دارد اما نه آن قدر که قله های بلند شعر - فردوسی، سعدی، مولوی، حافظ و خیام و ...- حقدار و شایستهٔ نامگذاری روز شعر باشند.
جناب لطفا قدری بیشتر و با دقت ک منصفانه تر، آثار شهریار را مطالعه نمایید. البته احتمال قریب به یقین ترکی بلد نیستید ، باکی نیست همان اشعار فارسی ایشان را بخوانید کفایت می کند.
آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد؟
به عنوان یک ترک ، اهانت شما را چگونه تحمل نمایم ای برادر اصفهانی.
یا به تعبیری کار هر بز نیست خرمن کوفتن ، گاو نر می خواهد و مرد کهن.
شهریار مضمون غزلیات حافظ را در زمان خود به اوج رسانده است.
یقین دارم شما فقط به عنوان روز معترضید و چیزی بیشتر نمی دانید.
این اقدام موجب جنجال در شبکههای اجتماعی شده و بسیاری از کاربران به این دسیسه چینی اعتراض کرده اند.
انس با قرآن از ویژگی های برجسته شهریار بود.
او شاعری دو زبانه بود و توانست با کلام دلنشینی تصویری زیبا از دهکده محل تولد و دوران پیری خود ˈخوشکناب ˈ را با گویشی آذری به مخاطب ارائه کند .
شهریار در میان شعرای زمان خود از شهرت خوبی برخوردار بود و علاوه بر داشتن ذوق فراوان به زبان ترکی، پارسی، عربی و فرانسه تسلط کامل داشت.
منبع : شهریار در کلام بزرگان ادب
کدخبر: ۱۵۴۹۳۰
۲۷ شهریور ۱۳۹۱
۲۷ شهریور ۱۳۹۷. خبرگزاری جمهوری اسلامی.
اصولا صدای معلم زیر هر نامه یا یادداشتی که با آن موافق باشد این چند سطر را نمی گذارد!
جنون آمیز از دست داده اند. حیف
به ایران و ایرانی دیروز که من و تو
فجیع آمیز به باد داده ایم.
به مناسبت بمناسبت سی و یکمین سالروز درگذشت استاد محمد حسین شهریار یاد آوری بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در مورد اشعار فاخر استاد شهریار ، خالی از لطف نیست.
مقام معظم رهبری در خصوص اشعار شهریار می فرمایند : "عمده آن خصوصیتی که در شعر فارسی شهریار است، این است که شعرِ به معنای حقیقی کلمه است؛ یعنی فقط نظم کلمات نیست. لُبّ احساس و خیال [است] و گاهی این زبان اوج می گیرد. یعنی ما غزل هایی در شعر فارسی شهریار داریم که در ردیف غزل های درجه یک فارسی است [که]... او را در ردیف یکی از بزرگ ترین شعرای زمان ما قرار می دهد".
رهبر معظم انقلاب، در مورد شعر «حیدر بابایه سلامِ» شهریار _که از معروف ترین شعرهای اوست _ می فرماید: «شهریار یکی از بزرگ ترین شعرای همه دوران های تاریخ ایران است .مطالب بسیار حکمت آمیزی هست؛ یعنی با این حساب، می توان شهریار را یک شاعر حکیم به حساب آورد."