استیضاح فانی درمان نیست بلکه تسکین و آرامش بخش تمام اهانت ها ،ظلم ها ،بی مهری های مسئولان، سوء مدیریت 35 سال گذشته(عدم نظامندی ارتقای مدیریت و یا پایبندی به سند بنیادین) ورسانه ها (عدم پوشش اخبار مظلومیت معلمان و جار و جنجال رسانه ای درباره معدودی که حاصل همین بی توجهی به معلم بوده است) به حق معلم است.درمان معضلات عظیم معلمان تنها توجه به سخنان رهبری درامسال و سال قبل است که دولت حتی نخواسته اهمیتی به این فرمایشات معظم له بکند و معلمان هیچ گام عملی دراین خصوص ندیده اند.
معلمان اکثرا این استیضاح را فرآیندی برای تضییع حقوق معلم و سرپوشی برتبعیض بین معلمان با اساتید و قضات و پزشکان وسایر نهادها می دانند و نیک می دانند که بدنه ستاد های سیاسی و احزاب فرصت طلب و رسانه (انعکاس اخباری به دور از واقعیت به گونه ای که غیرمستقیم به جای دفاع از حق،معلمان را زیاده خواه و دربرابر جامعه قرار می دهد) ، هیچ به فکر معلمان نیستند و اگر اقدامات قلمی و قدمی وشکایت به رهبری اندک معلمان ایران نبود آقایان از خواب بیدار نمی شدند که اکثرا براین باور بودند که چون دیگر ادارات درآمد دارند پس کارکنانشان باید تامین باشند و چون آموزش و پرورش ندارد پس معلم باید مظلوم بماند (ظاهرا آن را ارث پدری هر اداره می دانند درحالی که درآمد باید پس از وصول بالسویه و به عدالت میان کارکنان دولت توزیع گردد).
وزیری با این نگرش که جمعیت معلمین زیاد است و عملا نمی توان به این زیادی خدمت کرد برروی کار می آید و نمایندگان هم تاییدش می کنند نمی تواند دردی را دوا کند. ایشان دراکثر گفته هایش به نوعی زیادی بودن معلمان را سپر بی کفایتی ها کرده ۀ، درحالی که همین نیروی عظیم انسانی فرصت و چالش بسیاری از پیشرفت ها نه تنها در بدنه آموزش و پرورش بلکه در جامعه می تواند باشد ( به عنوان مثال: ارتقاء سطح کیفی دانش ومهارت کارکنان آموزش و پرورش ،ارتقاء سطح کیفی آموزش و یادگیری دانش آموزان ، تربیت صحیح نسل جوان برای خدمت رسانی به جامعه و توسعه و پیشرفت و ارتقاء سطح کیفی آموزش دینی ، ادب واخلاق دانش آموزان به گونه ای که مورد رضایت جامعه قرار گیرند). ایشان حتی نخواسته اند با شجاعت از حقوق به حق معلمان دفاع کند و با گفتن تلویحی اینکه معلمان حق دارند سعی در دفاع از دولت برآمده تا پرسنل خود(به جای اجرای قانون دراحکام شغلی معلمان به فکر مدیریت کردن منابع خود هستند و این در واقع از جیب معلمان دزدیدن است و اینکه این حق معلم نیست که به او می دهیم).ایشان در کارآمد کردن بیمه هیچ گام اساسی برنداشته اند (بیمه باید تامین کننده نیاز آینده معلمان باشد ولی معلمان اعتماد خود را به کارآمدی این بیمه از دست داده اند). در حالی که چگونه است وزیر بهداشت توانست آن چنان سهم بزرگی از یارانه ها بی هیاهوی رسانه ای بگیرد و حقوق پزشکان را 8 و گاها تا 10 برابر افزایش دهد و همچنین حقوق پرستاران را 7/1 برابر افزایش دهد در حال حاضر کمتر پرستاری دریافتی زیر دو و نیم میلیون تومان دارد چطور ایشان و همین نمایندگان فریاد بر نیاوردند که وضع در آموزش و پرورش بسیار سخت تر و بدتر از نظام سلامت است ؟؟؟؟
برای کمبود نیروی آموزشی چرا سراغ مدارس غیر دولتی و سرباز معلم بی تجربه رفتند و چرا برای رفع این مشکل از نیروهای پیش دبستانی و شرکتی با تجربه و با سابقه که قبلا گزینش شده بودند استفاده نکردند مگه نه اینکه مصوبه مجلس این بود که قبل مهر 93 باید این نیروها تعیین تکلیف شوند صداقت و راستی کجاست؟ همدلی و هم زبانی که رهبری گفتند چه شد؟
اخیرا در نکاتی قابل تامل راه حل خود را برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش بیان نمود ؛ ایشان فرمود که 116 هزار معلم بی سواد و از طریق رابطه وارد این سیستم شدند ، در این بین افرادی که به عنوان معلم قرآن استخدام شدند حتی قرآن خواندن را نیز بلد نیستند ؛ وی همچنین خاطر نشان کرد تنها راه حل برون رفت از مشکل کاهش نیروی انسانی به 750 هزار نفر هست .
حال فهمیدیم از بین یک میلیون معلم 116 هزار نفر بی سواد هست که تمام اینها توسط دولت قبل استخدام شدند و تنها دلیل برای بی سواد بودن این عده استخدام این افراد توسط جناب حاجی بابایی هست. اما ایشان فقط با این 116 هزار نفر مشکل نداشته و رقم را 250 هزار نفر عنوان می کند تکلیف این 116 هزار نفر که مشخص شد اما وزیر به این هم بسنده نکرده و 134 هزار نفر دیگر را هم مازاد عنوان می کند که باید از سیستم خارج شود .
آیا چنین فردی که چهره ای بی سواد از نیروهای خود در رسانه ها مطرح می سازد ، می تواند مدافع این قشر باشد ؟
به یاد داشته باشیم که وزیر بهداشت به خاطر پخش سریال « در حاشیه » به رئیس صدا و سیما نامه نوشت و از پزشکان خود با تمام قوا به دفاع برخاست تا جایی که پخش سریال ناتمام و متوقف شد ؛ آیا نباید به حال معلمین تاسف خورد زمانی که وزیرشان آنها را بی سواد و مازاد می خواند ؟ دیگر چه انتظاری از دیگران باید داشت ؟
افکار عمومی نیز با استناد به حرف های فانی خواهند گفت وقتی وزیرتان شما را بی سواد معرفی می کند پس حتما بی سوادید و از طریق رابطه استخدام شده اید ؟ "
عدم رسیدگی به اوضاع تاسف بارزندگی بازنشستگان و بی تفاوتی نسبت به این گنجینه های عظیم علم و همت. چه فرقی میان بازنشستگان فرهنگی با سایر بازنشستگان سازمان های دیگر وجود دارد وقتی معلمان چگونگی قدردانی و تجلیل با ارزش سازمان ها و نهادهای دیگر با کارکنانش را می بینند و یا می شنوند روح و روانش آکنده از غم و اندوه می شود. چه شد آن شعارهای رمانتیک در مورد ایثار و خوبی های شغل معلمی که بارها و بارها از زبان دست اندر کاران و تصمیم گیران و تصمیم سازان در طول این سی سال شنیده بود. و این نشان می دهد که با سود مدیریت دولت فقط از جیب معلم بر می دارد تا به اصطلاح مدیریت منابع کرده باشد.
نبود سیستم طراحی فضای کلاس چه به لحاظ فضای و چه به لحاظ تراکم دانش آموزی به نحوی که در هزاران مدرسه معلمین باید به تعداد 35 تا 45 نفری تدریس کنند و در بعضی از مدارس یک دانش آموز و یک معلم باشد که نشان دهنده عدم توانایی وزیر در مدیریت چنین مسئله ایست و در رسانه ها چنین القا می کند که تعداد دانش آموز به معلم 11به یک است درحالی که واقعیت در کلاس های درس برخلاف این است.
نبود هیچ گونه امکان رفاهی چه برای معلمان و چه برای دانش آموزان. هیچ نوع تسهیلاتی که به درد معلم بخورد و بتواند گوشه ای از مشکلات او را کم کند در این وزارت خانه دیده نمی شود و یا اگر هست بدنه ی معلمان اکثرا از آن بی بهره اند.
به امید اینکه لایق ترین فرد سکان اداره آموزش و پرورش را با دیدگاه اینکه معلم ستون آموزش و پرورش است به دست گیرد و برای ارتقای شان آن خدمت نماید.
نظرات بینندگان
وای به روزی که در آموزش و پرورش هم به فکر صرفه جویی باشیم تا از این طریق مشکلات مالی را برطرف کنیم !!
اسراف همیشه بد است ولی جای سوال دارد که صرفه جویی از محل کاهش نیرو و عدم استخدام نیروی جدید که به دیگر نیروها فشار وارد کند ، از واگذاری تدریس به سربازمعلم ها که اگر سواد خوبی هم داشته باشند فن معلمی بلد نیستند و از محل سرانه مدارس و واگذاری امور آموزشی به غیرمتخصص ها و ... که آیا واقعا صرفه جویی است؟