یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه با خبر شد ، میلیونها جسد انسان افتاد ولی بشر معنی انسانیت را درک نکرد. ( چارلی چاپلین)
تمثیلی ساده اما به جایی است. هر روز در اقصی نقاط جهان هزاران نفر می میرند. بهانه های مرگ آنان همیشه برخاسته از عمر واقعی نیست.
گاه بر اثر رخدادها و بلایای طبیعی چون سیل و زلزله و بیماری های واگیردار اتفاق می افتد و گاه بر اثر گرسنگی و گاه بر اثر حملات نظامی قدرتمندان و گاه بر اثر آشوب و جنگ های داخلی در یک کشور و گاه بر اثر اشتباهات و خطاهای جبران ناپذیر انسانی !! اما به هر حال اجسادی بر زمین می افتند و گاه مجبور به دفن دسته جمعی آنان هستیم. آری همه ما فهمیدیم که چرا سیب به طرف زمین کشیده می شود و نیوتن را برای دقت در مشاهده تحسین کردیم . اما علیرغم هنر عکاسان و کاریکاتوریست ها و شعرا و نویسندگان در توصیف قتل عام های سیاسی و نظامی و در یک درگیری نابرابر ، باز چشم بسیاری از ما آدم ها به واقعیت موجودی به نام " انسان " و مفهوم ارزشمند " انسانیت " بسته و بی اعتناست.
چرا برخی از کشورها با زیادی تولید یک محصول ، به جای رساندن آن به گرسنگان آفریقا و یا دیگر کشورهای فقیر ، آنها را معدوم می سازند ؟ چون حفظ سطح منافع سیاسی – اقتصادی بر اهمیت انسانیت می چربد!! چون غذا به عنوان یک حربه جنگی ، ابزار قدرت محسوب می شود.
چرا در کشورهای پیشرفته ، هنگام حوادث طبیعی و غیرطبیعی ، تعداد افراد کمتری اجسادشان بر زمین می افتد و تلفات اندکی می دهند؟
آیا آنان به دلیل ارزش قائل شدن بیش از اندازه به زندگی همنوع خود ، تمام تلاش خود را برای بقای او می نمایند و یا چون تعداد نفوس آنان کم است ، طبیعی است که آمار تلفات هم کم باشد ؟ نمی دانم کدام فرضیه درست است اما تفاوت دیدگاه و عمل به موضوع در یک کشور پیشرفته نسبت به یک کشور عقب مانده ، کاملا ملموس است.
سئوالی که همیشه برایم ارزش مطرح شدن دارد این که چرا پای اسارت ها و درگیری ها و آشوب های سیاسی و گاه نظامی ، هرگز به کشورهای اسکاندیناوی ، منطقه ای تاریخی و فرهنگی در شمال اروپا و دربرگیرندهٔ سه کشور سوئد ، نروژ و دانمارک ، نمی رسد ؟ چرا آنان درگیر هیچ خبر یأس آور نیستند؟ یا کشور سوئیس و فنلاند ؟ و یا .... آیا آنان انسان تر از دیگر انسانها هستند؟ آیا برخورداری از امتیازات انسانیت فقط زیبنده این کشورهاست ؟ رشد و تعالی فرهنگی یعنی حاکمیت همین آسایش و آرامش . یعنی برخورداری از نعمت انسانیت . یعنی قائل بودن به این اصل که اگر طرف مقابل من ، مشخصات انسانی داشته باشد ، من نیز نمودی عینی از این مفهوم ارزشمند خواهم بود. اول دیگری بعد خود.
و در جوامع درگیر بحران ها و آشوب ها ، حتی اگر افراد ساکن در آن بی تقصیر و بی گناه باشند اما اول خود بعد دیگری . برای همین فاصله ما حتی از هِجّی کردن کلمه انسانیت و انسان ، بسیار بعید و دور از ذهن گردیده است. ما هر لحظه آماده رسیدن به نقطه جوش و درگیری با دیگریِ همنوع هستیم ، اما آنان به واقعیت تحمل یکدیگر جهت سعادت بیشتر ، دست یازیده اند.
فراموش نکنیم این انسانها نیستند که در هر پدیده مرگ آور ، نیست و نابود می شوند ، بی تفاوتی و بی اعتنایی ما نسبت به انسانها ، باعث مرگ انسانیت در جامعه نیز می گردد.
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.