قدیمی ها برحسب تجربه ،مصادیق زیادی از مفاهیم و ضرب المثل ها برای ما به ارمغان گذاشته اندکه اصطلاحا به آنها انتقال " میراث فرهنگی " می گویند که امید وافر دارم ما نیز نسلی لایق برای انتقال همان مفاهیم و بیشتر از آن به نسل آینده باشیم که البته این یک ترجیح فردی و یا انتخاب دلبخواه نیست ، بلکه فرآیندی لازم و ملزوم برای تداوم یک دولت و ملت است.
ضرب المثل ها و مفاهیمی چون :
خوردن آهو ، گفتن یا هو !!
حرف حق شمشیری است بُرّنده.
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد.
آش نخورده و دهن سوخته
هر چه سنگ است مال پای لنگ است
همه را برق می گیرد ما را چراغ نفتی
چو بد کردی مشو ایمن ز آفات ...... که واجب شد طبیعت را مکافات
و بسیاری دیگر ..........
معادلات ساده را هر تحصیل کرده آموزش رسمی و عمومی ، می بایست بلد باشد و این همه بُهت و تعجب در قبال یک معادله ساده یعنی :
" انجام هر نوع کار و تلاش مساوی است با مبلغ معینی از درآمد بالسویه مابین تمام افراد جامعه ." نشان از کاستی در خیلی از موارد است.
این مفهوم یعنی موجودیت عدالت و حذف هر نوع تبعیض در جامعه و در بین افراد آن .
وقتی کس و یا کسانی به عمد و یا غیر عمد ، سیاست و تدبیری را اتخاذ می نمایند که با غربالگری ، شاغلان را به دو گروه خاص و عام ، تقسیم می کند ، آنگاه تعادل و میزان ترازوی عدالت برهم خورده و نابرابری و فاصله و تضاد طبقاتی در آن جامعه موج می زند. وظیفه دولت و مجلس نگاه برابر به هر فرد شاغل است و وقتی گروه هایی چون فرهنگیان و معلمان و کارگران و..... از این شاخص واحد متمایز می شوند ، موجب تثبیت چند چیز می گردد :
- اعتراضات و تحصن متناوبِ بی ثمر.
- خدشه دار شدن حیثیت شغلی آنان در جامعه.
- تحقیر و بی ارزش شدن آن مشاغل در جامعه.
- نارضایتی اجتماعی و شغلی و کاهش بهره وری.
- نگاه منفی و گریزان مردم نسبت به آن مشاغل.
- کاهش کارآیی مسئولانی که در ایجاد تعادل ناکام هستند.
- کاهش سهم افراد بیشتر در بهبود و ارتقای رشد و توسعه یک جامعه.
- فقر روزافزون کسانی که از کف و سقف حقوق جامعه ، بسیار فاصله دارند.
- کاهش ارزش های کیفی و کمی فاکتورها و شاخص های دربرگیرنده آن بخش .
- نبود هر نوع امکانات مادی و معنوی جهت تحرک اجتماعی و اقتصادی برای افراد کم درآمد.
- عدم برخورداری از رفاه نسبی در بین این مشاغل به نسبت سایر مشاغل و محرومیت مطلق آنان.
- تزریق تمامی محرومیت های محل کار به محیط خانواده و اعضای آن و انتقال میراث فقر و بدبختی به آنان به عنوان جبر قشربندی .
هر نوزادی که به دنیا می آید حق حیات و برخورداری از نعمات الهی و طبیعی و غیرطبیعی یک جامعه را برای خود دارد و هر دولتی مکلّف است در تأمین بهینه آن ، همانند پدر یک خانواده ، تمام اهتمام خود را هزینه نماید تا قادر باشد عدالت و برابری نسبی را ترسیم سازد. ما فرهنگیان حق ملی خود را می خواهیم ، نه چیزی کمتر و نه بیشتر. گذشتگان می بایست برای روا داشتن تمامی بی عدالتی ها در حق عمده منتقل کنندگان فرهنگ و تاریخ کشور مجازات و مکافات شوند. ما فرهنگیان فقط حق ملی و قانونی خود را می خواهیم تا در کمال آرامش و آسایش ، به انجام خدمت بپردازیم.
منِ معلم برای آسودگی در انجام خدمت ، می بایست از امنیت غذایی و بهداشتی و روحی خانواده خود مطمئن باشم تا بتوانم فرزندان مردم را به خوبی تربیت کنم و با فراغ بالی ، همه دانش آموزان را فرزند خود بدانم . پس به من ِ معلم اطمینان خاطر بدهید ، آزادی و میدان عمل بدهید تا با تمامی وجود و تارو پود خود به انتقال " میراث فرهنگی " کشور عزیزم ایران بپردازم . با طرح های ناپخته و خام و غیرعلمی چون
رتبه بندی معلمان و یا معلم تمام وقت و یا ادامه مدت خدمت تا 35 سال در عین بیکاری جوانان که آماده خدمت به وطنند ، که همه طرح ها همانند قارچ خودرویند ، بر دست و پای من غُل و زنجیر مَزنید تا نظام آموزشی قادر باشد به بالندگی و رشد و توسعه پایدار ، نائل گردد.
من ، معلم این جامعه هستم و اگر قوانین در صلاح من وضع گردند و خیر من و عرصه شغلی مرا تضمین نمایند در اطاعت آنها ، هرگز کوتاهی نخواهم کرد . پس مرا با وضع قانونی عادلانه به نام " همسان سازی حقوق فرهنگیان با شاغلان سایر وزارتخانه ها " به منزلت و جایگاه رفیع خِرد برسانید.
وظیفه غایی و اصلی منِ معلم تدریس و آموزش است نه اعتراض و تحصن در برابر مجلس و وزارت آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه و یا ادارات کل استانها. هر چند هیچ دادرسی به احترام منِ معلم با عنوان مسئول آن اداره ، برای همدردی و شنیدن دردهایم بیرون نیامد اما بسوزد پدر عجز و ناتوانی که خراب آباد را مدینه فاضله تلقی می کند.
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
نظرات بینندگان
همسان سازی بازنشستگان با بازنشستگان دیگر وزارتخانه ها
همسان سازی بازنشستگان با شاغلان آموزش و پرورش
کدام یک؟
آنقدر فاصله باز کرده اند که قادر به حذف آن نیستند.