صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

فاصله نجومی ما با ضرب المثل کُره ای : حتی بر روی سایه معلم نیز نباید قدم گذاشت !

افق | آذربایجان شرقی

معلمان کره ای و جایگاه فرهنگیان

پیش گفتار
من و شما همکار یم ، آنچه که در زیر می آید در توصیف من و شما نیست ، وصف حال دیگری است !! اما آنان قربانیان غفلت مراجع قانونگذاری و مجریان قانونند و هم غفلت و بی اعتنایی خودشان . این که من و شما هم از مجموعه معلمان زیر هستیم یا خیر ، به صداقت خودمان بستگی دارد. امروز زمان رنجش و برون افکنی نیست ، امروز بهترین زمان برای به خود آمدن است ، چون در هیچ دوره ای دیگر چون سال های اخیر ، آموزش و پرورش و تمامی زیر مجموعه آن ، به نقدهای منتقدین ، تن در نداده بودند. پس اکنون که نون گرم و تنور گرم است ، به خود آئیم و خویشتنِ خویش را خود بکاویم .

مقدمه
ماهیت و شکل ظرف هر چه باشد ، مظروف ، نقش آن می پذیرد. اگر گِرد و مُدّور یا مربع ، مسطح یا گود و...... باشد هر یک شکل خاص خود را به مظروف خواهند بخشید. اگر هر یک از ما فرهنگیان به وضعیت زندگی خود نیم نگاهی حکیمانه بیفکنیم ، شاید بتوانیم نقش خود را در بی اعتنایی جامعه و مردم و مسئولان نسبت به خود بپذیریم. نسل معلمان دیروز و امروز ، مقطعی از زمان به تغییرات شتاب زده ناهمسو و متناقض در وزارت آموزش و پرورش ، بی اعتنا بوده و عکس العمل لازم و ملزوم بدانها از خود نشان نداده اند ، لذا آنان به سرعت ابر و باد ، ریشه آموزش و پرورش را خشکاندند ، شاخ و برگ آن را بشکستند و بر سر من و شما مصیبتی عظیم وارد آوردند ، آنچنان که تا به خود آمدیم زیر اعماق خط فقر غوطه ور شده بودیم و کیفیت آموزشی معنا و اصالت خود را از دست داده بود و بین معلم و جامعه ، خصوصا دانش آموزان ، شکافی ترمیم ناپذیر ایجاد شده بود. آری هر چند معلم از اسب افتاده بود نه از اصل ، اما چندان اصالتی قابل دفاع هم برایش باقی نمانده بود. ما معلمان آنجایی که باید معترض و منتقد و مطالبه گر و پرسشگر می بودیم ، به تبعیت از نجابت هم کیشان سابق خود و یا خاطره ای از معلمان خود ، سکوت را نجابت واجب تلقی کردیم و همه چیز را باختیم . و امروز محتاج افزایش منزلت خود از غیر به تمنا نشسته ایم و با افزایش قطره چکانی حقوق سالانه خود ، قصد رسیدن به مرز شاغلان دیگر وزاتخانه ها را داریم یعنی آنانی که از اسب هم نیفتاده اند.

وضعیت برخی از معلمان ایرانی بدون هر نوع تعصبی
معلم امروز در جامعه ما همانند معلم دیروز ، از مرتبت متعالی برخوردار نیست ، قدر و منزلتی بسیار نازل و شکننده دارد ، مدعی است ، خنثی و بی تفاوت است ، نتیجه گراست تا عمل گرا ، در انتظار حرکت دیگری ، در سکون باقی ماندن را ترجیح می دهد یعنی مرگ خوب است برای همسایه ، لایتغیر است و احتمال تحول مؤثر و سازنده توسط او امری محال است ، راه و رسم مطالبه گری نمی داند و لقمه آماده می پسندد ، اراده لازم برای پویایی در شغل خود را ندارد ، از روش تدریس ثابت طی سی سال خدمت خود بهره می برد ، متکلم الوحده و زورگو نسبت به دانش آموزان در کلاس درس است ، دانش آموز فعال پرسشگر را دارای تربیتی خدشه دار می داند و تحمل صدای کنجکاو او را در جست و جوی علل پدیده ها و رفتارها ندارد، حتی این معلم خود طریق طرح سئوال را هیچ نمی داند چون معلم او نیز او را به ساکت نشستن در کلاس محکوم کرده بود ( می توانید نمونه سئوالات امتحانی او را ببینید ) ، مسیر و طریق بیان مسأله را هم نمی شناسد ، اصلا نمی داند و نمی تواند تشخیص بدهد که این وسط مسأله ای لاینحل وجود دارد یا خیر ، روزمرگی او را به رفتاری معین معتاد ساخته است ، با حق و حقوق خود آشنا نیست تا معترض گفته و کرده ای ناموزون باشد ، اطاعت پذیری محض برای معلم خوب بودن توجیه چَشم گویی های او در برابر مدیر و معاون و اولیا و نیروهای ستادی ادارات آموزش و پرورش است ، اعتماد به نفس خود را در دوران دانش آموزی با بی اعتنایی نظام آموزشی به استعدادها و علایق و ذوق خود از دست داده است ، عزت نفس خود را در یاوه گویی های رسانه ها و سایت های بیشمار نسبت به اوضاع معیشت اش از دست داده است ، عزم جزم نمی کند تا سیّال باشد و هر دائم در حال شدن ،نسبت به جامعه و افراد آن کینی وصف ناپذیر دارد ، چون آنان در تصور او حق او را خورده اند ، برون فکنی مضاعفی از ناتوانی های خود دارد ، خود را معلمی توانا و دیگران را کمتر توانمند می شناسد ، احساس باسوادی مفرط ، او را از یادگیری و مطالعه بازمی دارد و.....

اگر در کره جنوبی قدم روی سایه معلم گذاشته نمی شود در ایران......
و اگر در کشور کره جنوبی ، به دلیل جایگاه و منزلت متعالی و رفیع معلم حتی بر روی سایه او نیز نباید قدم گذاشت ، در کشور ایران :

* این قدم بر روی روح و روان و اندیشه و توانایی و معرفت و ساحت وجودی معلم گذاشته می شود.
* ظرف تحمیلی از سوی جامعه برای معلمی ، ناخواسته مظروفی از ناشایستگی ها و بی تعهدی ها و بی وجدانی ها را قالب معلم ایرانی ساخته است.
* زمانی که دانش آموز در دوره بلوغ ، تن به اطاعت پذیری بی مهر معلم نمی دهد و تیزی چاقو را بر شاهرگش فرود می آورد ،
* زمانی که اولیای دانش آموزان به دلیل پرداخت حق الزحمه معلمان مدارس عین انتفاعی ، قدرت و نفوذ عزل و نصب معلم کلاس درس را برعهده می گیرد ،
* یا زمانی که آن کارشناس اداره با ذره بین بدبینیِ ایرادیاب خود هزار لای معلم را می کاود تا تار مویی برای تخریب شخصیت و تردید در توانایی های او را بیابد ،
* یا نماینده مجلسی که علیرغم رأی آوری به واسطه رأی فرهنگیان ، در کوبیدن و نادیده گرفتن معلم ، کوتاهی نمی کند و تاکنون طرحی برای اعتلای معلم و آموزش به امضا نرسانده است اما مطیع و منقادی معتقدوار و متعهدگونه، به امضای طرح برون سپاری آموزش زبان انگلیسی از مدارس می پردازد و با احتمال رفع انحصار این زبان به تولد مافیایی جدید در جامعه چشم می پوشد ( مافیای مؤسسات خصوصی و آزاد آموزش زبان انگلیسی).
* یا از ظن خود با حذف چندگانگی آموزشی سعی بر تثبیت و توسعه روزافزون مدارس عین انتفاعی می دهند و چراغی سبز به تغییر کاربری زمین های مرغوب شهرها جهت احداث و توسعه این مدارس می دهند ،
* و معنای واقعی یکسان سازی آموزشی برای تحقق عدالت آموزشی را فراموش می کنند ، و تفسیری دیگر برای استثمار معلمان با دستمزد اندک و دوشیدن خانواده ها در لوای واژگان مشارکت مردمی می دهند. آنان فراموش می کنند که مشارکت مردمی ، امری داوطلبانه و کاملا اختیاری است نه تحمیلی و اجباری.
* آنان به " سندرم فردا " یا " بیماری تعلل و به تعویق انداختن " امور مبتلایند و معلمان را با هر امید واهی فردا ، مسکوت نگه می دارند و جای شگفتی دارد باور و انتظار هر دفعه ای معلم برای این بیماری تعلل مسئولان!! فرداهای آنان برای وعده و وعید تمامی ندارد و در مقابل ، خوش خیالی انتظار من معلم هم برای فرداهای ناتمام تحقق وعده های آنان ، تأسف برانگیز است !

سخن آخر
آنان خیلی از مسایل ریز و درشت آشکار و پنهان نظام آموزشی را از موارد مربوط به دانش آموزان تا معلم ، و از ساختار درونی و بیرونی تا ماهیتی که اصلا شبیه یک سیستم معقول منطقی برای آموزش و پرورش کشور نیست ، را نادیده می گیرند.
آری در جامعه ما معلم و معلمی کلافی در هم پیچیده و بدون ابتدا و انتهاست . از معنا تهی و پر از زرآلودگی های ظاهری است. معلم در این جامعه چینی شکسته بند خورده طاقچه مادربزرگ های قدیمی است که سالی یک بار برای تمیز کردن نوازش می شود تا مبادا بار دیگر بشکند. راستی ما طی 4 دهه چندین بار شکستیم ؟ جسارت پا گذاشتن بر قداست معلمی را چه کسانی و چگونه به دست آورده اند ؟ بیایید با هم بیندیشیم تا شاید قلم پای آنان را بتوانیم بشکنیم و خویشتن ِ خویش را رهایی دهیم .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم

کانال تلگرامی صدای معلم


ارسال مطلب برای صدای معلم

معلمان کره ای و جایگاه فرهنگیان

خوانده شده: 2252 دفعه شنبه, 04 آبان 1398 19:11

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور