اخیراً طرحی با عنوان، « تقویت نظام آموزش و پرورش » از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی رونمایی شده است که از ابعاد گوناگون قابل تأمل و بررسی دقیقتری است.
در این طرح به موضوعات و محورهای گوناگونی از قبیل سن ورود به مدرسه، اصلاح ساختارهای مدیریتی، تجمیع سازمانهای استانها پرداخته شده است که یکی از محورهای اصلی آن « رتبه بندی مدارس» است.
بیتردید انجام هر کاری استلزاماتی دارد که رتبهبندی مدارس؛ یعنی فرآيند تعيين رتبههای آن، بر اساس سنجش نظاممندِ عملکرد حرفهای نیز نمیتواند از این قاعده مستنثی باشد. تدوین و استقرار نظام سنجش عملکرد مدارس که از مهمترین و تاثیرگذارترین مولفههای آن میتوان به منابع انسانی واجد صلاحیت، سنجشگران حرفهای و شاخصهای دقیق برای سنجش اشاره کرد.
پیش از پرداختن بههمه ابعاد و استلزامات رتبهبندی مدارس، ارزیابی دقیق این طرح مستلزم پاسخ دقیق به پرسش اساسی پیرامون فلسفه بنیادین یا چرایی این کار بزرگ، یعنی رتبهبندی است که بدون پاسخ دقیق به آن و بیان شفاف اهداف و منظور اصلی طراحان از تدوین چنین طرحی، نمیتوان بهراحتی میزان اتقان این طرح و درستی آن را سنجش کرد. مثلاً اگر ارتقای انگیزه و شایستگی کارکنان و در نهایت بهبود عملکرد مدارس را یکی از مهمترین اهداف این طرح بدانیم، پرسش اصلی این خواهد بود که آیا طرح مذکور توانایی حمل چنین بار عظیمی را دارد؟
سنجش دقیق عملکرد مدارس مستلزم احصا و تثبیت « مولفههای اصلی » مدیریت یک مدرسه مطلوب است. برنامه درسی ارائه شده، فضا و تجهیزات موجود، شیوه تأمین منابع مالی و تخصیص اعتبارات، زمان تخصیص یافته به آموزش، یعنی مدت زمان حضور موثر دانشآموزان در مدارس و از همه آنها مهمتر و اساسیتر، میزان حضور موثر معلمان واجد صلاحیت و حرفهای و مدیریت کارآمد مدرسه از اصلیترین آنهاست.
دشواری این کار بزرگ زمانی بیشتر آشکار میشود که مدارس از حیث تعداد ( حدود 111 هزار مدرسه که قریب به 93 هزار از آن دولتی و 18 هزار آن غیردولتی است)، تنوع مدارس، به معنای گوناگونی مدارس از حیث « مدیریت و شیوههای متنوع اداره آن» (دولتی: عادی، نمونه دولتی، استعداد درخشان، شاهد، ایثارگران، وابسته و همجوار، عشایری، شبانهروزی، استثنایی، معارف و علوم اسلامی، هیئتامنایی، بزرگسال، آموزش از راه دور، مدارس هوشمند و غیردولتی: عادی، بزرگسال، آموزش از راه دور)، اندازه و نوع (مدارس کوچک مقیاس، بزرگ مقیاس، مجتمعهای آموزشی، مدارس کانکسی، مدارس چادری و زیردرختی و...)، شیوه تأمین منابع مالی، طبقه اجتماعی خانوادهها، زمان حضور دانشآموزان در مدارس، ویژگیها، توانمندی و استعدادهای دانشآموزان و روشهای آموزشی (استعدادهای درخشان و استثایی، نمونه دولتی)، علایق و انگیزههای مخاطبان (ورزش، معارف و...) و شرایط سنی مخاطبان (ابتدایی، متوسطه، بزرگسالان) مدارس تخصصی و موضوعی (قرآن، فرهنگ)، تعداد دانشآموز در هر مدرسه و تراکم کلاسهای درس و مناطق جغرافیایی و پراکندگی آن (مناطق کمجمعیت و پرجمعیت، شهری و روستای، عشایری، شبانه روزی و تراکم کلاسی)، شرایط خاص (ایثارگران و خانواده شهدا)، وابسته و جوار و نیز گوناگونی فراوان سنجهها و معیارهای برای سنجش عملکرد و رتبهبندی، بهخوبی مورد توجه قرار گرفته و بادقت بررسی شود!
اگر همسانسازی اولیه یا بهعبارت بهتر، استانداردسازی مدارس، بهمعنی برخورداری آن از شرایط و حداقلهای لازم برای سنجش عملکرد مدارس بهعنوان یکی دیگر از استلزامات اساسی رتبهبندی در نظر گرفته شود، پرسش مبنایی و تعیین کننده از طراحان ایده خام رتبهبندی مدارس این خواهد بود که رتبهبندی مدارس، فارغ از ماهیت و ضرورت آن، چگونه با این تنوع و گوناگونی و شرایط ناپایدار، ممکن و میسور و اهداف بلند آن قابل نحقق خواهد بود؟!
آیا با این گوناگونی بیشمار و تعدد شاخصهای مورد نیاز، رتبهبندی مدارس در مرحله عمل و خارج از خیال، شدنی و قابل انجام است؟
آیا طراحان ایده رتبهبندی مدارس، برای یکبار هم که شده از خود پرسیدهاند که مدارس کشور در کدام یک از مولفههای اصلی اختیار تصمیمگیری و انجام بهینه کارها و اجرای برنامهها را دارند تا بشود عملکرد آنان را بهدرستی و با معیارهای دقیق بررسی و در مقایسه با یکدیگر مراتب (رتبه عملکردی) آن را تعیین کرد. مثلاً آیا مدارس اختیار تأمین منابع مالی یا استخدام و بهکارگیری معلمان یا تولید برنامهدرسی متفاوت یا تولید برنامههای مدرسه یا تربیت منابعانسانی خود را دارند؟!
مدرسهای که منابعانسانیاش به آن تحمیل میشود و مدیر آن هیجگونه اختیاری در انتخاب و بهکارگیری آن ندارد، مدرسهای که منابعمالی آن از سوی مرجع دیگری تأمین و تخصیص داده میشود، مدرسهای که معمولاً هیچ سرانهای دریافت نمیکند، مدرسهای که کتابهای درسی و محتوای آموزشی آن بهصورت متمرکز و بدون مشارکت موثر معلمان و مدیران آن تولید، چاپ و توزیع میشود، مدیر مدرسهای که بهتعداد روزهای دایرش بخشنامهها و دستورالعملهای اجرایی دریافت میکند، مدرسهای که هیچگونه اختیاری در تعیین یا توسعه زمان آموزش ندارد، چگونه میتواند با اطمینان خاطر از وعده تحقق عدالت و افزایش کیفیت، در فرآیند سنجش عملکرد و رتبهبندی قرار گیرد؟!
پرسش آخر این که ؛
اگر با پذیرش همه این اشکالات و چشمپوشی از تمام ایرادات مطرح شده، رتبهبندی مدارس با تمهیدات لازم و با توجه به همه آن استلزامات بیان شده، با بهترین ابزارها و بالاترین اعتبار و روایی و با موفقیت تام انجام گرفت چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ چه نتایج ملموسی برای نظام تعلیم و تربیت و فرزندان عزیز این کشور به همراه خواهد داشت و پیامدهای غیرقابل پیشبینی آن چه خواهد بود؟
بالاخره باید مشخص شود، بعد از رتبهبندی چه سرنوشت محتومی برای دانشآموزان و معلمان عزیزمان قابل تصور خواهد بود؟
آیا راهکاری برای پیشگری از تبعات ناشی از تلاش بیوقفه اولیا و دانشآموزان برای تصاحب صندلیهای مدارس برتر مثل رقابت برای قبولی در دانشگاههای بهنام کشور چارهای اندیشیده شده است. یعنی قرار است برای اجرای عدالت آموزشی، غول دیگری از چراغ جادوی طراحان رتبهبندی مدارس مثل کنکور فعلی بیرون بیاید و آثار و پیامدهای آسیبزای رقابت دیگری از جنس معضل لاینحل کنکور را برطرف کند و ده ها پرسش بی پاسخ در عرصه مغفول و فراموش شده تعلیم و تربیت!
تجربه رتبهبندی معلمان بهعینه در برابر دیدگان ماست .
رتبهبندی معلمان چه تاثیری در بهبود فرآیند و ارتقای شایستگی و عملکرد آنان داشته و چه نتیجه ملموسی آن گرفته شده است که امروز در صدد تجربه مشابه دیگری در ابعادی بهمراتب وسیعتر و پیچیدهتر به نام رتبهبندی مدارس برآمدهایم؟!
این طرح به چه میزان مبتنی بر مطالعات و پژوهشهای علمی، بررسیها و دیدگاههای کارشناسی و در راستای حل مهمترین و با اولویتترین مسائل آموزش و پرورش و پاسخگوی نیازهای واقعی مدارس و در مقایسه با چالشها و مسائل پیشروی نظام آموزش و پرورش داری اهمیت و اولویت بالایی است؟
نمایندگان مجلس با چه منطقی به جزئیترین مسائل آموزش و پروش ورود میکنند و برای اجرای شدن این طرح چه تدابیر کارشناسی و اتخاذ شدهای دارند؟ مداخلههای متعددی چون حذف تنوع مدارس، آموزش زبان انگلیسی در مدارس، استخدام کارکنان نهضت سوادآموزی، استخدام نیروهای حقالتدریس برای دوازده مرتبه!!!، تغییر تقویم آموزشی و...)؛ آیا در تصمیمگیریها و بررسی مشکلات سایر دستگاهها، ارگانها و نهادها هم، به اندازه آموزش و پرورش، مداخله و عدالت خواهی و کیفیتبخشی بهاین سبک پیگیری میشود؟
این طرح چه ارتباطی با چشمانداز و سیاستهای رهبری و مفاد سند تحول بنیادین دارد و منطبق برکدام یک ازراهکاری این سند است و با توجه به مشکلات عدیده و مهم آموزش و پرورش، پرداختن به طرحهای این چنینی چهقدر ضروری و دارای اهمیت است و با تصویب و اجرای این طرح کدام یک از اهداف آموزش و پرورش محقق خواهد شد؟
آیا رتبهبندی مدارس بهتقویت مدارس دولتی و افزایش کیفیت آن و به رشد و توسعه مدارس استاندارد و توسعه عدالت آموزشی منجر خواهد شد و عدالت در آموزش بهمعنای واقعی اتفاق خواهد افتاد؟
آیا رتبهبندی مدارس، دسترسی دانش آموزان مناطق محروم و کم برخوردار به مدارس باکیفیت بالا را تسهیل و تضمین خواهد کرد یا به توسعه نامتوازن مدارس غیردولتی خواهد انجامید یا به تقویت مافیای نوع دیگری از کنکور منجر خواهد شد؟
آیا رتبهبندی مدارس توانایی پاسخ منطقی به درخواست خانوادهها، نیازها و خواستههای متفاوت دانش آموزان را خواهد داشت و ارائه همگانی خدمات آموزشی را تسهیل و تسریع خواهدکرد یا در مرحله عمل زمینه خصوصیسازی بیشتر مدارس را فراهم و مسیر آن را هموارتر خواهد ساخت؟
تحلیل و تجویز
در شرایط فعلی به تعداد مدارس قانون، به همان تعداد شیوه اداره و مدیریت مدرسه، به عدد معلمان شیوه تدریس، از نظر استحکام بنا، ظرفیت پذیرش و تجهیزات و سایر استانداردهای لازم، مدارس پرشماری داریم.
آنچه که نیاز امروز کشور و نظام تعلیم و تربیت است؛ تلاش برای استانداردسازی به معنی برخورداری همه مدارس از حداقلهای لازم در همه مولفههای هشتگانه تعلیم و تربیت (معلم، مدیریت، فضا، تجهیزات، برنامه درسی، منابع مالی، برنامههای آموزشی، پژوهش و ارزشیابی) است که دست یابی بهروشهای نوین و کارآمد آموزشی، فرایندهای اثربخش و محتوای آموزشی بهروز و منطبق با نیازهای نسل امروز و آینده، در چارچوب برنامه درسی ملی و اسناد بالادستی و با حضور معلمان حرفهای، باانگیزه و علاقهمند، از مهمترین آنهاست.
کانال نقش اندیشه و قلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و جایگاه از دست رفته آموزش وپرورش را بر نمی گرداند.
خدا کمک کند.