از قدیم گفته اند ؛ می خواهی آدم ها را بشناسی باید آن ها را در موقعیت های سخت مورد آزمون قرار دهی ...
بحران " کرونا " در کنار مصائب و تلخی های فراوانی که به همراه داشت اما واجد برخی تغییرات و آزمون های فیصله بخش هم بود .
در این مدت مسئولان و مقامات ریز و درشت در این وزارتخانه نشان دادند که به " مدرسه " و " استقلال حرفه ای " آن علی رغم شعارهای فراوان و قشنگی که در باب " مدرسه محوری " می دهند باور چندانی نداشته و حتی نوع دفاع آنان از " جایگاه معلم " و " مدرسه " نیز از جنس " پوپولیستی " و " ابزاری " است .
از نظر مسئولان آموزش و پرورش ،" سند تحول بنیادین " به نوعی قانون اساسی آموزش و پرورش البته در حد " حرف " به شمار می رود .
فصل ششم از سند تحول بنیادین به هدفهای عملیاتی و راهکارها اختصاص دارد .
7ـ افزایش نقش مدرسه به عنوان یکی از کانونهای پیشرفت محلی، به ویژه در ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی (2، 1، 5 و 7)
راهکار 1/7ـ فراهم آوردن زمینههای لازم برای نقشآفرینی مدرسه به عنوان کانون کسب تجربیات تربیتی محله و جلوهای از جامعه اسلامی و حیات طیبه با تفویض اختیار و مسئولیت به آن و استانداردسازی تمام مولفهها و عوامل درون مدرسهای.
8- افزایش مشارکت نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و مدرسه و معلمان و دانشآموزان در رشد و تعالی کشور در عرصههای دینی، فرهنگی، اجتماعی در سطح محلی و ملی به عنوان نهاد مولد سرمایه انسانی، فرهنگی، اجتماعی و معنوی (5، 2 و 7)
ر راهکار 7/8 سند می گوید :
تأکید بر معلم محوری در رابطه معلم و دانشآموز در عرصه تعلیم و تربیت و جلوگیری از اجرای هر سیاست و برنامه نظری و عملی که این محوریت را مخدوش نماید.
به این راهکار توجه کنید :
" راهکار 8/8 ـ مشارکت فعال آموزش و پرورش در مواجهه با نیازهای فوری و عمومی جامعه از قبیل شیوع بیماریهای فراگیر، زلزله، رفع بیسوادی، حاکمیت قوانین و مقررات، حفظ و پاکیزگی محیط زیست، خدمت به محرومین، حرکتهای خیرخواهانه مردمی و انقلابی از طریق برگزاری دورهها، اردوهای آموزشی و توجیهی برای آمادهسازی مربیان و دانشآموزان. "
راهکار 9/8 ـ تعامل اثربخش با مراکز فرهنگی و اجتماعی و استفاده از ظرفیت رسانهها ـ به ویژه رسانه ملی ـ برای تبیین جایگاه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی و جلوگیری از کوچکانگاری نقش آن در سرنوشت آینده کشور از منظر معارف اسلامی.
در راستای همین موضوعاتی که در سند با همه اشکالات محتوایی و ساختاری که بر آن وارد است پرسش هایی مطرح است از جمله آن که ؛
1- چقدر به اصل " تفویض اختیار " در مدیریت ها باور داشته و به مدرسه اعتماد دارند ؟
2- تا چه میزان تمام مولفهها و عوامل درون مدرسهای " استاندارد سازی " شده است ؟
3- واقعا تعریف مسئولان و مقامات از مفهوم " مشارکت " در آموزش و پرورش و در ارتباط با ارکانی چون مدرسه و معلمان و دانشآموزان چیست ؟
در طراحی شبکه موسوم به " شاد " این مشارکت چگونه تعریف و تببین شد ؟
4- وزارت آموزش و پرورش در زمینه تدبیر برای پیش گیری و نیز مدیریت بحران هایی مانند کرونا چقدر روی توان مندی های معلمان برنامه ریزی کرده است ؟
آیا در نظام آموزشی که چتر " ایدئولوژی " به انحاء محتلف و با توجیهات گوناگون بر روی آن سنگینی می کند و چالاکی و به روز رسانی را از آن سلب کرده است و حتی محتوای آموزشی دوره های ضمن خدمت نه بر اساس نیازسنجی واقعی از معلمان که بر اساس یک سری برنامه های از پیش مشخص شده و دیکته شده طراحی و اجرا می شود ؛ می توان به مشارکت واقعی ذی نفعان آموزش دل بست و امیدوار بود ؟
در حالی که سند تحول بنیادین بر " معلم محوری " تاکید دارد ؛ چگونه مسئولان این وزارتخانه به خود اجازه می دهند که معلمان را تحت فشار و اجبار برای نصب برنامه ای خاص آن هم روی یک وسیله شخصی قرار دهند بدون آن که حتی زیر ساخت های لازم که مهم ترین آن اینترنت پر سرعت و رایگان است را فراهم کنند ؟
تا کی این وزارتخانه و سایر نهادی مشابه و هم عرض قرار است همه چیز را به " مدرسه " دیکته کنند ؟
سهم معلمان در اتاق های فکر این وزارتخانه چگونه و تا چه حد تعریف شده است ؟
در حالی که در نظام های آموزشی توسعه یافته ، معلم حتی اختیارات کامل در تعیین محتوای آموزشی و سایر آیتم های آموزشی را دارد ؛ در کشور ما حتی اختیار تعیین سر گروه آموزشی خود را تا این لحظه علی رغم صدور آیین نامه و قوانین مختلف پیدا نکرده است و حتی رتبه بندی معلمان که باید توسط خود آنان و سازمان تخصصی خودشان که با رای آنان تشکیل و جاری می گردد یعنی " سازمان نظام معلمی " صورت گیرد ؛ توسط افرادی در سیستم اداری که اکثرا درکی از آموزش نوین و استلزامات نظام های آموزشی تطبیقی ندارند و نگاه غالب شان به تعلیم و تربیت اداری است ؛ ساخته و پرداخته می شود .
البته صحبت ها و سخنرانی مسئولان در سطوح مختلف در زمینه " مدرسه محوری " هم خواندنی و متکثر است و البته مایه ی تاسف ! واقعا برای من جای بسی تعجب و تاسف است که که وزیر علوم برای کارکنانش یک امر غیرقانونی انجام می دهد و آن این که می خواهد از مزایای یک قانون عام که سال ها خودشان و با اراده ی خودشان از آن خارج شده اند منتفع شوند اما وزیر آموزش و پرورش ما نه فقط قانون عام را برای معلمانش اجرا نمی کند بلکه معلمان را از مزایای منتفع شده پیشین هم محروم می کند !
به اظهارات دبیر سند تحول بنیادین کشور در این زمینه توجه کنید : ( این جا )
" مددی با اشاره به اینکه همه کسانی که خارج از مدرسه هستند پشتیبان امر مدرسه هستیم، افزود: اصل تربیت در مدرسه اتفاق میافتد و در یک کلام آموزش و پرورش یعنی مدرسه، سند تحول مبنای عمل ماست.
مدرسه کانون اصلی تربیت است . مدرسه محل کسب تجربههای تربیتی است و باید تجارب تربیتی را به فرزندان مردم ارائه کند .
مدرسه محوری یک رویکرد مدیریتی است و مدرسه اصل و همه تصمیمات باید برای مدرسه باید باشد.
معلمان همچنان عضو اصلی و تأثیر گذار تعلیم و تربیت در مدرسه محسوب میشوند ... "
حتی بسیاری از مدیران این دستگاه می گویند که اجرای صحیح سند تحول بنیادین منوط به اصل " مدرسه محوری " است . ( این جا )
بزرگ ترین و برحسته ترین توجیه وزارت آموزش و پرورش در نادیده گرفتن استقلال حرفه ای مدرسه این بوده است که خواسته به زعم خویش آموزش های مجازی معلمان را سامان دهی کند !
و اما پرسش مهم و راهبردی که در این جا مطرح می شود این است که مسئولان شعارهای زیبا در مورد " مدرسه محوری " می دهند اما در عمل به آن وقعی نمی نهند ؛ اما چرا تحرکی از سوی معلمان و ارکان مدرسه برای تحمیل " هویت خود " و ابراز " استقلال حرفه ای " مشاهده نمی شود ؟
از زمان آغاز بحران کرونا بعضا معلمانی را دیده ایم که تحت عنوان " فداکار " مورد توجه مسئولان این وزارتخانه و به ویژه وزیر واقع شده اند .
*معلمی که تلفظ صحیح " آنلاین " را بلد نبود .
*معلمی که از روی یخچال خانه اش برای دانش آموزان تدریس می کرد .
*معلم اهری برای جانماندن دانش آموزش از آموزشهای تلویزیونی برای این دانش آموز یک دستگاه تلویزیون خریداری کرد . ( این جا )
* معلم ساوه ای که حقوق یک ماه خود را برای تامین اینترنت دانش آموزان بیبضاعت اختصاص داد. ( این جا )
* معلمی که از روی تخت بیمارستان در حال تدریس آنلاین به دانش آموزانش در پرتال وزارت آموزش و پرورش مشاهده می شود . ( این جا )
* با اینکه خبر مرگ ناگهانی نوجوانش را به او دادند خانم معلم هرمزگانی حاضر نشد کلاس مجازی خود را ترک کند. او با چشمهایی اشک بار اما با صلابت و استوار آن روز کلاس و تدریس مجازی خود را به پایان رساند و بعد از تدریس خود بود که عازم سوگواری و خاکسپاری جوانش شد." اگر وزیر آموزش و پرورش واقعا با معلمان صادق است ؛ همین قوانین را برای معلمان اجرا کند و در ضمن تکالیف خارج از " قانون " هم بر آنان تحمیل و تکلیف نکند !
* یک معلم هرسینی با وجود شکستگی هر دو دست همچنان به تدریش دانش آموزانش ادامه داده است. ( این جا )
* مدیر یکی از دبیرستانهای روستایی ناحیه دو اراک برای دانش آموزان بیبضاعت آن روستا تلفن همراه هوشمند تهیه نمود. ( این جا )
* معلمی قزوینی با بیتوته در روستای محل ندریسش به استمرار جریان یادگیری تداوم میبخشد. ( این جا )
* معلم مشهدی با خرید یک دستگاه گوشی همراه برای دانش آموزش، امکان حضور این دانش آموز در فضای مجازی و شبکه شاد را فراهم کرد. ( این جا ) آیا پس از آغاز بحران کرونا که دانشگاه ها را همچون مدارس به تعطیلی کشانده است ؛ این گونه صحنه ها را هم از سوی اساتید دانشگاه دیده و یا شنیده ایم ؟
* معلم ایثارگر نهاوندی با حضور در منزل دانشآموز بانیاز ویژه، آموزش دانش آموز خود را دنبال کرده است. ( این جا )
* معلم همدانی با تهیه گوشی هوشمند برای دانشآموز خود، زمینه بهرهمندی او از آموزشهای مجازی را فراهم کرد. ( این جا )
* یکی از معلمان شهرستان ساوه در اقدامی خیرخواهانه و در راستای همدلی مومنانه حقوق یک ماه خود را برای تامین اینترنت دانش آموزان بیبضاعت اختصاص داد. ( این جا )
و.....
از زمانی که اجبار و تهدید وزارت آموزش و پرورش برای نصب و عضویت در شبکه شاد روی معلمان افزایش یافته است ؛ اخبار فداکاری های معلمان نیز در پرتال وزارتخانه سیر صعودی پیدا کرده است !
(وزیر آموزش و پرورش در توئیتی تاکید می کند: معلمان در بحران کرونا تا پای جان ایستادهاند ؛ اما علی رغم درگذشت ده ها معلم بر اثر بیماری کرونا حتی یک پیام تسلیت هم صادر نمی کند ! )
قطعا این گونه فداکاری ها و حرکات انسانی که توسط معلمان صورت می گیرد قابل چشم پوشی نیست و باید که مورد تقدیر قرار گیرد اما پرسش نگارنده به عنوان یک " معلم " آن است که فرضا در جامعه ایرانی ارزش و جایگاه یک استاد دانشگاه نزد مردم و افکار عمومی بالاتر است و یا معلم ؟ علی رغم آن که جنس کارشان از نوع " آموزش " است .
آیا پس از آغاز بحران کرونا که دانشگاه ها را همچون مدارس به تعطیلی کشانده است ؛ این گونه صحنه ها را هم از سوی اساتید دانشگاه دیده و یا شنیده ایم ؟
استاد دانشگاهی که ساعت کاری اش به مراتب کم تر از معلم هم مدرک خودش در آموزش و پرورش است ، تراکم کلاسی اش قابل مقایسه نیست ، فرصت مطالعاتی با هزینه دولت برایش فراهم است ، حقوق و مزایایش اشل خاص خود را دارد و....
آیا جامعه در برخورد با معلمان و مطالبات قانونی آنان بر اساس عادت دیرینه تعطیلات زیاد را همچنان به رخ شان نمی کشد ؟
و یا بسیار کم اتفاق افتاده است که جامعه در کلیت خویش از مطالبات حتی قانونی معلمان حمایت و پشتیبانی کند !
آیا وزیر علوم هم مانند وزیر آموزش و پرورش این گونه از استادان تقدیر و ستایش می کند ؟
« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 21 اسفند 1398 نوشت : ( این جا )
" موضوع اجرای بخشنامه افزایش 50 درصدی از محل فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری به وزارت علوم نیز کشیده شده است .
« منصور غلامی » وزیر علوم در نامه ای به « اسحاق جهانگیری » معاون اول رئیس جمهور در تاریخ بیستم اسفند 1398 می نویسد : ( 1 )
" با تشکر از حمایت های همیشگی حضرت عالی از آموزش عالی کشور ، همان گونه که مستحضرید اخیرا معاون محترم رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه طی بخشنامه شماره 696488 مورخ 30 / 11 / 1398 در خصوص " امکان افزایش امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری تا سقف 50 درصد برای کارکنان و دستگاه های اجرایی " صادر کرده اند ، در نتیجه اعمال این افزایش که در دستگاه های مختلف به اجرا درآمده است سبب اختلاف حقوق و مزایای کارمندان ستادی وزارت عنف و دانشگاه ها و مراکز آموزشی ، پژوهشی و فناوری با دیگر کارکنان شده است .
از این رو به استناد ماده 30 قانون برنامه ششم توسعه در خصوص برقراری عدالت در نظام پرداخت ، رقع تبعیض و متناسب سازی دریافت ها ، نسبت به تامین اعتبار آن مقرر شد موضوع تامین ما به التفاوت حقوق آن ها با کارکنان سایر دستگاه ها از طریق اصلاح ضرائب فوق العاده ها در دستور کار هیات های امنای دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی ، پژوهش و فناوری قرار گیرد .
بر این اساس تقاضا دارم دستور فرمایید . "
این مسائل در حالی مطرح می شوند که هیات علمی ها از قانون مدیریت خدمات کشوری مستثنی شده اند و به صورت هیات امنایی اداره می شوند و در بودجه سالانه بر خلاف سایر کارکنان دولت که سقف افزایش حقوق تعیین می شود ، آنها از سقف حقوق معاف هستند .
انتظار می رود که رئیس جمهور و معاون وی ضمن توجه به مفاد قانون به درخواست های متعدد و نگرانی های به حق معلمان در موضوع اجرای بخشنامه فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری توجه کافی داشته و رتبه بندی را به احکام شغلی برگردانند .
ضمن آن که هنوز هیچ مقامی توضیح نداده است که با استناد به کدام قانون ، معلمان نمی توانند از " حق شغل حرفه ای " که در سند تحول بنیادین اجرای آن مورد تاکید قرار گرفته است بهره مند بوده و از مفاد قانون مدیریت خدمات کشوری که آموزش و پرورش تحت شمول آن است و معلمان به خاطر تصویب و اجرای آن سال ها قبل آسیب ها و هزینه های فراوانی را متقبل شده اند ؛ استفاده کنند ؟
تبعیض های پیش آمده بر اثر اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بین معلمان با کادر اداری و ستادی در وزارت آموزش و پرورش و نیز سایر دستگاه ها مورد قبول و رضایت معلمان نیست . "
واقعا برای من جای بسی تعجب و تاسف است که که وزیر علوم برای کارکنانش یک امر غیرقانونی انجام می دهد و آن این که می خواهد از مزایای یک قانون عام که سال ها خودشان و با اراده ی خودشان از آن خارج شده اند منتفع شوند اما وزیر آموزش و پرورش ما نه فقط قانون عام را برای معلمانش اجرا نمی کند بلکه معلمان را از مزایای منتفع شده پیشین هم محروم می کند !
اما در پرتال وزارت آموزش و پرورش این گونه پیام می دهد : ( این جا )
" با تعطیلی مدارس معلمان از هر تلاشی برای تداوم آموزشها دریغ نکردند و ما شاهد ارائه خلاقیتهای خوبی در این زمینه بودیم لذا در هفته بزرگداشت معلم تلاش و ایثارگریهای آنان باید اطلاعرسانی شود. "
اگر وزیر آموزش و پرورش واقعا با معلمان صادق است ؛ همین قوانین را برای معلمان اجرا کند و در ضمن تکالیف خارج از " قانون " هم بر آنان تحمیل و تکلیف نکند !
از مدرسه محوری هم که بگذریم ؛ آیا وزیر آموزش و پرورش ما هم به فکر معلمان و رضایت شغلی آنان هست و یا باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که بزرگ ترین خریدار پوپولیسم در آموزش و پرورش خود " معلمان " هستند .
اگر نقصانی در " دیده شدن " معلمان در سیستم از سوی برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان هست ؛ در درجه نخست باید انگشت اتهام را به سوی خودمان یعنی " ما معلمان " بگیریم .
اگر مدرسه جایگاهی در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری ها ندارد ، مقصر مدیران و معلمانی هستند که بدون در نظر گرفتن استقلال حرفه ای مدرسه و هویت ذاتی آن حتی مصوبه شورای معلمان را نادیده گرفته و تمام قد مجری بی چون و چرای بخشنامه هایی شدند که نه تنها جایگاه قانونی و حقوقی نداشتند بلکه حتی فرصت تنفس ، خلاقیت و بازآفرینی را از " مدرسه " ستاندند .
در آخرین مورد ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : " پرسش از عبدالرسول عمادی مشاور وزیر آموزش و پرورش در مورد " قانون " و " دیکتاتوری " ؟! " از رفتار آمرانه و خلاف قانون وزارت آموزش و پرورش در زمینه " شبکه شاد " انتقاد کرد . ( این جا )
عمادی به صدای معلم پاسخ داد که :
" معلمان و دانش آموزان برای عضو شدن در شبکه شاد هیچ اجباری ندارند . "
پیش از آن ؛ « وزارت آموزش و پرورش » در جوابیه ای که برای تسنیم ارسال کرده چنین آورده بود : ( این جا )
" در این راستا، وزارت آموزش و پرورش با لحاظ کردن حفظ امنیت و اطلاعات دانشآموزان و کارکنان آموزش و پرورش شبکه اجتماعی دانشآموزان ( شاد) را راهاندازی و طی شیوهنامه مورخ 10 فروردین 99 معاونت آموزش ابتدایی و شیوهنامه معاونت آموزش متوسطه جهت اجرا به استانها ابلاغ کرد و در آن مدیران مدارس را الزام به راهنمایی، ترغیب و تشویق معلمان و نظارت بر فرایند آن کرده است (بند3-1 وظایف عوامل مدرسه در شیوه نامه معاونت متوسطه).
لیکن هیچ اشارهای به تهدید و معرفی به هیئت رسیدگی به تخلفات نشده است همچنین تاکنون شکایتی مبنی بر تهدید معلمان و یا معرفی آنان به هیئت تخلفات به اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات واصل نشده است. "
شایان ذکر است چنانچه شکوائیهای به صورت مصداقی و با درج مشخصات مدیر منطقه یا واحد آموزشی ذکر شود در اسرع وقت از سوی این اداره کل مورد بررسی و پیگیری قانونی قرار خواهد گرفت. "
پیش تر و بارها گفته شده است که این گونه الزام ها ، اجبارها و تهدیدها فاقد مبنای حقوقی و قانونی هستند اما قضیه آن جا تاسف برانگیز می شود که بسیاری از معلمان بیشتر بر اساس " ترس موهومی " ، رودربایستی و... عهده دار تکالیفی می شوند که به مرور زمان برای آن ها و البته آیندگان به صورت یک " نرم " و " قانون نانوشته " در می آید و دیگر کاری نمی توان کرد ...
کلید ما برای خروج از این بحران ، معلمانی فکور ، منتقد و حرفه ای هستند .
نظرات بینندگان
درود
در مورد این مسائل پیش تر گفته و نوشته ام .
به نظرم ؛ فراتر از این موضوعات باید به دورنمای اقتصاد هم اندیشید .
واقعا این مصویات باید از کجا تامین اعتبار شوند ؟
کرونا و تحریم اقتصاد را تعطیل کرده اند .
در این شرایط قرار است اسکناس چاپ کنند ؟
و...
باید به این هم فکر کرد .
معلم فکور و منتقد به " افق " هم می نگرد .
پایدار باشید .
فعلا منتظر می مانیم ومشاهده کننده اقدامات مسئولان خواهیم بود که چه خواهند کرد
ولی درصورت محقق شدن حرف های مسئولان بهتر است ابتدا افزایش های مربوط به فصل ده انجام شود وبعد از آن افزایش 15 درصدی اتفاق بیفتد چون 15درصد مبلغ بیشتر بیشتر از 15 درصد مبلغ کمتراست
در خلوت رویاهای خود دارید ، مضایقه نفرمایید، یاد سلطان و شبان افتادم !!!!
آموزش و پرورش پایه ساختار جوامع در دنیای کنونی هستند هر گونه که باشند مردم همانگونه خواهد شد.
آموزش و پرورش باید به سمت استقلال فکر و عمل حرکت کند و از ریشه تفکر، عوض شود.
دوست عزیز
سپاس از محبت شما .
کاملا موافقم .
ما در حال حاضر به معلم فکور ، منتقد و حرفه ای بیش از سایر انواع نیاز داریم .
پایدار باشید .
کارهای به ظاهر فداکارانه وعوام فریبانه مثل دوستی خاله .....است
به کسانی که این کارهارا می کنند می گویم به ارتقای آ.پ کشور بیش از این خیانت نکنید
ما معلمیم ، عقده گشای جامعه نیستیم.
ما معلمیم ، منتغم زشتی ها و پلیدی ها مدیران و قوانین بد نیستیم.
معلم ، باید شفاف و غرق در صداقت و صفا باشد تا فردا ، بر تعداد خوبان جامعه افزوده
شود. فداکاری معلم همچون والدین ، که پدر و مادر دوم کودک محسوب می شوند، انسانیت و عقلانیت و عشق و دوستی و محبت را بارور می سازد.
آقای شهاب ، معلم بدون فداکاری یعنی کوه یخ ، چون شما.
چرا صداقت کرده های همکاران خود را باور نمی کنید و تصور می کنید همه چیز برای شهرت و فیلم و...... است؟!
همه عزیزان ایثارگر ،معرّف چهره حقیقی یک معلم دلسوز و فداکارند و شما.......
عشق حقیقی معلم ، آموزش است و دادن دست یاری به کودک دانش آموز ۶ تا ۱۸ ساله.
اگر عاشق نیستید ، راهتان را اشتباهی
آمده اید. اشتباه وزارتخانه و وزیر ، تمام سجایای اخلاقی و شغلی مرا بایگانی و بایکوت نمی سازد. من معلمم ، پرچمی افتخارآفرین که با عزت ، همیشه سرافرازم.
اما فضای مجازی ، امروز آنها را به تصویر می کشاند و من و شما بی رحمانه این فداکاری ها را اجرای نمایش یا ضربه مهلک می نامیم. معلم ، با تدریس آنلاین ، یا کرونا
فداکار و قهرمان نشده است، معلم ، قهرمان عشق و محبت و مهربانی دنیای کودکان است. یک معلم ، برای وزیر و وکیل و تظاهر،
دل به کار نمی دهد، او چون عاشق ایثارگر است، به وقتش از خودگذشتگی را
می شناسد. اگر زندگی اجتماعی امروزه ، در تظاهر و فریب و نیرنگ خلاصه شده است، نباید دنیای ناب آموزش را آلوده سازد.
درود
نکته ای که برای من خیلی مهم و البته قابل تامل است این که علی رغم اهمیت سازمان نظام معلمی در تعریف و تثبیت مفهوم " معلم حرفه ای " چرا قاطبه معلمان از آن حمایت نمی کنند ؟
شاید به این خاطر که واقعا فکر نمی کنند و یا دوست دارند "روزمرگی " موجود امتداد داشته باشد .
پایدار باشید .
وقتی فردی بیمار است ومرتب مسکن دریافت کند بهبودی برای اوحاصل می شود ؟
فردبیمار وقتی به دست یک فرد معمولی سپرده شود مرتب به بیمارمسکن خواهد داد درحالیکه بیماری باقیست فقط نشانه هایش از بین رفته وهمچنان وضعیت فرد بدتر خواهد شد شاید درمان اوهم سخت تر می شود ولی یک طبیب حاذق چنین کاری را نمی کند به بیمار آمپول می زند اورا زیر تیغ جراحی می برد داروی تلخ به او می خوراند تا بیماری ریشه کن شود
حکایت امروز آ.پ ما وفداکار نمایی هم مثل همان فرد معمولی است که فقط دنبال خوراندن مسکن به سیستم بیمار است درحالیکه بیماری این سیستم همچنان تداوم دارد وحتی غیر قابل درمان خواهد شد
لطفا نیک بنگریم که چه می کنیم آ.پ نیاز به معلمان حاذق با تدبیر وفهیم دارد که درد را می شناسند ودرمان را می دانند یا برای درمان تلاش می کنند نه کسانی که درد را می پوشانند
می دهید و لب گود داد می زنید تا به منافع خود برسید. کنایه مدیر سایت برای شما بود در خصوص سازمان نظام معلمی ، ولی شما باز علامت فلش را به سوی دیگران اشاره گرفتید و چه عالمانه کنایه را تایید کرده اید.
نمونه ای از مرد شعار بودن شما و نمایش پوپولیسم آزاد اندیشی تان.
درج در طرح همیاری ۱
شهاب1397/07/20 - 14:52
من ماهیانه ده هزارتومان کمک می کنم تا پایان سال 97 از ماه آینده الان اوضاع مادی مناسبی ندارم.
بی عدالتی با از خودگذشتگی خود ، مُسکن درد هستند، آقای شهاب شما چه نقشی دارید؟
اولا منتقم با قاف است و نه با غین
دوما منتقم از اسماء الهی است و انتقام گرفتن حتی برای انسانها جایگاه دارد و معصومین نیز انتقام میگرفتند
برای غلط املایی.
هر چی میکشیم از همکاران و در واقع خودی هاست.
البته ایرانیان از منظر جامعه شناسی در طی تاریخ مردمانی چاپلوس و مجیزگو بوده اند و با این میشه روحیه فداکاری بعضی همکاران رو توجیه کرد!....
چرا نیمه دیگر را نیم نگاهی ، نمی افکنید و خودِ خویشتن را مذمت نمی نمایید؟!
خارج از میل و اراده من ، همه چیز بد و زشت است و فقط من متعالی و بی نظیر هستم!!
تا زمانی که مصداق معلم ارزشمند ، خودتان
هستید ، انتظار هیچ معجزه ای نداشته باشید.
ما خود ، هم صِنف خود را قبول نداریم ، و
سالها طلب جام جم از دگران داریم !!
فرد فداکار ، هرگز با نقشه شیطانی و یا دنیوی ، عمل نمی کند. او دگر خواه است نه مانند شما خودخواه. او می تواند از خود و منافع خود بگذرد اما من و شما خیر.
حال بگویید چه کسانی چاپلوس و مجیزگو ، هستند، آنان یا......؟
درود
سپاس .
بنده منکر و نفی کننده مفاهیمی مانند فداکاری و ایثار نیستم .
این ها جزء مفاهیم متعالی انسانی هستند که باید مورد تکریم و بازشناسی قرار گیرند .
اما باید مراقب بود که این گونه امور موجب استفاده ابزاری دیگران و به ویژه مسند نشینان نشوند .
واقعا چه کسی می تواند و باید تبعیض میان معلمان و اساتید دانشگاه را توضیح دهد ؟
چرا وزیر آموزش و پرورش در برابر این تبعیض ها سکوت می کند و حتی حقوق قانونی را هم حذف می کند اما این حرکات معلمان را بزرگ نمایی می کند ؟
آیا این ها نشانه صداقت هستند ؟
ایثار نیازی به تبلیغ ندارد .
اگر این تبلیغات کارآمد بود پس چرا نگرش جامعه به معلمان و برخی آیتم های شغلی مشکل دارد ؟
پایدار باشید .
اگر عده ای از انسانیت و فداکاری من ، به نفع خود استفاده ابزاری یا تبلیغاتی می کند، خلوص عمل من ، نباید زیر سئوال برود و گر نه ، انسانها باید با بدبینی مهارناپذیری، همرنگ انسان نماها شوند.
ما مرزی به نام اخلاق در تشخیص سره از ناسره داریم، اگر اعتمادی نباشد ، تظاهرات رفتاری اوج می گیرد.
برای فداکاری باید از خود گذشت، داستان معلمانی که در شعله های آتش کلاس درس سوختند تا دانش آموزانش زنده باشد.
آیا دو در آن لحظه اخلاق و انسانیت را به تصویر کشانده است و یا تسلیم وسوسه تشویق و عنایت وزیر و وکیل ، شده است؟
لطفا ذات خوبی را با حباب های متظاهر، نسنجیم و گر نه آن را از دست می دهیم و در حسرت آن، تاسف می خوریم. نمونه های
بسیاری امروز با این غفلت ، دامنگیر همه ملت ایران شده است.
سلام
فعلا که خروجی غالب در نظام آموزشی ما ؛ افراد متظاهر ، خشونت گر ، منقعت طلب ، بی اخلاق و بی هویت هستند .
بدون تردید ، معلمان هم به عنوان یکی از ارکان مهم دستگاه آموزش دست اندرکار این کارخانه عظیم و البته ایدئولوژی زده آن هستند .
باید به نقش " مسئولیت " ها در شکل گیری رفتار و تثیبت آن توجه داشت .
پایدار باشید .
منفعت طلبِ قدرت جو ، طبیعی است
که تعداد خوبان کم باشد. اما اگر ما
کرده های این تعداد قلیل را نادیده بگیریم و یا بدان حمله کنیم ، دیگر کسی میل به خوبی نخواهد داشت.
در جامعه دیو و ددی ، انسان ماندن هنر است ، و گر نه همه جمعیت یک جامعه قهرمان و پهلوان و جوانمرد و اسطوره
بود. نباید مرزهای مفاهیم را در هم آمیخت، مرزها برای تامین آرامش و تداوم بقا و امنیت وجود دارند. برای گرفتن نتیجه مورد انتظار ، امنیت مرزها را در هم نکوبیم.
اتفاقا مصداق خوبی و ایثار ، همان مفهوم مسئولیت است که عده ای در عین
بی مسئولیتی ، آن را درک و احیا می سازد و
عده ای برعکس. آنان چون احساس مسئولیت کرده اند از خودگذشته اند و
مابقی در شعار و تظاهرات رفتاری و نقد منفی مانده اند. افرادی که پهلوان لب گود هستند . همان هایی که کامنت های
تحریک آمیز و یا توهین آمیز می گذارند اما خود هیچکاره اند.
"فعلا که خروجی غالب در نظام آموزشی ما ؛افراد متظاهر ، خشونت گر ، منقعت طلب ، بی اخلاق و بی هویت هستند ."
توهینی بزرگ و آشکار به جامعه فرهنگیان است و کلمه غالب ، از شدت اهانت
نمی کاهد. بزرگ ترین و تاثیرگذارترین عنصر
نظام آموزشی ، معلم هست.
برداشت شما از این یادداشت به باور من ، توام با تفسیر به مطلوب و ناقص است .
گویا به هر قیمتی می خواهید نظریه خود را بدون فکت های لازم اقناع گرانه به دیگران تحمیل کنید !
بنده مخالف آموزش مجازی نیستم .
از معلمان تنبل و زیر کار در رو هم اصلا خوشم نمی آید ؛ چون مایه بدبینی جامعه به کلیت آموزش می شوند .
اما سخن من این است که نمی تواند و نباید برای سالم سازی جامعه ، به کارهای نمایشی روی آورد .
زیر ساخت های یک آموزش همه جانبه باید اصلاح شده و مورد بازبینی قرار گیرند .
هر جا که سخن از کارهای محیرالعقول و خارق العاده است ؛ قطعا یک جای کار می لنگد .
اگر سیستم درست تعریف شود، صحیح سیاست گذاری شود ، ریل گذاری به موقع انجام گیرد ، قوانین اجرا شده و مدیران در برابر عملکردشان پاسخ گو بوده و بر این اساس نصب و عزل شوند دیگر چه نیازی به فداکاری و... خواهد بود ؟
قهرمان بازی و.... مختص جوامعی مثل ماست که می خواهیم کمبودهای جامعه و چالش های آن را بپوشانیم و پس از رفع بحران دوباره در روزمرگی غلت بزنیم !
نیاز جامعه امروز ما کنش گری آگاهانه و مطالبه گری انسانی است .
پایدار باشید .
درود
1- شما نامش را هر چه می خواهید بگذارید !
از نظر بنده ؛ نقد است .
2- اولا عناصر آموزش مختص به " معلم " نیست .
دوما " معلم " باید از " نو " تعریف شود .
معلم مورد تعریف " صمد بهرنگی " که در آخر فصل کتاب " کند و کاو در مسائل تربیتی ایران " بر روی آن دست می گذارد و تا حال نیز ادامه داشته است مطمح نظر ما نیست .
قطعا معلم حرفه ای با نگاه نقادانه و اندیشمندانه که به روش " سقراطی " پای بند است ؛ می تواند یکی از تاثیرگذارترین و مهم ترین عناصر در " اصلاحات آموزشی " باشد .
این جاست که می توان " پوپولیسم نقابدار " را به عینه لمس کرد .
پایدار باشید .
اگر از نظرتان چنین نیست که یقین نیست ، پس باید قبول کنید که این معلمان نیز گمنام و پنهان و برای نیت خیر ، قدم برداشته اند، مابقی مهم نیست.
1- یادداشت بنده حاوی ابعاد و نکات دیگری هم هست .
اما شما از آن همه فقط این را دیده و به هر قیمتی درصدد اثبات آن هستید .
حال پیدا کنید سیاه و سفید را ؟!
من در کلیت مطلبم درصدد دفاع از استقلال و هویت و شعور معلمان هستم .
باور من به " مدرسه محوری " محرز است و این وزارت آموزش و پرورش است که آن را نادیده گرفته و حتی بر خلاف قوانین عمل می کند .
2- این رسانه غیردولتی است و برای تامین مخارج از دیگران کمک خواستم اما نه به زور و اجبار و تهدید !
کاری که وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر برای پیشبرد اهداف خود دارد انجام می دهد .
ذکر اسامی و یا نکردن آن هم عمدتا برای نشان دادن " شفافیت " در رسانه است و نه تبلیغات و نمایش !
این که بدانند این رسانه به کسی و جایی وصل نیست و البته میزان همیاری با توجه به مخاطبان ( بازدیدکنندگان ) و وزن معلمان هم مشخص شود !
( هر کسی از ظن خود شد یار من ! )
اگر کسی کمک می کند باید تشکر کرد .
هر چند خدای را شاکرم که محتاج کسی و مقامی نیستم .
پایدار باشید .
به مفاهیم متن نداشت . اما ظاهرا شما نیز همسوی آنان می اندیشید.
هر کس مختار هست هر گونه که ترجیح
می دهد کار خیر انجام دهد. فداکاری کند و یا از خودگذشتگی نشان دهد. حال با خرید یک تلویزیون برای دانش آموزی که اصلا با دنیای آن آشنا نیست، یا خرید یک ماهه بسته اینترنتی برای دانش آموزان کلاسش.
و یا با کمک مالی به تداوم فعالیت یک سایت
تخصصی.
بنده در مقام تحقیر و یا مواخذه و اهانت به
آنان نیستم ، برعکس هنر آن است که من نیز چنین کنم. اصل سخن بنده به همین سادگی است. اگر من انسانم باید قدرت تقسیم داشته هایم را با بخشش معقول و خالص داشته باشم.
یک کلمه حرف حساب از نویسنده متن فوق که معلوم است کیست
بنده کاملا مشخص هستم و دیدگاهم را هم به تفصیل بیان کرده ام .
خیلی هم سراغ انگ زدن و کارهای خاله زنک یازی ، مسائل پشت پرده و... نگردید .
این ها کمکی به جل مساله نمی کنند .
اگر نقدی دارید مستدل و شفاف بنویسید و بنده در خدمت شما هستم .
پایدار باشید .
قدر آزادی ،عقلانیت و اعتدال را دانسته، خاطره تلخ اقتدارگرایان فریب کار را فراموش نکنیم/ تدبیر ما این است که یکپارچه و مصمم، با رایی آگاهانه به" راهی که حق انتخاب را پاس می دارد"، باطل کننده سحر « پوپولیسم نقابدار » باشیم
به تاریخ شنبه, 16 ارديبهشت 1396 22:04
عنوان شده
انتخاب ما بین بد و بدتر نیست.
انتخاب راه و بیراهه است.
الان عنوان می کنید
بزرگ ترین خریدار پوپولیسم در آموزش و پرورش خود " معلمان " هستند .
حالا همش تقصیر معلم ها شد.
چه کسی از پوپولیسم حمایت کرد؟
سلام
سپاس از دقت نظر شما .
1- این جملات باید منبع داشته باشد .
اگر بنده بیان کرده ام ، آدرس بدهید تا پاسخ بدهم .
2- آیا " معلم " و رفتارش نباید مورد نقد و نقادی قرار گیرد ؟
البته پوپولیسم در جامعه ایرانی ریشه ای عمیق و طولانی دارد .
یک دلیل مهم آن هم این است که جامعه ایرانی معمولا قبل از هر اقدامی قکر نمی کند .
معمولا پس از این که کاری را صورت داد ، فکر می کند !
البته آن هم بیشتر در شکل " حسرت " و " شیفتگی در گذشته " ...
پایدار باشید .
جز وجود صمد، هیچ موجودی بینیاز نیست
طلب همیاری هم ایراد ندارد که هیچ، اعلام آن گاه وظیفه و گاه امتحان میتواند باشد و ... هل من ناصر ینصرنی؟
اینان دلشان از نقد میجوشد و از زیر سوال رفتن در حالی که مقام مغظم رهبری فرمودند از من نیز می توانید نقد کنید، قطعا بالای چشم ابرو نیست
بی هنرانی که هنر دیکته نوشتن ندارند از دیکته نویس ایراد می گیرند
لطف کنید صغری و کبری را دقیق
بخوانید تا بتوانید درست استنباط نمایید.
هدف سخن بنده اما و اگر طرح همیاری نیست، نیت خیر افراد است که محکوم به پوپولیسم می شود.
هر کس مختار هست هر گونه که ترجیح
می دهد کار خیر انجام دهد. فداکاری کند و یا از خودگذشتگی نشان دهد. حال با خرید یک تلویزیون برای دانش آموزی که اصلا با دنیای آن آشنا نیست، یا خرید یک ماهه بسته اینترنتی برای دانش آموزان کلاسش.
و یا با کمک مالی به تداوم فعالیت یک سایت
تخصصی.
بنده در مقام تحقیر و یا مواخذه و اهانت به
آنان نیستم ، برعکس هنر آن است که من نیز چنین کنم. اصل سخن بنده به همین سادگی است. اگر من انسانم باید قدرت تقسیم داشته هایم را با بخشش معقول و خالص داشته باشم.
درود و سپاس از محبت شما .
انتظار این است که معلمان به عنوان یک گروه مرجع - البته اگر شرایط و الزامات آن را از دست نداده باشند - آستانه تحمل و نقدپذیری خود را ارتقا دهند .
کسی نفس عمل این معلمان از " نوعی دیگر " را نفی و انکار نکرده است .
اما پیش خودم خیلی اوقات فکر می کنم که چرا اکثرا نامی از این " معلمان " در " حوزه عمومی " نیست !
چرا این معلمان غیر از اندیشیدن به خود و حرفه خویش در سایر بخش ها مطالبه گر و موثر نیستند ؟
فکر می کنم کتاب " کندوکار در مسائل تربیتی ایران " اثر معلم فقید " صمد بهرنگی " باید در تمامی مراکز تربیت معلم مورد تذزیس و واکاوی قرار گیرد .
پایدار باشید .
یک بی خردی بسیار خطرناک که عواقب دهشتناکی در ماه های آتی برجای خواهد گذاشت.
خصوصا افزایش حقوق اقشاری که بالای خط فقر درآمد دارند، دیوانگی محض است.
منتظر یک دوران شدید رکود اقتصادی در سطح جهان باشید. بجز چند کشور خاص ، مابقی سرنوشت نامعلومی دارند.
خصوصا افزایش حقوق اقشاری که بالای خط فقر درآمد دارند، دیوانگی محض است.
خیر اصلا و ابدا تلویزیون نگاه نمی کنم.
یک حساب دو دو تای ساده است.
آقای داود
سپاس .
با محتوای سخنان شما موافقم .
پایدار باشید .
حق التدریسی که موبایل ندارد پس تا کنون بصورت دستی 100000 ماسک تولید کرد و به قیمت تولید به بیمارستانها و ادارات و مردم و ... تحویل داد؛ در حالی که 20 سال است که توان رفتن به دندانپزشک را ندارد
....
مثلا فلان دانشجو شهریه می پرداخته ولی به دلیل مالی ترک تحصیل کرده و این واقعیت است
فرصت نکرده یا پول نداشته و یا نیاز ندانسته و این واقعیت است
در این ایام به نظر می رسد لازم باشه از تاریخ درسی بگیریم و آن اینکه جهت اعتراض به ناکارآمدی این سیستم در تربیت نسل های آینده این کشور مقطعی از این فداکاریها دست شسته و به عنوان اعتراض خواهان مطالبات اصلی و ریشه ای که فقط مادی هم نیست باشیم تا موضوع ریشه ای حل گردد. اگر چه ممکن است آسیبهایی هم متوجه این برهه گردد ولی ارزش اش از فداکاریهایی که شاهدش بودیم بیشتر خواهد بود که فقط توانسته لاپوشانی سوء مدیریت های فعلی نظام را داشته باشد.