نکته ای که می خواهم عرض کنم این است که برنامه توسعه خروجی چه فرایندی است که انتظار ما بر اساس آن فرآیند تعریف شود ؟
چند نکته را در این حوزه عرض می کنم.
اولین نکته این است که برنامه های توسعه در کشور فاقد هدف و برنامه بلند مدت هستند. برنامه های پنج ساله کوتاه مدت می شوند. به همین جهت به سند چشم انداز بی توجه هستند و تدوین برنامه برای تحقق اهداف آن.
زمانی که ما در سند ، چشم انداز گذاشتیم برنامه های توسعه مان برای تحقق برش های پنج ساله سند اتفاق نیفتاده است و به موازات سند چشم انداز و هر برنامه ای یک سیاست های کلی برنامه ابلاغ شده است که از برنامه چهارم تا برنامه هفتم دیده می شوند. در این سیاست های کلی ابلاغی است که جهت گیری های کلان و اصلی برنامه تحقق پیدا می کند لذا فرایند تدوین یک برنامه فرایندی نیست که با همفکری و بررسی های نخبگانه اتفاق بیافتد بلکه سیاست های کلی ابلاغ می شوند و بعد مجلس و دولت ذیل سیاست های کلی برنامه ریزی را شروع می کنند. جهت گیری های اصلی را همان سیاست ها تعیین می کنند. مثلا عنوان برنامه هفتم توسعه این است : « اولویت پیشرفت اقتصادی توام با عدالت». این طبیعی است که جهت گیری برنامه را مشخص می کند.
در برنامه ها تقریبا در هیچ کدام بخش آموزش پررنگ نبوده و جایگاهی نداشته و یک متن خیلی کوتاه آمده است. مثلا در این برنامه در حوزه علمی و فن آوری آموزشی فقط عبارت روزآمد سازی و ارتقاء نظام آموزشی و پژوهشی» آمده است. این کل مطلبی است که آمده است.
اصلی ترین مسئله این است که برنامه بلند مدتی وجود ندارد و اگر برنامه بلند مدتی هم وجود دارد به موازات سیاست های برنامه ابلاغ می شود که الزاما در راستای تحقق آن برنامه بلند مدت نیست. دولت اختیاراتی دارد . قانونی برایش اختیاراتی را تعریف کرده است ؛ دولت همین اختیارات را حتی اختیارات زیر مجموعه خودش را آن جا برده و می گوید که این اختیار من را قانون کنید !
نکته بعدی در تنظیم برنامه ، بحث فقدان ثبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین المللی است و این باعث می شود که برنامه تحقق پیدا نمی کند و یا بیست تا سی درصد آن محقق می شود و در این میان چاره ای نیست جز توسل به مدیریت اقتضایی و کوتاه مدت .
در مدیریت اقتضایی کوتاه مدت طبیعی است که برنامه را نمی شود دنبال کرد و باید دید آنچه که امروز قابل انجام است چیست ؟
نکته بعد در تنظیم برنامه بحث مزیت های دو رویکرد را که می شود دنبال کرد یکی رویکرد غالب که معمولا هست و این برنامه مبتنی بر مزیت های نسبی است منتها چون ما دچار تحریم هستیم و عامل بی ثباتی داریم مجبور هستیم که به همه حوزه ها بپردازیم و وقتی می خواهیم به همه حوزه ها بپردازیم به طور طبیعی « قاعده همه یا هیچ » مورد قبول واقع می شود که به هیچ حوزه ای به طور جد نمی توانیم ورود پیدا کنیم و نمی توانیم بپردازیم.
تنظیم نقشه جامع علمی کشور وقتی به سیاست توسعه علم و فن آوری در کشور رسیدیم آن جا سوال می شد که چه کار باید کنیم. از دوستان آینده پژوه دعوت کردیم و آمدند . پیشنهاد آنها به کار گیری سبک سناریوها در آینده پژوهی بود و در جلسه مطرح شد که این سناریوها به این می رسند که مزیت آنها چیست و آنها را دنبال کنیم اما چون ما دائما در حال تحریم هستیم باید همه نیازهای خودمان را خودمان تامین کنیم و طبیعی است که این دست یابی به همه با توجه به محدودیت های منابع هیچ وقت امکان پذیر نخواهد شد و باعث می شود که مابقی چیزی که می توانستیم به ان دست پیدا کنیم دیگر نرسیم .
این برنامه ای که تنظیم شده دچار فقدان ساختار برنامه ای است و همچنین بلاتکلیفی در مورد ماهیت و حتی اسم برنامه را با خود دارد. مثلا یک برنامه ای ابلاغ شده و نام آن برنامه توسعه است، یکی دیگر برنامه پیشرفت، یکی برنامه تعالی ...
اما این برنامه هفتم اصلا نام ندارد ! یعنی سیاست های کلی ابلاغی برنامه هفتم فاقد نامی است که این برنامه چه هست. پیشرفت را می خواهد تحقق بدهد ؟ توسعه را می خواهد تحقق بدهد و...
از این حد بلاتکلیفی حد فقدان تکنیک و روش و نظایر آن برای تنظیم برنامه ایجاد می شود.
برنامه بیشتر تکلیف محور است تا اختیار محور. اگر به عبارت هایی مانند « مجاز است » ؛ «مکلف است » در برنامه نگاه کنیم تعداد عبارات مجاز کمتر است .
یک وقتی در دولت یازدهم و دوازدهم گفته می شد که برنامه باید آن چیزهایی باشد که دولت اختیار ندارد و از مجلس می خواهد اجازه بگیرد نه این که اختیارات خودش را ببرد و مجددا از مجلس اجازه بگیرد که این تکالیف را انجام بدهد !
نکته ی دیگر در مورد کل برنامه این است که برنامه برای یک «فضای ایزوله ای » نوشته شده است. برنامه هیچ توجهی به تحولات علم و فن آوری و حوزه های دیگر در جامعه ندارد.
امروز که می گویند هر دوازده روز دانش بشری دو برابر می شود ، امروز که بحث هوش مصنوعی است ، امروز که بحث از توسعه فن آوری است ، امروز که بحث زندگی مبتنی بر دانش مطرح است اما در برنامه کمتر به آن چیزی که در دنیا اتفاق می افتد و ما هم بخشی از آن هستیم توجه شده است.
و اما نکته ی دیگر ، بحث آشفتگی در نظام برنامه ریزی و قانون گذاری است.
در حال حاضر؛ ما سیاست های کلی ، سند چشم انداز ، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ، مصوبات مجلس و در حوزه آموزش و پرورش مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش را داریم که اینها با هم در تعارض اند.
در بخش های آموزش و پرورش بخش زیادی از برنامه های پیشنهادی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط می شوند.
ما مصوبات را کنار می گذاریم و یک مرجع دیگری می آید و تکالیفی را ایجاد می کند که آن تکالیف ، « تعارض » با آن مصوبه دیگری پیدا می کند . در حال حاضر؛ ما سیاست های کلی ، سند چشم انداز ، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ، مصوبات مجلس و در حوزه آموزش و پرورش مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش را داریم که اینها با هم در تعارض اند.
در این برنامه ما به صورت مکرر درخواست تصویب مجدد مصوبات را داریم !
به عنوان مثال ؛ مصوبات مجلس ،مصوبات سند تحول ، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و... را مجدد می بریم و می خواهیم دوباره تصویب کنیم !
تصویب دوباره و چند باره مصوبات !
در این برنامه ، ما درخواست قانونی کردن اختیارات و وظایف خودمان را داریم !
دولت اختیاراتی دارد . قانونی برایش اختیاراتی را تعریف کرده است ؛ دولت همین اختیارات را حتی اختیارات زیر مجموعه خودش را آن جا برده و می گوید که این اختیار من را قانون کنید !
اختیار شما قانون است یا اختیار زیر مجموعه اش را می خواهد قانون کند !
این ها همه هستند .
به همین جهت در« پیشنهادات » می بینیم که این پیشنهادات قبلا در شورای عالی آموزش و پرورش تصویب شده و جزء اختیارات دولت است ولی دولت مجدد درخواست تصویب و تایید آن مصوبات را دارد که اختیارات خودش را تایید کند !
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.