من و همکاران من مدتی است که درگیر تهیه برنامه هستیم. تهیه این برنامه استلزاماتی دارد.
اولین چیزی که فکر می کنم که بایستی می داشتیم و الآن هم باید داشته باشیم در برابر گزاره هایی که در برنامه تهیه شده است این موضوع است که این برنامه ها برای تحقق کدام استراتژی تهیه شده است ؟
آن استراتژی ها را ما باید به اینجا می آوردیم. نگاه می کردیم که کدام استراتژی را با این برنامه می خواهیم محقق کنیم.
معلوم نیست آیا این از استراتژی های سند تحول گرفته شده یا استراتژی های جاهای دیگر ... مشخص نیست.
مهمترین بحث ما در بحث استراتژی ها در دنیا تحت عنوان «Strategy Map» تهیه می کنند.« نقشه استراتژی». این نقشه استراتژی فقط برای یک برنامه که نیست و برای چند برنامه است. در واقع یک نقشه است. وقتی یک برنامه ای دارد تکراری می شود ، معلوم نیست محقق شده یا نه ، این برنامه جایگاهش کجا بوده ، آیا باید دوباره تکرار شود یا نه، اینها را آن نقشه راهبردی نشان می دهد.
در حال حاضر ما فاقد یک نقشه راهبردی هستیم که این از کجا می خواهد بیاید و تا کجا می خواهد ختم شود و ما آن را اصلا نداریم. نقشه راهبردی به ما کمک می کند که شما در طول دو برنامه یا سه برنامه چه مسیری را باید طی کنید. لذا ممکن است تعدادی از برنامه ها اینجا باشد ، برای سال گذشته بوده یا ده سال گذشته هم بوده ، اما استراتژی مپ به ما کمک می کند که ببینیم کدام یک از این برنامه ها جایگاهش کجا بوده و آیا تمام شده یا نشده است ؟
ما پیش بینی هم نکردیم که ما می خواهیم یک نقشه استراتژی داشته باشیم و بگوییم هر یک ار این برنامه ها کدام بخش از این پازل برنامه را پر می کند ؟
آیا دوباره داریم برمی گردیم سر منزل اول یا نه ؟
این خیلی مهم است و یک جایگاه خاصی را باید در این برنامه ها برای جایگاه آن می دیدیم و ما نتوانستیم ببینیم.
و اما قسمت دوم ؛
وقتی یک برنامه را که نگاه می کنید باید حجم منابع مورد نیاز این برنامه را یک جایی می دیدند. مجموعه حجم منابع مورد نیاز و حجم منابع مورد نیاز هر بخش و هر قسمت را می دیدیم که این را هم ندیدیم.
دیروز یکی از دوستانی که در برنامه بودجه تجربه خیلی زیادی داشتند نکته ای را گفته بودند که سابق یک چنین تجربه ای در گذشته هم بوده است.
سال های خیلی گذشته و کسانی بودند که در این زمینه ها کار کردند و حجم منابع مورد نیاز چگونه بوده است.
قسمت دوم بعد از حجم منابع مورد نیاز حجم سرمایه گذاری در نظام تعلیم و تربیت باید مشخص می شد.
حجم سرمایه گذاری را ما اصلا در برنامه مشخص نکردیم.
و مهم این که منبعی که این منابع را تامین می کند اصلا پیش بینی نشده است ؛برای مثال، از بودجه عمومی باید تامین شود ؟
از منابع داخلی باید تامین شود ؟
از شرکت های دولتی باید تامین شود ؟
از بانک ها ، بخش خصوصی ، مشارکت عمومی مشارکت خصوصی و بالاخره سرمایه گذاری خارجی ؟
محلی که باید این منابع از آن تامین شود کجا هستند که شما می خواهید برای آن برنامه ریزی کنید ؟
بنا براین نه حجم منابع مورد نیاز مشخص است نه حجم سرمایه گذاری. چون ما این دو اصل را نداریم .
من یکی از کشورها را که نگاه می کردم آمده بود که حتی آن دستگاه مرتبط خودش چقدر مولد سرمایه است و یا چقدر تامین کننده منابع است؟
آیا نظام تعلیم و تربیت ما به عنوان تولید کننده هم خودش چه سهمی در این قضیه دارد ؟
من این قسمت ها را که نمی بینم.
فرض کنید این دو قسمت اول شرح برنامه تهیه شد . چیزی که اخیرا از من و همکارانم برای برنامه سه ساله ای در این سازمان بین المللی خواستند گفتند شما کی بی آی این را در کجا دیدید ؟
اگر آن دیده نشود ما اصلا نمی توانیم بگوییم این برنامه چه ویژگی دارد و چگونه می خواهد اجرا شود .
و آخر کار چیزی که از ما خواستند و الآن هم می خواهند به ما برگردانند این است که خروجی مورد انتظار برنامه ای که شما نوشتید چیست ؟ چه خروجی مورد انتظار است ؟
ما این را هم در این برنامه نداریم.
لذا به لحاظ چهارچوبی که در ذهن من هست ( البته چیزهای دیگری هم هست ) اما این چهارچوب حداقل آن شکل خودش را برای ارزیابی کامل از این برنامه ندارد که شما بخواهید آن را اجرایی کنید و اصلا اجرایی هست یا اجرایی نیست .
چه چیز را دنبال می کند و چه بخشی از آن پازل استراتژی ها را دارد پر می کند ؟
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.