صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آزاده صالحي

آسيب شناسي كتابخانه‌هاي مدارس كشور : اغلب کتابخانه‌هاي مدارس يا تغيير کاربري داده‌اند/ وضعيت اغلب کتابخانه‌هاي مدارس در شرايط کنوني اسفبار است/ امروز دانش‌آموزان تحت تاثير خانواده و نظام آموزشي فقط بايد به کنکور فکر کنند

آموزش و پرورش درسال‌هاي اخير نتوانسته است نقش چشمگير و موثري درترغيب دانش آموزان به مطالعه کتاب‌هاي غير درسي داشته باشد/ اگر قراراست فاصله‌اي که در سال‌هاي اخير بين کتابخواني و مردم ايجاد شده است رفع شود، نيازمند فرهنگ‌سازي است/ در بسياري از کشورهاي جهان عادت به مطالعه کتاب‌هاي غيردرسي، امري نهادينه به شمار مي‌رود،شايد به اين دليل که كتابخواني از دوران کودکي به افراد آموزش داده مي‌شود،در حالي که درايران متاسفانه چنين آموزش‌هايي وجود ندارد/ حتي افرادي که دراين مکان‌ها وظيفه پاسخگويي و راهنمايي دانش آموزان را به عهده دارند نيز به دليل نداشتن دانش و اطلاعات مورد نياز، نمي‌توانند در راهنمايي نسل جوان به سمت وسوي کتابخواني، نقش مهمي ايفا کنند/ خانواده‌ها و سيستم آموزش و پرورش در مدارس اجازه نمي‌دهند که به جز کتاب‌هاي درسي، كتاب‌هاي ديگر را مطالعه کنند/ وقتي انسان نسبت به مقوله‌اي شناخت نداشته باشد، نمي‌توان انتظارداشت که به سمت آن ترغيب شود/ ر سال‌هاي اخير همان درس‌ها هم از مدارس رخت بسته و عملا جاي خود را به کلاس‌هاي رياضي و فيزيک و شيمي داده است/ نوجواني که در طول سال‌هاي تحصيل خود کتاب‌هاي غيردرسي مثل رمان و داستان و شعر نخواند، نمي‌تواند در آينده به فردي موفق در جامعه تبديل شود/ امروز دانش‌آموزان تحت تاثير خانواده و نظام آموزشي فقط بايد به کنکور فکر کنند و اين که رشته‌اي بخوانند که مطابق ميل خانواده‌هايشان باشد،به اين اميد که بتوانند در جامعه از درآمد و شغل مطلوبي برخوردار شوند/ کتابخانه‌هاي مدارس در حال حاضر به مکان‌هايي مهجور و خاک گرفته تبديل شده‌اند که کسي سراغشان را نمي‌گيرد/ حتي ديده‌ام والدين به مدرسه رفته‌اند و نسبت به اين که چرا در برخي ساعات مدرسه،کتاب‌هاي غيردرسي تدريس شده است، شکايت هم کرده‌اند/ فرادي به عنوان کتابدار در کتابخانه‌هاي مدارس فعاليت مي‌کنند که خودشان اشراف و آشنايي کافي با ادبيات ايران و جهان ندارند و فقط از سر بيکاري و اين که شغلي داشته باشند، به کتابداري در مدرسه‌ها روي آورده‌اند/ برخي از مديران فرهنگي با حذف زنگ انشاء و بها ندادن به اين درس،اين مسئله را به اشتباه در ذهن نوجوانان جا انداخته‌اند که براي موفقيت فقط بايد بر روي کتاب‌هاي درسي متمرکز شد،چندان که امروز هم وغم تمامي دانش آموزان فائق آمدن بر غول کنکور و عبور از سد آن و راه يافتن به دانشگاه‌ها است، درحالي که همه مي‌دانيم فردي که فقط به اميد دکتر و مهندس شدن بر کتاب‌هاي درسي متمرکز مي‌شود و از ادبيات و شعر و داستان بي‌بهره مي‌ماند، نمي‌تواند در آينده فرد مفيدي براي جامعه‌اش باشد/ امروز کار به جايي رسيده است که تيراژ کتاب‌هايي که منتشر و در بازارهاي کتاب عرضه مي‌شوند به 500 و 200 نسخه كاهش يافته و همين مسئله آسيب زيادي بر پيکره نشر وارد کرده است/ ضرورت دارد کتابخواني را از کودکي آموزش دهيم

آسيب شناسي كتابخانه‌هاي مدارس كشور و کنکور زدگی دانش آموزان

نقش کتابخانه در مدرسه‌ها را نمي‌توان ناديده گرفت،خاصه اگر کتابخانه‌اي که در يک مدرسه واقع شده است، روزآمد باشد و به واسطه مولفه‌هايي که دارد، بتواند دانش آموزان را در مقاطع مختلف تحصيلي به خود جذب کند. اما واقعيت اين است که امروزه به گفته اهالي فرهنگ و قلم، اغلب کتابخانه‌هاي مدارس يا تغيير کاربري داده‌اند و يا اگر هم در مدرسه‌اي هنوز يک کتابخانه به چشم مي‌خورد،نمي‌تواند آن‌طور که بايد در مرتفع کردن نيازهاي دانش‌آموزان موثر باشد.

آنچه مسلم است، اين که شرط نخست در برقراري پيوند کتابخانه و دانش‌آموز، دسترسي به کتاب‌هاي جذاب و به‌روز است و در عين‌حال برخي از کارشناسان عرصه فرهنگ به اين موضوع اشاره مي‌کنند که در هرجامعه‌اي ضرورت دارد زمينه‌هاي تشويق افراد به کتاب خواندن فراهم شود تا به اين نتيجه برسند که کتاب نخواندن مي‌تواند آسيب‌هاي فردي و اجتماعي زيادي را درپي داشته باشد.

از سخنان نويسندگان به ويژه در حوزه ادبيات کودک ونوجوان اين طور برمي‌آيد که آموزش و پرورش درسال‌هاي اخير نتوانسته است نقش چشمگير و موثري درترغيب دانش آموزان به مطالعه کتاب‌هاي غير درسي داشته باشد،چرا که اغلب کتابخانه‌هاي مدارس بدون استفاده مانده‌اند و نيز تعداد کتاب‌هايي که بتواند مورد قبول نسل جوان باشد و به فراخور نيازهاي کودکان ونوجوانان و براساس دغدغه‌هاي سني آنها وجود داشته باشد، اندک است.


نهادينه شدن کتابخواني از کودکي
محبوبه نجف‌خاني يکي از اهالي فرهنگ است که سال‌ها در گفت وگو با اهالي رسانه به مشکلات کتابخانه‌هاي شهري اشاره کرده است،او براين باور است. اگر قراراست فاصله‌اي که در سال‌هاي اخير بين کتابخواني و مردم ايجاد شده است رفع شود، نيازمند فرهنگ‌سازي است.

نجف‌خاني مي‌گويد: در بسياري از کشورهاي جهان عادت به مطالعه کتاب‌هاي غيردرسي، امري نهادينه به شمار مي‌رود،شايد به اين دليل که كتابخواني از دوران کودکي به افراد آموزش داده مي‌شود،در حالي که درايران متاسفانه چنين آموزش‌هايي وجود ندارد.

مسئله‌اي که به نظر مي‌رسد مي‌تواند در مداواي بيماري کتاب نخواندن در جامعه امروز، نقش داشته باشد،به روز کردن کتابخانه‌هاي عمومي در سراسر کشور است. البته من اطلاع چنداني درباره وضعيت کتابخانه‌هاي ديگر استان‌هاي کشور ندارم، ولي به دليل نوع کارم و اين که هميشه با کودکان و نوجوانان سروکار داشته‌ام، مي‌دانم که وضعيت اغلب کتابخانه‌هاي مدارس در شرايط کنوني اسفبار است، اسفبار اين جهت که در اغلب آن‌ها نه فقط کتاب‌هاي به روز به چشم نمي‌خورد که حتي افرادي که دراين مکان‌ها وظيفه پاسخگويي و راهنمايي دانش آموزان را به عهده دارند نيز به دليل نداشتن دانش و اطلاعات مورد نياز، نمي‌توانند در راهنمايي نسل جوان به سمت وسوي کتابخواني، نقش مهمي ايفا کنند.‏
اين مترجم ادامه مي‌دهد: سال‌هاست اهالي قلم و به خصوص نويسندگان در حوزه ادبيات کودک و نوجوان به اين موضوع اشاره مي‌کنند زمان آن فرا رسيده است كه کتاب خواندن و فوائد آن از دوران مدرسه به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود و اين برنامه انجام نمي‌گيرد، مگر با همکاري وزارت آموزش و پرورش و نويسندگان و مترجمان كشور. ولي افسوس که دراين سال‌ها اقداماتي که بايد صورت مي‌گرفت، انجام نگرفته است و به همين دليل در اغلب مدارس،دانش آموزان نه فقط رغبتي به مطالعه کتاب‌هاي غيردرسي نشان نمي‌دهند که اگر هم در مواقعي خودشان به رمان و داستان و شعر علاقه داشته باشند،خانواده‌ها و سيستم آموزش و پرورش در مدارس اجازه نمي‌دهند که به جز کتاب‌هاي درسي، كتاب‌هاي ديگر را مطالعه کنند.

شرايط کتابخواني در سال‌هاي اخير تا اندازه‌اي افت کرده است که نه فقط کتابخانه‌هاي مدارس بلكه کتابخانه‌هايي هم که در سطح شهر وجود دارند، تبديل به مکان‌هايي شده‌اند که دانش آموزان و دانشجويان صرفاً به وقت امتحانات براي درس خواندن از آن‌ها استفاده مي‌کنند.‏


علاقه مندي دانش آموزان به كتاب‌خواني
نجف‌خاني اضافه مي‌کند: به فراخور شغلم به مدارس متعددي رفته‌ام و در آنجا با دانش‌آموزان و معلمان به گفت وگو نشسته‌ام،حتي در سال‌هاي گذشته مسئوليت‌هايي را نيز به عنوان کتابدار در مدارس برعهده داشته‌ام، از برآيند اين رفت وآمدها به مدارس دريافته ام که دانش‌آموزان به ويژه طيف نوجوان علاقه مندي و گرايش زيادي به خواندن رمان و ادبيات داستاني دارند،منتهي امكاناتي براي آشنا کردن بيشتر آنها با آثار داستاني فراهم نشده است.

طبيعي است وقتي انسان نسبت به مقوله‌اي شناخت نداشته باشد، نمي‌توان انتظارداشت که به سمت آن ترغيب شود.متاسفانه اين شناخت نسبت به فوايد مطالعه کتاب‌هاي غيردرسي در مدارس ما غايب است. در سال‌هاي گذشته زنگ‌هايي مثل مطالعه،انشاء و آيين نگارش در برنامه‌هاي درسي دانش‌آموزان گنجانده شده بود که مي‌توانست تا حد زيادي در مرتفع کردن خلاء‌هاي آموزشي ازاين منظر مفيد باشد و دست کم به مدد آن دروس،دانش‌آموزان مي‌توانستند حتي به شکل مقدماتي ومحدود با درست نوشتن و درست خواندن و چگونه خواندن آشنا شوند،اما در سال‌هاي اخير همان درس‌ها هم از مدارس رخت بسته و عملا جاي خود را به کلاس‌هاي رياضي و فيزيک و شيمي داده است.

البته اين کلاس‌ها هم در نوع خود مفيد و ضروري است، ولي مي‌خواهم بگويم‌اي کاش شرايطي در مدارس فراهم مي‌شد تا مي‌توانستيم شاهد ميدان گرفتن کتاب‌هاي غيردرسي در اين وادي نيز باشيم.

مسئله اين است نوجواني که در طول سال‌هاي تحصيل خود کتاب‌هاي غيردرسي مثل رمان و داستان و شعر نخواند، نمي‌تواند در آينده به فردي موفق در جامعه تبديل شود،اين يک اصل ثابت شده است و در بيشتر کشورها هم براين باورند که کودکان و نوجوانان بايد به واسطه خواندن آثاري ازاين دست، به پرورش علايق خود بپردازند تا بتوانند در آينده زمينه‌هاي شغلي شان را از ميان علايق و گرايشاتي که دارند، به درستي انتخاب کنند.

ولي امروز دانش‌آموزان تحت تاثير خانواده و نظام آموزشي فقط بايد به کنکور فکر کنند و اين که رشته‌اي بخوانند که مطابق ميل خانواده‌هايشان باشد،به اين اميد که بتوانند در جامعه از درآمد و شغل مطلوبي برخوردار شوند، ولي افسوس که اغلب خانواده‌ها به اين مسئله واقف نيستند که نوجوان بدون بهره بردن از رمان و داستان و اصولاً تقويت قوه تخيل خود،نمي تواند در آينده تبديل به فرد مفيدي درجامعه شود و به جايگاه تثبيت شده‌اي دست يابد.‏


تجربه‌هاي غيرموفق‏
عباس جهانگيريان ـ نمايشنامه‌نويس‌ از ديگر چهره‌هاي فرهنگي است که درباره وضعيت کتابخانه‌هاي مدارس معتقد است: هميشه براين باور بوده ام وقت آن رسيده است که آموزش و پرورش در تدوين برنامه‌هاي درسي تجديد نظر کند و به ضرورت غناي کتابخانه‌ها در مدارس پي ببرد،هر چند بايد بپذيريم در سال‌هاي اخير تجربه موفقيت آميزي ازاين رهگذر وجود نداشته است و دست اندرکاران در مدارس به جز در مواردي معدود،عملا توجهي به معضل کتابخانه‌هاي آشفته مدارس نداشته‌اند.

بي‌توجهي به وضعيت کتابخانه‌هاي مدارس از يک سو و داشتن ظرفيت‌هاي قوي و گسترده در حيطه ادبيات داستاني به خصوص در زمينه تاليف از ديگر سو، باعث مي‌شود چرخه کتابخواني نامتوازن باقي بماند،در واقع امروز به يمن وجود نويسندگاني که در عرصه ادبيات کودک و نوجوان فعاليت مي‌کنند، آثار شاخصي در حوزه رمان و ادبيات داستاني پديد آمده است، ولي افسوس که مدرسه به جاي آن که بتواند در تحکيم پيوند مخاطبان و نويسندگان تاثيرگذار باشد، به مفارقت از آن‌ها مي‌پردازد. کتابخانه‌هاي مدارس در حال حاضر به مکان‌هايي مهجور و خاک گرفته تبديل شده‌اند که کسي سراغشان را نمي‌گيرد.‏
اين نويسنده اضافه مي‌کند: تا زماني که جاي کتاب‌هاي به روز و جذاب در کتابخانه مدارس خالي باشد،طبيعي است که نمي‌توان انتظار داشت کودکان و نوجوانان به سمت مطالعه بروند.

از سال‌هاي گذشته تا امروز هر بار که فرصتي دست داده است به اين موضوع اشاره کرده‌ايم که نويسندگان در حوزه ادبيات کودک و نوجوان آمادگي همکاري با مدارس را دارند و مطمئنا تلاش‌هاي جمعي آنها مي‌تواند طيف گسترده‌اي از نوجوانان را به مطالعه کتاب‌هاي غيردرسي، ترغيب و دلگرم کند،اما واقعيت اين است تا امروز هيچ نشانه‌اي مبني بر تمايل آموزش و پرورش نسبت به استفاده از ظرفيت‌هاي گسترده ادبيات داستاني معاصر در مدارس صورت نگرفته است.

به خاطرم دارم زماني که دوران مدرسه را طي مي‌کرديم،کتاب‌هاي مهم و روز ادبيات داستاني را رصد مي‌کرديم و به محض اين که اين کتاب‌ها ترجمه مي‌شدند، آنها را مي‌خريديم. نسل ما نسلي بود که مقابل دکه‌هاي روزنامه فروشي کشيک مي‌داد تا نشريات محبوب ادبي از راه برسند و آنها را بخرند،اما امروز چنان فاصله عميقي ميان فرد و کتاب ايجاد شده است که براي برقراري پيوند دوباره آن‌ها،مي بايست راه کارهاي جدي به کار گرفته شود. ضمن آن که نبايد فراموش کنيم بازدهي تشويق افراد جامعه نسبت به کتاب خواندن،زمان بر است و ممکن است نتايجي که مد نظر قرار گرفته باشد، در بازه زماني طولاني حاصل شود.‏

آسيب شناسي كتابخانه‌هاي مدارس كشور و کنکور زدگی دانش آموزان

پيامدهاي حذف زنگ مطالعه و انشاء‏
نويسنده رمان «خواب دخترها چپ نيست» با بيان اين که اميدوار است آموزش و پرورش به وعده‌‌هاي خود مبني بر تعيين زنگ مطالعه آزاد عمل کند، تا از اين رهگذر شاهد بروز خلاقيت و استعدادهاي ادبي دانش‌آموزان باشيم مي‌افزايد: متاسفانه در برخي موارد شاهد بوده‌ايم که مدرسه به تنهايي در فاصله انداختن ميان کودکان و نوجوانان و کتاب خواني مقصر نبوده است، بلكه خانواده‌ها نيز دراين بين مقصرند،چرا که آنها تمايل دارند فرزنداشان در طول سال‌هاي تحصيل فقط بر خواندن کتاب‌هاي درسي متمرکز شوند و حتي ديده‌ام والدين به مدرسه رفته‌اند و نسبت به اين که چرا در برخي ساعات مدرسه،کتاب‌هاي غيردرسي تدريس شده است، شکايت هم کرده‌اند. اين رفتارها نشانگر آن است که هنوز طيف گسترده‌اي از مردم به آن شکلي که شايسته است، به ارزش کتاب‌خواني پي نبرده‌اند و نمي‌دانند که مطالعه نکردن کتاب‌هاي غيردرسي در سال‌هاي نوجواني و جواني، چه پيامدهايي مي‌تواند براي فرزنداشان در آينده داشته باشد.‏


گرايش به دنياي مجازي ‏
محمدرضا يوسفي، ديگر نويسنده‌اي است که درباره وضعيت کتابخانه‌هاي مدارس مي‌گويد: از آنجايي که تمامي عرصه‌هاي فرهنگ مانند حلقه‌هاي زنجير به يکديگر پيوسته است،بايد توجه داشته باشيم تا زماني که شاهد حلقه‌هاي مفقوده دراين عرصه‌ها هستيم، نمي‌توانيم به پيشرفت کتابخواني در کشور اميدوار باشيم.آسيب کتابخانه‌هاي مدارس از يک سو و نبود اهرم‌هايي براي ترغيب نسل جوان به کتابخواني باعث شده است نسل کنوني از کتاب و کتابخواني فاصله بيشتري بگيرد. البته در سال‌هاي اخير،نقش گوشي‌هاي هوشمند و همين طور پررنگ شدن شبکه‌هاي اجتماعي را نيز نمي‌توان در دور شدن افراد از کتاب خواندن ناديده گرفت.به خصوص در مورد نوجوانان و جوانان که به نظرمي‌رسد، گشت و گذار در شبکه‌هاي اجتماعي بيشتر از کتاب‌خواني جذاب شده است‏.
اين نويسنده اضافه مي‌کند: درباره کتابخانه مدارس بايد بگويم مشکلاتي که دراين عرصه وجود دارد يکي دو تا نيست،آنچه هميشه برايم دراين زمينه حائز اهميت بوده است،وجود کتابداران زبده و کارشناس در کتابخانه‌هاي مدارس است، موضوعي که هميشه درمورد آن غفلت شده است،حتي گاه ديده‌ايم افرادي به عنوان کتابدار در کتابخانه‌هاي مدارس فعاليت مي‌کنند که خودشان اشراف و آشنايي کافي با ادبيات ايران و جهان ندارند و فقط از سر بيکاري و اين که شغلي داشته باشند، به کتابداري در مدرسه‌ها روي آورده‌اند و درد اين جاست که وقتي کتابدار يک مدرسه خودش به اندازه‌اي که شايسته است به حيطه ادبيات و اصولا کتابخواني اشراف نداشته باشد، چطور مي‌تواند در درست هدايت و راهنمايي کردن دانش‌آموزان به كتاب خواني، نقش مهمي ايفا كند؟! حالا بماند که دست‌اندرکاران آموزش و پرورش نيز سال‌هاست نسبت به اهالي قلم کم لطفي مي‌کنند و با آن که نويسندگان مي‌توانند در برقراري آشتي ميان کتاب و نسل جوان تاثيرگذار باشند،از آنها براي همياري و همکاري در مدارس دعوت به عمل نمي‌آورند.‏


مجالي براي پيوند مخاطب و کتاب ‏
محمدرضا يوسفي اضافه مي‌کند: سال هاست به فراخور نگارش داستان‌هايي که نوشته ام، به اقصي نقاط کشور سفر کرده ام و با کودکان و نوجوانان زيادي از نزديک برخورد داشته ام،به خصوص اين که هميشه نويسنده‌اي بوده ام که به نيازسنجي مي‌پردازم و بعد نوشتن داستاني را شروع مي‌کنم و روي اين اصل ارتباط من با کودکان و نوجوانان نزديک است و مي‌بينم اگر زمينه مهيا شود،آنها واقعا کتاب خواندن و آشنا شدن با آثار داستاني نويسندگان را دوست دارند، ولي همان طور که همه مي‌دانيم، کمتر مجالي براي اين آشنايي بين يار مهربان و نسل جوان برقرار شده است.

در سال‌هاي اخير به پيشنهاد وزارت آموزش و پرورش ارمنستان،يکي از کتاب‌هايم به‌عنوان کتاب‌ درسي در مدارس آن کشور انتخاب شده است، اما با آن که امروز نويسنده مستعد و برجسته در حوزه ادبيات کودک و نوجوان کم نداريم،ولي از آنها و آثارشان براي پيشبرد فضاي فرهنگي در مدارس كشورمان استفاده نمي‌شود.به خصوص اين که برخي از مديران فرهنگي با حذف زنگ انشاء و بها ندادن به اين درس،اين مسئله را به اشتباه در ذهن نوجوانان جا انداخته‌اند که براي موفقيت فقط بايد بر روي کتاب‌هاي درسي متمرکز شد،چندان که امروز هم وغم تمامي دانش آموزان فائق آمدن بر غول کنکور و عبور از سد آن و راه يافتن به دانشگاه‌ها است، درحالي که همه مي‌دانيم فردي که فقط به اميد دکتر و مهندس شدن بر کتاب‌هاي درسي متمرکز مي‌شود و از ادبيات و شعر و داستان بي‌بهره مي‌ماند، نمي‌تواند در آينده فرد مفيدي براي جامعه‌اش باشد.‏


افت سرانه مطالعه و شمارگان كتاب
يوسفي اضافه مي‌كند: در سال‌هاي اخير کاهش تيراژ کتاب و به تبع آن افت سرانه مطالعه نشانگر آن بوده است که بين کتاب و مردم فاصله عميقي در جامعه ايجاد شده است. هرچند تصورمي کنم در نهايت فردي که به مطالعه علاقه مند باشد و جريان‌هاي ادبي روز را دنبال کند، با وجود همه مشکلات موجود درحوزه نشر و گران بودن قيمت کتاب،بازهم به خريد آثار مورد علاقه خود مي‌پردازند.اما‌‌ اي کاش شرايطي فراهم مي‌شد تا آن دسته از مخاطبان علاقه مند به کتاب، راه‌هاي آسان تري براي به دست آوردن آن را در اختيار داشته باشند.اين روزها مسئله تيراژ کتاب تقريبا به بزرگ‌ترين معضل در حوزه نشر تبديل شده است.

در دهه‌هاي هفتاد و حتي تا اواسطه دهه هشتاد، شمارگان کتاب‌هايي که در حوزه ادبيات داستاني منتشر مي‌شد، به 5 هزار و 3 هزار نسخه مي‌رسيد،اما امروز کار به جايي رسيده است که تيراژ کتاب‌هايي که منتشر و در بازارهاي کتاب عرضه مي‌شوند به 500 و 200 نسخه كاهش يافته و همين مسئله آسيب زيادي بر پيکره نشر وارد کرده است.

به نظر مي‌رسد تا زماني که سياست گذاران فرهنگي برنامه مدون و سند و چشم‌انداز بلند مدت براي مقوله کتاب و کتابخواني نداشته باشند، اوضاع به همين شکل پيش مي‌رود. حالا بماند که ما با مشکلات ديگري نيز در حوزه نشر مواجهيم که غالب بودن آثار ترجمه به کارهاي تاليفي و نبود کپي رايت برخي ازاين معضلات است.

ولي واقعيت اين است اگر بخواهيم به مرتفع کردن معضلات فرهنگي در حوزه نشر اميدوار باشيم،ضرورت دارد کتابخواني را از کودکي آموزش دهيم، چندان که در کشورهاي ديگر نيز همين طور است، يعني آموزش خواندن کتاب‌هاي غيردرسي از زمان مدرسه به کودکان ونوجوانان انتقال مي‌يابد و به همين دليل است که مي‌بينيم ديگر کشورها با وجود رشد شبکه‌هاي اجتماعي و ورود پديده‌هاي مدرن، از کتاب رو گردان نشده‌اند. آنها آموخته‌اند علاوه بر اين که در فضاي خانه و مدرسه و کتابخانه به مطالعه بپردازند، در اماکن عمومي هم کتاب به دست بگيرند و مطالعه را قطع نکنند، چندان که آنها در مترو،اتوبوس وکنار دريا هم به خواندن کتاب مشغولند. اما درباره ما اين مسئله کاملا برعکس است،چرا که نه از آموزش‌هاي لازم و درست درزمينه کتابخواني برخوردار بوده‌ايم و نه اين که شبکه‌هاي مجازي به ما فرصت مي‌دهند تا مطالعه کافي داشته باشيم.

در واقع با ورود رسانه‌هاي مدرن، کتاب از جانب عده‌اي از افراد جامعه كاملاً به کناري گذاشته شده و تلگرام و اينستاگرام و فيس بوک جايگزين آن شده است، يعني فرد ديگر احساس ضرورت نمي‌کند که اطلاعات مورد نياز خود را از طريق کتاب و کتابخواني به دست بياورد،زيرا براين باور است، در هر شاخه‌اي هرچه بخواهد شبکه‌هاي مجازي به او مي‌دهند و نيازهاي او را تامين مي‌کنند.

اميدوارم شرايطي فراهم شود که سياست‌گذاران فرهنگي به تدوين برنامه‌هاي دراز مدت و مثمر ثمر در زمينه کتاب و کتابخواني بپردازند و خانواده‌ها و نظام آموزشي‌هم به اين امر مهم پي‌ببرند که هيچ چيز نمي‌تواند جايگزين کتاب شود و نبود فرهنگ كتابخواني در خانواده و جامعه آسيب‌هاي ناخوشايند اجتماعي را به همراه مي‌آورد.‏
روزنامه اطلاعات

پنج شنبه, 08 تیر 1396 13:51 خوانده شده: 784 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
حسن درویشی 1396/04/09 - 13:45
سال هاست دانش آموزان این مرز وبوم گرفتار خواندن کتابهای حجیم وبیفایده ی مدرسه هستند و ناخود آگاه از کتاب و مطالعه متنفر، دیگر کتاب خواندن برایش لذت بخش نیست بلکه به خاطر ذهنیت منفی ای که حاصل مطالعه ی اجباری کتابهای درسی است به مطالعه ی کتابهای غیر درسی اعم از داستانی علمی تاریخی و........... هم رغبتی ندارند

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور