امروز ما چرا حسرت خور همه چیز گذشتگان گردیده ایم ، خود جای بررسی و بحث دارد. اما اول مهر سالها پیش کجا و حال کجا؟
شاید بدان دلیل که در گذشته ،مسئولین ما هنوز یاد نگرفته بودند که اگر مطالبات فرهنگیان را نگه داریم و هزینه های لازم و غیرلازم دیگر را در اولویت قرار دهیم کسی صدایش برنمی آید ،کسی نمی فهمد و چنین شد که حق کشی در قبال فرهنگیان ، نهادینه شد یعنی:
اگر حق سفر بازنشستگان ( هزینه سفر طی خدمت مناطق محروم همکار)
حق کفن و دفن فرهنگیان
حق بیمه ی عمر متوفی
حق نظارت امتحانات نهایی
حق نظارت آزمونهای آموزش و پرورش(نمونه دولتی و تیزهوشان)
حق ازدواج
حق.... را به موقع نپردازیم اتفاق خاصی نمی افتد حتی پس از یک دهه.
امسال دیگر کمتر کسی را می بینی که برای آغاز مهر ماه خوشحال باشد، امسال دانش آموزان هم دلگیرند هم از بابت افسردگی حاکم و هم به دلیل پرپر شدن همسن و سالان خودشان در اردوی هرمزگان یعنی نبود بودجه و بحران مالی حاکم بر آموزش و پرورش ، به سندی موثق برای عدم پرداخت هر گونه حقی در زمان خودش تبدیل گردیده است . یعنی ندارم راحتی جان است.
آری !
دوست داشتم از اول مهر ماه و از شور حال معلم ها و دانش آموزانش سخن بگویم، یا از اولیای دانش آموزان خصوصا کلاس اولی ها که نگرانی هایی هم دارند، و برخی از مادران خوشحالند که خدا را شکر مدارس باز شد و می توانند نفسی تازه کنند.
مهر ماهی که برای پلیس های راهنمایی و رانندگی نیز ماهیت جداگانه ای جهت انجام وظیفه دارد، چون خط کشی جلوی مدارس ، چون پُر تعداد گشتن آنها در شهرها خصوصا در مهر ماه برای جلوگیری از ترافیک. ( ماههای بعدی فراموش می کنند و ترافیک را به حال خود رها می کنند. آنها فکر می کنند اگر دو هفته اول مهر ماه یا دو هفته آخر سال نزدیک عید پُر تعداد گردند ، قوانین نهادی می شود و دیگر به آنها نیازی نیست.غافل از این که اگر اخلاقیات و قانونمداری با یک عمر زندگی نهادی نشده است با دو هفته چگونه خواهد شد؟ )
و در کل سیمای شهر ها و روستاها با شروع مدارس زیباتر می گردد و طپش قلب مناطق گوناگون کشور با حضور فرهنگیان و دانش آموزان ، پرصدا و شنیدنی تر می شود.
پاییز و زیبایی های وصف نشدنی اش که برخی دوستش دارند و شاید این علا قه مندی به خاطر تقارنش با شروع مدرسه است ،فصل خزان و غم و اندوه. اما ای کاش به جای اول پاییز ، شروع مدارس اول بهار بود برای امیدواری هر چه بیشتر و سرسبزی فرزندان این مرز و بوم به همراهی طبیعت.
راستی چرا بهار نه و پاییز؟ مثل مدارس کنار قبرستان و یا روی قبرستان. چرا غم و غمگینی؟
و شروع سال تحصیلی هم مثل خیلی از موارد سر جای خود قرار ندارد. این همه تحمل دشواری مصرف گاز و هزینه ی سرسام آورش یا بخاری های آتش گرفته و ...برای چیست؟
آیا می شود سال تحصیلی را جابه جا کرد ؟ نظر شما همکاران چیست؟
آری ؛ اول مهرماه است و شروع سال تحصیلی 97-96 ، اما دل معلمین پر خون است :
از این که فرزندشان را در مدرسه دلخواه شان ثبت نام نکرده اند،
از این که زوجین فرهنگی هیچ حقی برای ثبت نام فرزندشان نداشتند،
از این که از پرداخت کل مطالبات خبری نشد،
از این که نتوانستند لباسی نو برای خود و فرزندانشان تهیه کنند،
از این که...
مابقی، برای حفظ آبروی فرهنگیان بین خودمان بماند ، امید که وزیر محترم از این که های نانوشته را هم ببینند البته اگر نوشته ها را دیدند.
آری ؛ امسال دیگر کمتر کسی را می بینی که برای آغاز مهر ماه خوشحال باشد، امسال دانش آموزان هم دلگیرند هم از بابت افسردگی حاکم و هم به دلیل پرپر شدن همسن و سالان خودشان در اردوی هرمزگان.
با حلوا حلوا گفتن دهن کسی شیرین نمی شود ، شاید مدیران به دلیل بازدید استاندار و فرماندار و بخشدار یا رؤسای ادارات و حتی وزیر از مدارس ، همه ی تلاش خود را بنمایند اما ما دلمان برای بازگشایی مدارس خوشحال نیست. ما از شرایط موجود فرهنگیان ،خرسند نیستیم ما دادرسی در کشور برای خود نداریم .
رؤسای سه قوه محترم کشور ، هر سه شما برای نرسیدن فرهنگیان به شرایط مطلوب و رضایت بخش آموزشی و پرورشی و اقتصادی و حتی فرهنگی ، باید پاسخگو باشید.
شاید بگویید قوه ی قضائیه چرا؟ چون در قبال عدم پرداخت حق و حقوق فرهنگیان ، دَم بر نیاورده اند.در حالی که کار قانونی انجام نگرفته است و نگهداری حق و حقوق فرد شاغل به مدت طولانی غیر قانونی است.
باز چون بنده خداوند متعال هستیم محکوم به امیدواری هستیم پس به امید شروع سال تحصیلی هایی بهِ از این.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان