29 .همکارانی دیده ام که در مقابل برخی مدیران سهل گیر و نمره فروش به جدّ ایستاده اند و اعتراض کرده اند که نمره نمی دهند و سخت گیری کرده اند اما هدف شان تنها این بوده است که بچه ها مجبور شوند برای قبولی با او کلاس خصوصی بگیرند و حرف شان این بوده است که؛ هر کسی شغلی دارد و شغل معلم تدریس است و معلم باید از این راه نان درآورد!
و این گونه تابستان ها هم بیکار نیستند و درآمدی از راه تدریس نصیب شان می شود.
30.همکارانی دیده ام که با مدیر و معاونان مدرسه "باند" تشکیل می دهند و می خورند و می برند و معلمانی را که در باندشان نیستند یا مجبور به ترک آن مدرسه می کنند یا از او بهره کشی می کنند.
31. می گویند گروهی جایی چاهی می کندند تا به آب برسند ، فرد کاربلدی به آنها گفت که اینجا را نکنید اینجا آب ندارد. آنها معترضانه و با پرخاش گفتند؛ اینجا اگر برای شما آب ندارد برای ما "نان" که دارد!! حکایت همکارانی از ما است که همه چیز برایشان فرمالیته است و سندسازی و فاکتورسازی، همه چیز سمبلیک است و تنها پوسته ای تو خالی و گزارش هایی دروغین؛ از خود کلاس رفتن و تدریس کردن گرفته تا طرح سوال و جلسه ی امتحان و تصحیح اوراق و تصحیح دوم و حتی برگزاری مسابقات مختلف علمی و عملی و المپیادی وتجهیز کارگاه و تشکیل کلاس های تقویتی و کنکور و حتی برگزاری اردوهای مختلف و خرید های رنگارنگ برای مدرسه که "نان" دانی ای شده است برای عده ای که آنچه برایشان مهم نیست همان "آب" است و "آب"! (یعنی انسانیت و تدریس و رشد و پیشرفت واقعی دانش آموز)!.
32.همکارانی دیده ام که به جای همکار دیگر برایشان اضافه کار رد می شود و پولش را می گیرند و در بهترین حالت به همان همکار و گاه به مدیر می دهند و گاه خودشان می خورند و یک لیوان آب هم رویش (یک بار برای خودم این مورد پیش آمد و بدون اینکه بدانم 400 هزار تومان به حساب ام آمد و آن را خوردم. بعد که فهمیدم کار مدیر بوده از مدیر به اداره شکایت کردم و درخواست کتبی دادم که از حقوق ام کم کنند البته حدس می زدم که از ترس هم شده کم نمی کنند. گرچه هیچ اتفاقی برای مدیر نیفتاد اما در پایان سال با نامردانه ترین روش ها و کثیف ترین تهمت ها تلافی کردند و مرا از آن مدرسه بیرون کردند و از آن منطقه نیز، اما متاسفانه هنوز خوردن آن پول را لکه ی ننگی بر پیشانی ام و خودم را آلوده به آن پول می دانم).
33.اولین سال تدریس ام همکارانی مرا نصیحت کردند که؛ "گربه را دم حجله بکش"، " همان ساعت اول یکی را بگیر و بزن"، " مواظب باش دانش آموزان دندان هایت را نبینند، یعنی هرگز سرکلاس نخند"، " دانش آموزان همان هفته ی اول معلم شان را می شناسند، شُل بگیری تا آخر سال سوارت می شوند"، "نه همان هفته ی اول می شناسند"، " نه همان ساعت اول می شناسند"، " نه همان لحظه ی ورود به کلاس می شناسند" یکی که با هوش تر بود گفت:" نه دانش آموز معلم را قبل از این که سر کلاس بیاید می شناسد چون از دانش آموزان سال قبل کاملن در موردش تحقیق می کنند" و این آخری برایم در آن زمان ها تکان دهنده بود. چندین سال و مخصوصن در سال اول تدریسم، دانش آموزانی را با لگد زدم که گرچه اندکی تحت تاثیر همان سخنان بود اما مقداری از آن هم از ترس خودم بود و مقداری از آن هم به اصطلاح می خواستم پیش مدیر و معاونان کم نیاورم که فلانی توان کنترل کلاس را ندارد و کلاس داری بلد نیست.
34. همکارانی دیده ام که دانش آموزان را گوسفند می دانستند و خودشان را چوپان و واقعن با همین باور هم سرکلاس می رفتند و با آنها رفتار می کردند.
34. همکارانی دیده ام که حقوق دریافتی شان را "حقِ - وقّ"(وغ وغ سگ) یا " حقِ - چُ..." می نامند.
35. در مدرسه ای یک ماه بدون حکم معاون بودم و در آن یک ماه معاونان دیگر به من یاد می دادند که؛ دفتری تهیه کن و تمام نقاط ضعف و کارهای غیرقانونی و درگیری با دانش آموزان و حتی تاخیرهای همکاران را بنویس چون روزی به دردت می خورد و می توانی برعلیه شان استفاده کنی و نیز از هر کلاس دانش آموزی را مخفیانه انتخاب می کردند که با وعده ی نمره قبولی در پایان سال باید برای آنها از معلم و دانش آموزان دیگر جاسوسی می کرد و برایشان خبر می آورد...
فشار زیادی به خودم آوردم و سعی کردم تمام نقاط ضعفی را که در این سال ها خودم داشته ام یا در برخی همکاران ام دیده ام ریز به ریز بیان کنم و انصافن این همه ی پلشتی ها موجود در معلمی بود آنجا که انتهای بزرگترین پلشتی ها ی معلمی تازه شروع کوچکترین پلشتی های بسیاری از گروه ها و شغل های دیگر است.
شاید تنها من معلم می توانم به خودم اجازه دهم که خودم و همکاران ام را این گونه بیرحمانه نقد کنم ؛ چه اگر شخصی از گروه و شغلی دیگر چنین کاری می کرد شاید شبانه به قتل می رسید و یا آبروی اش را در کوی و برزن می بردند ، اما معلمی و فهم و درایت معلمی و نجابت پاک و ساده ی این بزرگواران به من نوید می داد که مثل همیشه برخوردها با من پدرانه برادرانه و دلسوزانه خواهد بود.
دولت میزانی سرمایه گذاری برای پر کردن قسمتی از شکم و نیز قسمتی از مغز فرزندان این مرز و بوم انجام می دهد. خانواده ها تمام تلاش شبانه روزی شان برای پر کردن قسمت خالی مانده ی شکم فرزندان شان است.
کاش نیمی از روزشان را برای پر کردن مغز فرزندان شان صرف می کردند و هزینه ی معلم و مدرسه و درس فرزندان شان را تقبل می کردند.
من تجربه ی چندین کار مختلف را دارم؛ بی شک معلمی و تدریس و آموزش آن هم به دانش آموزان ابتدایی تا سن دبیرستان جزء سخت ترین و طاقت فرساترین مشاغل دنیا است. خستگی حاصل از کار هر شغل فیزیکی ای و هر شغلی که با آدمی و با آموزش سرو کار ندارد با ساعاتی خوابیدن و استراحت کردن برطرف می شود اما خستگی حاصل از معلمی دریغ که هر یک روز معلمی کردن، نیاز به سه روز استراحت برای ریکاوری مجدد دارد.
ارزش هر کشور به اندازه ی ارزشی است که حاکمان آن کشور برای معلمان شان فائل اند ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من معلمی را میشناسم که تصوراتش را نمیتواند نه پیش قاضی و نه حتی در تخلفات اداری ثابت کند اما زیاد تر از حدش حرف میزند و خروس بیمحل است.
من معلمی را میشناسم که مزدوری میکند تا کسانی تشویقش کنند.و ارتقایش دهند تا به بهای تهمت به صنف معلم خودی نشان دهد.
اگر شماهم میشناسید کامنت کنید این یارو رویش کم شود.
من....
کمی هم به درد اکثریت برس آقای مریض
باش تا صبح دولتش بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است.
بنده هیچ مشکلی با طرح این موضوعات ندارم .
قسم جلاله میخورم حقیر نزدیک به سه دهه است قربانی و کتک خور مداوم اینجور افراد بوده و هستم وخواهم بود و سخت از معلم بی مسئولیت شاکیم اما...
اگر پارسال بود
اگر 4ماه پیش بود
اگر وقت مناسبی بود حرفی نبود
بعد از سالیان معلمان مظلوم هزینه ده حاضرشدند حقی را طلب کنند قانونی شرعی وصنفی.
لذا با هیچ منطقی سازگار نیست صفوف ایشان را فشل کنی ومسئله ای که (الانه انحرافی محسوب میشود و عده ای امروز مترصدند) علم کنی و بطور مداوم 1-2-3-4-بذاری رها هم نکنی.
بگذارید ما مظلومین بی پناه نتیجه ای بگیریم .
بعداز فراهم آمدن زمینه برطرف شدن بسیاری از عوامل موجبه این مقاله, انگشت توی چشم اندکی معلم نما اصلاح ناپذیر بکنیم.
این عاقلانه نیست؟
هرسخن جایی و ...
در پایان هر ماه به کارمندان حداقل 80 ساعت اضافه کار میدهند یعنی در ماه حداقل ده روز پول کاری که اصلا انجام نشده است دریافت می کنند
در طول سال میشود حداقل 120 روز
یعنی 4 ماه
پس تمامی کارکنان دولت در سال حداقل 5 ماه بیکارند.
و حقوقشان هم حداقل دو برابر معلمان
..
ضمناً کارمندان هر سال 2 ماه حقوق کامل را پاداش میگیرند
غیر از عیدی و دیگر مزایا
این شد که 7 ماه حقوق دریافتی بدون کار برای کارمندان محترم
غیر فرهنگیان ارجمند
در مقابل سه ماه تعطیلی فرزندان کارمندان
شما قضاوت کنید چه کسانی در سال بیشتر کار می کنند فرهنگیان یا دیگر کارمندان دولت؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
م
پیشنهاد میکنم در اولین فرصت از دانش آموزانی که با اونها کلاس دارید یک نظر خواهی کتبی به عمل آورید تا به شکل مستدل به عرض بنده پی ببرید.
نوشته ی "کاش خانواده ها نیمی از روزشان را برای پر کردن مغز فرزندان شان صرف می کردند و هزینه ی معلم و مدرسه و درس فرزندان شان را تقبل می کردند." نه اینکه بایدی برای خانواده ها که در اینجا تنها و تنها به نشانه ی ارزش گذاری به کار معلمان است خواستم نشان دهم که آنقدر کار معلم مهم و حیاتی است که در سبد کالای اساسی خانوار باید هزینه ی معلم در کنار هزینه ی کالاهای اساسی دیگر قرار بگیرد. والا با آن تعبیر شما حرف شما درست است.
طرح های همیار معلم صوری، فیلم و عکس های دروغین، تشویقی های کاذب و براساس روابط، ضمن خدمتهایی که روح طرف ازش خبر نداره و دیگری براش امتحان داده و ........ ملاک درستی هستند یا نه؟
"ارزش هر کشور به اندازه ی ارزشی است که حاکمان آن کشور برای معلمان شان فائل اند ..."
"هویت معلمی " (4) را نیز با کلمه ی ...ادامه دارد... نوشتم و قصد من ادامه ی آن تا رسیدن به بیان نقاط مثبت و ارزشمند معلمی و نیز رسیدن به سرشاخه های مشکلات است. اما بعد از ...ادامه دارد... به موارد مثبتی از معلمی اشاره کردم و به مدیر محترم سایت نوشتم که مخاطب موارد بعد از ...ادامه دارد... صرفا مدیر سایت است تا از حسن نیت من نسبت به معلمان باخبر باشد. اما همانطور که روال کار در همه ی رسانه ها است؛ رسانه بنا به رسالت ها و منافع و پروسه ی جذب مخاطب و ...، اقدام به سانسور یا تغیر یا چگونگی نحوه ی انتشار یک مطلب می کنند. و در مورد نوشته ی "هویت معلمی من" این مدیر سایت بوده است که تصمیم گرفته این بحث را خاتمه و اینگونه خاتمه دهد.
سلام
دوست و همکار گرامی
مطالب شما تاکنون بدون سانسور و یا کاستی در سخن معلم منتشر شده است .
سخن معلم اگر چنین قصدی داشت با وجود مخالفت های بسیاری از همکاران آن را منتشر نمی کرد !
اگر سخن معلم تصمیم داشت این بحث را خاتمه به تصور شما خاتمه دهد آن را با شماره 4 مشخص نمی کرد و می گفت : " بخش آخر " !
شما خود در بخش سوم به آقای رادی این گونه گفتید :" جناب آقای رادی.
نقد خویشتن، قدرت درونی بسیار بالایی می خواهد که آدمی تا انتهایش کم نیاورد. آفت نقد؛ کم آوردن، دلسوزی و نیز وجود گروه منزه و پاک در بین گروه مورد نقد است. دریک کلمه متاسفانه کم آوردم و به گونه ای شاید می خواهم کمی محبت جذب کنم. سپاس از موارد درستی که بیان نمودید."
حال این موارد به سخن معلم چه ارتباطی دارد ؟
شاید بهتر باشد در این گونه موارد از پیش داوری و یا واکنش های احساسی پرهیز کرده و واقع بین باشیم .
حداقل به سخنانی که خود گفته اید پای بند باشید .
دوست عزیز !
سخن معلم به آموزه های خود وفادار است و هیچ گاه هم کم نمی آورد و اگر جایی هم اشتباه کند رسما عذرخواهی می کند .
سخن معلم از همه نظرات و نیز ادامه مطالب شما استقبال می کند .
پایدار باشید .
درود و سپاس
از آنجا که پاسخ شما به منزله ی حسن نیت شما در انتشار ادامه ی "هویت معلمی" است جای تشکر دارد. تصور من به این علت شکل گرفت که هم کلمه ی ...ادامه دارد...را از نوشته من بر خلاف شماره های قبل حذف کردید و هم برخلاف توضیح من که مخاطب موارد بعد از ...ادامه دارد... تنها مدیر سایت است اما انرا شما در انتهای متن ام آوردید. به هر حال نیت شما را با شادمانی به فال نیک می گیریم
ضمنا سانسور اندکی هم در مطلب من داشته اید(البته بسیار اندک) که با توجه به قوانین و شرایط و فرهنگ ایرانی و رسانه حق شما دانستم.
اما پاسخ من به آقای رادی که شما آوردی پاسخی به نظری از آقای رادی بود و به گمان من ربطی به این قضیه ندارد. با این همه از زحمات تاکنونی شما سپاسگزارم.
گمان می کنم به این ترتیب من باید از بعضی از منتقدان نوشتهء شما که از به کارگیری کلمات رکیک و توهین آمیز پرهیز نمودند و پیشداوری آنها تقریبا درست از آب در آمد پوزش خواهی کنم. با سپاس و آرزوی توفیق برای شما و آرزوی تخفیف معضلات متلابه جامعهء فرهنگیان میهنمان.
"هویت معلمی" (5) در حال نگارش است و در صورتی که به هر دلیل مدیر محترم سایت علاقه ای به انتشار ان نداشته باشد آن را در صفحه ی فیس بوک مربوط به معلمان ادامه خواهم داد.و صد البته نه برای خوشایندها یا بدایندهای بزرگوارانی چون شما یا هر بزرگوار دیگری. سپاس
سلام
دوست و همکار گرامی
مطالب شما تاکنون بدون سانسور و یا کاستی در سخن معلم منتشر شده است .
سخن معلم اگر چنین قصدی داشت با وجود مخالفت های بسیاری از همکاران آن را منتشر نمی کرد !
اگر سخن معلم تصمیم داشت این بحث را خاتمه به تصور شما خاتمه دهد آن را با شماره 4 مشخص نمی کرد و می گفت : " بخش آخر " !
شما خود در بخش سوم به آقای رادی این گونه گفتید :" جناب آقای رادی.
نقد خویشتن، قدرت درونی بسیار بالایی می خواهد که آدمی تا انتهایش کم نیاورد. آفت نقد؛ کم آوردن، دلسوزی و نیز وجود گروه منزه و پاک در بین گروه مورد نقد است. دریک کلمه متاسفانه کم آوردم و به گونه ای شاید می خواهم کمی محبت جذب کنم. سپاس از موارد درستی که بیان نمودید."
حال این موارد به سخن معلم چه ارتباطی دارد ؟
شاید بهتر باشد در این گونه موارد از پیش داوری و یا واکنش های احساسی پرهیز کرده و واقع بین باشیم .
حداقل به سخنانی که خود گفته اید پای بند باشید .
دوست عزیز !
سخن معلم به آموزه های خود وفادار است و هیچ گاه هم کم نمی آورد و اگر جایی هم اشتباه کند رسما عذرخواهی می کند .
سخن معلم از همه نظرات و نیز ادامه مطالب شما استقبال می کند .
پایدار باشید .
دوست و همکار عزیز با توجه به نوع نگاه شما،برایم کاملا قابل پیش بینی است که از برخورد منطقی مخاطبانت صرفنظر از اینکه تایید یا رد قسمتهایی از نوشتهء شما باشد نه تنها دلخور نمی شوید بلکه احتمالا از چالشی که حتما موجب رشد معدل دیدگاه ما می شود طبیعتا نباید ناراضی باشید.
یک نوع ماهی کپور چینی که کویی نام دارد،بنا به طبیعت اش می تواند به نسبت محیط اطرافش بزرگ شود او در یک طشت به اندازه طشت بزرگ می شود و اگر در حوض رها شود می تواند تا 3 برابر بزرگ شود و اگر در دریا بیفتد تا 5 برابر قابلیت بزرگ شدن را دارد!!
انسان ها نیز به همین سان می توانند به نسبت محیط اطرافشان بزرگ شود همان طور که ماهی کویی مجبور است به خاطر اصلاح خودش حد و مرز دنیای خودش را بپذیرد ،معلمین ما هم می توانند مرز رؤیاها و توانمندی های خود را مشخص کنند.
اگر ما از طشتی که در آن آفریده شده ایم بزرگتریم و نمی توانیم خود را با آن تطبیق دهیم،پس باید به جستجوی اقیانوس برخیزیم،هر چند که این تغییر نامطبوع و دردآور باشد.
دل سفره نیست که آدم پیش هر کس باز کند.انگشت بریده را نمک نمی زنند.
شما بیشترین احترام را برای من و برای معلمان قائل شدید. سپاس
بیان پاره ای از مشکلات در زمینه معیشت معلمی از جمله عدم پرداخت مطالبات نظیر پاداش،کمک هزینه مسکن،ایاب و ذهاب،پاداش پایان خدمت،حق التدریس و ... را بیان نموده ام که باعث عدم ایجاد انگیزه در بین معلمان می شود.
اما خداوند بر سر کسانی که معلم می شوند منت گذاشته اند ، بنابراین اگر به کارتان عشق ندارید ابتدا روی نگرشتان کار کنید و اگر به تحول نرسیدید به شغل دیگری بروید چرا که موفقیت در کار معلمی بیش از هر چیز وابسته به عشق است.
همه ی شما را به خداوند منان می سپارم.
اگر چه اغلب سخنان شما حق است وراست .اما:هر راست نشاید گفت ،حد اقل تو این شرایط که معلمها عزم کردن تا به حقوق حقه خودشون برسن،این دست نوشته ها اگر چه درست وبحق است ولی جنبه غرضی به خود میگیرد.
آخر برادر! :هر سخن جایی دارد وجایگاهی وشما از نظر زمانی زمان نادرستی را انتخاب نموده اید .به قول نگارنده قابوسنامه:سخن نه بر جایگاه اگر چه خوب باشد ،همگان را زشت نماید.
البته که ما هم درست مثل اقشار دیگر دچار ضعف وبیراهه وکژرویها شده ایم،اما آیا این فقط مختص حرفه ماست؟
مسلما :خیر بیراه روی های ورفتار های غلط شغلی ورفتاری درد دامنگیر جامعه کنونی ماست وربطی به فقط فرهنگیان ندارد .
واتفاقا این یکی از بزرگترین مطالبات ماست که:سی وشش سال پیش وقتی به جمهوری اسلامی رای مثبت دادیم ایده آلها وخواسته هایمان جز این بود که حالا در عمل ودر زندگی اجتماعی به آن مبتلا شده ایم.
با نگاهی احمالی میشود به راحتی فهمید معضلاتی که شما آنهارا تیتر کرده اید یک شبه خلق الساعه حاصل نشده وآنچه امروز میبینیم:پزشک غیر متهعد ،معلم غیر مسوول،استاد غیر متخصص ،کارمند بی مسوولیت و...... محصول سال ها سوء مدیریت مسوولان مملکتی ماست .که آه از نهاد من وشما بر آورده است .
قصد ندارم صورت مسءله را پاک کنم ولی اگر نظارت وپایشی دقیق ودایمی بر جامعه حاکم بود الان اوضاع اینگونه نبود.
محصول سن زده امروزی حاصل رفتار غلط وبی مسوولیت مسوولین ماست که سبب بروز وظهور رفتارهایی سر شار از ریا تملق ،تظاهر ، پست پرستی ،بگویی ،بد خواهی .بد زبانی و...... شده است.
اینهاهمه از نوعی رها شدگی حکایت دارد ویکشبه وبی علت فراگیر نشده است.ومتاسفانه من وشما هم عضوی از این چرخه ایم.
آقای جعفری شما مثل آینه ای رفتارهای برخی از معلمان را توصیف کرده اید. اما ما سالهاست معلمان و خودمان را در این آینه دیده ایم. شاید بیان رفتارها برخی از آنان را کاهش دهد و عده ای از مخالفان محترم هم تصمیم بگریند به جای شکستن آینه، خودشان را بشکنند.
اما آیا همه همکارانی که این کارها را کرده اند. برای حل مشکلات مالی و گذران زندگی نبوده است؟ آیا آنها انسانهایی بد رفتار بوده اند و شما از آنها بهتر؟!
خوب همه موارد را بیان کردید حال بگویید چگونه باید این مشکلات را رفع کرد؟ اگر راهکار ندارید بیان این نقاط ضعف چه فایده ای دارد؟
مطمعاٌ باشید بدترین معلمان، از بهترین کارمندان دستگاه های دیگر بهترند.
جناب ستوده نژاد
بیان درست مساله حل بیش از نیمی از مساله است .
باید یاد بگیریم که برای خود هاله تقدس درست نکنیم چون معلم هستیم !
معلمان هم باید مانند سایر اصناف و اقشار نقد شوند .
در این نقادی ، راه حل هم پیدا خواهد شد .
پایدار باشید .
اقای قرائتی میگفتند:مسلمان باید زیرک باشد،اگر جعفرابن ابوطالب وقتی نجاشی از وی خواست قسمتی از کتاب مقدس را بخواند جعفر سوره مریم را خواند و اشک نجاشی سرازیر شدحالا اگر جعفر ایه "محمد رسول الله و الذین معه اشدا علی الکفار" را میخواند نجاشی میگفت اینها مردمی خشن هستند و مهاجرت مسلمانان با شکست مواجه میشد ...
حداقل کمی ملاحظه اکثریتی را می کردید که سالهاست تلاشها و زحماتشان به خاطر بی مسئولیتی همین افراد ندیده گرفته میشود
آیا ما نیازی به نقد کردن داریم؟
امام کاظم (ع) : یا امر به معروف و نهی از منکر می کنید یا خدای متعال بدانتان را بر شما مسلط می کند ، آنگاه صالحانتان دعا می کنند و مستجاب نمی شود
نقد : ظاهرساختنعیوب, یا محاسن ،جداکردن برای شفاف شدن ، رفع ابهام ، چالش و تعامل نگاه ها و اندیشه ها ، جلوگیری منطقی و عقلی از باقی ماندن و گسترش مشکلات و نواقص است. بنا بر این اگر نقد نباشد عیوب ما پنهان و خطاهای ما آشکار می شود ، اگر ضمن پرداختن به یکسری از ضعفها و نواقص به بیان راه کارها و راه حلهای پیشنهادی و یا بررسی و آنالیز منطقی و علمی عملکردهای انجام شده قبلی (که مشکلات جدید بوجود آورده) و عملکردهای بعدی اتخاذ شده برای رفع نواقص و مشکلات ثانویه بپردازیم نقد ما منصفا نه انجام شده است که باز هم هدف رفع مشکل به صورت مطلوب با کمترین هزینه (مالی+زمانی) است.
در "هویت معلمی من " (5) به این موارد به گونه ای اشاره شده است.
شما باید در بررسی معمان آنها را بخشی از کل جامع تلقی کنید.
پلیس رشوه گیر و بد اخلاق که مجرم احساس امنیت و فرد عادی با دیدنش لرزه بر اندام می افتد.
مسول ثبت ، شهرداری ، قاضی ، رییس بانک و........ رشوه گیر زیرمیزی بگیر پول چای بگیر و...
البته همه اینها محصول ...... می باشند
همه اینها مثل تمامی معلمان قسمتی از مشکل هستند نه خود مشکل و نه همه مشکل.................. حمید جان