پاسخی به همکارم از تهران که خطاب به دست اندرکاران صدای معلم نوشته اند مسؤلین صدای معلم را می خوانند؟
همکار محترم یا محترمه
صدای معلم دیگر صدا نیست که فریاد غریو یا غرش عظیم از قشر فراموش شده جامعه است ؛ مثل صدای مشاور که آدمی با طرح مسأله سبک می شود،خالی می شود،احساس راحتی و آرامش می کند و ناملایمتی ها و تلخی های زندگی را ولو در دقایق یا ساعاتی فراموش می کند و این یعنی خشنودی ، رضایت مندی .
آدمی وقتی احساس می کند که ده نفر نظرات او را می خوانند و دانسته های شان را با هم تقسیم می کنند همین احساسات را در خود حس می کند.
مسؤلین اگر این همه فریاد خروشان را مشاهده می کردند دواتفاق یقین می افتاد :
1) تغییرات خوشایند بنیادی در آموزش وپرورش
2) حل مشکلات فرهنگیان و عمدتا معیشیتی .
و چون ازاین دو پدیده خبری نیست پس مطالعه و مشاهده ای هم در کار نیست.
همکار محترم یا محترمه
آنقدر بی خاصیت مان کرده اند که این همه نوشته های تند و تیزهم اثر خود را از دست داده است و جسارتا اگر به جای صدای معلم ،صدای کارگربود چی می شد !
آنتن ها حساس و اقدامات ردیف !
آخه خاصیت کارگر و کارفرما اکثرا منجر به تحولات بنیادی در طی قرون و خصوصا در کشورهای پیشرفته شده و اما از خاصیت من و شما چه خبر؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
فعلاتصورجامعه ازمعلم فردی است که زیرخط فقردرآمددارد و زیرخط فقرزندگی می کند(که هزاردرصد درست است هزار نوشتم چون ازبدیهیات است)بیاییداول این نگرش را هرچندبا عدم اصلاح آن ازسوی مسولین ،به صلاح آوریم.جامعه بایدبه خردودانش من وشما حرمت گذاشتن رایادبگیردوبراساس ریال جیب مان قضاوت نکند.دهه 40-50 باوجوداین که پدرم معلم ابتدایی بوداماهیچگاه ازریال جیب اش سخنی نگفتندوکلی حرمت داشت اماامروز.......
دیگه خسته شدیم از نظراتتون پدرم معلم بود من فرهیخته ام همه تقصیر ها برمیگرده به عدم خرد و مناعت طبع معلم
ما با همین امال و ارزوها مشغول باشیم و به فکر مناعت طبع و عزت نفس ، مسئولین هم با خیال راحت به فکر دزدی ،اقا من تمام عزت نفسم رو میدم بذارند منم بدوزدم اینقدر شرمنده خونواده ام نشم ،دیگه فقط مونده یه طناب بندازیم دور گردنمون خودمونو خونواده رو خلاص کنیم
فقط به عنوان همکار، احترام بگذارید تا محترم باشید.