سالهای نهچندان دور آرامش نسبی و ظاهری بر خاورمیانه حاکم بود و جنگ در منطقه رواج نداشت. اجرای طرح خاورمیانه جدید توسط کشورهای استکباری بر محور جهل اعتقادی کشورهای مسلمان شروع شد. با ساخت گروهکهای تروریستی، دیدگاه ها، اعتقادات، باورها و نگرشهای مختلف کشورهای اسلامی منبع اختلاف مطرح گردید و بهتدریج اوضاع خاورمیانه نابه سامان و بحرانی گردید و ذینفعان و استعمارگران با تفرقهافکنی بین کشورهای مسلمان و تشدید اختلافات و حمایت از گروههای افراطی و تندرو، ضمن دستیابی به نیات شیطانی خود به سود سرشاری نیز رسیدند.
در فاز دوم بازی شوم قدرتهای جهانی، کشورهای مسلمان در پی خرید سلاح و تجهیزات نظامی برآمدند تا از این طریق از خود محافظت نمایند؛ غافل از اینکه جنگ و جهل به هم بسیار نزدیکاند!
جهل و نبود تعلیم و تربیت صحیح است که فردی، صاحب اندیشه شیطانی می گردد. اندیشه و فکر است که اسلحه را هدایت می کند، زنجیر نادانی به کمر میبندد و انسان و هم نوعی دیگر را نابود می کند.
خبر شنیدن مرگ انسان ها در هر نقطه ای از جهان و خصوصاً در کشورهای اسلامی آزارمان می دهد. لحظه ای بغض می کنیم و می گوییم:
چرا؟ چرا اینچنین ما مسلمانان عامل مرگ یکدیگر و مهره بازی دیگران شدهایم؟ چاره چیست؟
به نظر می رسد پاسخ در توجه به پرورش انسان ها در قالب نظام و تعلیم و تربیت صحیح است.
ایران مان صحنه ی تجاوز تفکر داعش شد و قلب کشورمان هرچند جزئی و کوچک، لرزید. برای فرزندان ایران استفاده از اسلحه و تجهیزات نظامی تنها در کنار نیروی پرورشیافته عقل و با محوریت اسلام ناب معنا پیدا می کند؛ اما در لباس تعلیم و تربیت باید پرسید که در عصر جنگ جهل، نظام تعلیم و تربیت ما تا چه اندازه توانسته است انسان هایی را پرورش دهد که با حاکمیت عقل و منطق و پیروی از دین مبین اسلام و آموزههای آن، میتوانند در هر لحظه از آینده، صدای وحدت را در کشورمان طنینانداز نمایند؟
بعد پرورشی نظام تعلیم و تربیت ما تا چه اندازه توانسته است دانش آموزان کشور را در برابر تفکرات و هجمههای افراطی موجود در منطقه و جهان بیمه کند؟
تا چه اندازه توانستهایم ارزشهای اصیل، باورها و اعتقادات واقعی، اخلاق و معنویت را متناسب با جامعه اسلامی در نگرش و رفتار دانشآموزانمان نهادینه کنیم؟ خروجی بعد پرورشی نظام تعلیم و تربیت ما چگونه انسان هایی هستند؟
با اعتقاد به اینکه نظام تعلیم و تربیت ما نقش خود را بهخوبی ایفا نموده و اعلام رضایت کامل از عملکرد گذشته و حال آن، اما به نظر می رسد در شرایط بحرانی و در عصر جنگ جهل نیازمند تغییر و تحولی جدی در بعد پرورشی نظام تعلیم و تربیت خود هستیم.
از این رو، برای فهم بهتر روند نقش بعد پرورشی نظام تعلیم و تربیت کنونی، کوه یخی را شناور در دریا تصور نمایید. نیمی از کوه یخ پیداست و نیمی دیگر که بزرگتر است در عمق آب پنهان است. تعلیم و تربیت انسان ها و مدارس نیز شاید اینگونه است. سطح ظاهری کوه یخی، همان مصنوعات و فعالیتهای نمادین و ظاهری مدارس شامل برنامهها، جشن ها و مراسمات نمادین و تکراری در روزهای خاص و مشخص است که متاسفانه به نظر می رسد بیشترین تمرکز فعلی مدارس ما بدون توجه به مفهومسازی عقلی به این امور است؛ پیداست انجام و اجرای این موارد بسیار لازم و حیاتی هستند اما آنچه ضرورت و هدف است سطح پنهان و ناپیدای کوه یخی است که شامل تربیت باطن و توجه عمیق به پرورش اعتقادات، ارزش های بنیادین، باورها و پیشفرضهای اساسی هر انسان نسبت به جهان، خدا، خلق و خود است که به نظر میرسد بسیار مهمتر از سطح نمادین و مصنوعی موجود و مورد تأکید نظام تربیتی ماست.
بدیهی است که رفتار انسان ها در آینده متأثر از توجه و پرورش اعتقادی و زیربنایی صحیح آنهاست و به نظر می رسد به یک باز انگاری و تحول جدی در بعد پرورشی فعالیت های نظام تعلیم و تربیت خود جهت پرورش نسلهای آینده فرزندان ایران داریم.
بنابراین پیشنهاد می گردد که با تغییر و تحول جدی در بعد پرورشی نظام تعلیم و تربیت و با هدف تأثیرپذیری عمیق دانش آموزان از مفروضات، اعتقادات و ارزش های دینی و پرهیز جدی از مصنوعات ظاهری و نامفهوم و نامتناسب با جامعه دانشآموزی، بیش از پیش بر بهبود وحدت و همدلی ملی، وطنپرستی و توجه به اخلاق و انسانیت در جهت پرورش نسل های آینده ایران که با پشتوانه عقلی و دینی خود صاحب اعتقادات و باورهای محکم، اصیل و استوار هستند همت گماشته شود و هر تربیتیافته این نظام تعلیم و تربیت، خود راهنما و هدایتگر انسانهای آزاداندیش و خیرخواه و سدی بزرگ در برابر جریان های تکفیری داعش و تفکر استعمارگر ابرقدرت های بزرگ باشد تا بتوان جامعه جهانی پر از صلح و آرامشی را متصور شویم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان