او کارمند یکی از سازمانهای دولتی است. یک سال قبل پسرش ازدواج کرده است. عروسی مفصلی برای پسرش گرفت. علاوه بر آن برای او آپارتمان کوچکی نيز در شهر تهران خرید. میگوید گوشت و مرغ پسرش را هم تأمین میکند تا اوایل زندگی دچار مشقت نشود. از او دلیل این حمایتها را میپرسم.
بعد از بیان مقدمهای درباره وظایف پدری، میگوید: باجناقش نیز چنین حمایتهایی از فرزندش داشته است و اگر او چنین نمیکرد این احساس را داشت که حق پدری را در قبال پسرش به جا نیاورده است. آشنای دیگری هم میشناسم که بازنشسته است و همین کار را کرده است. او نیز برای پسرش هزینههای عروسی، خرید خانه و ماشین را تأمین کرده است. او میگوید که خواستم بچهام احساس محرومیت نکند!
هر دو بزرگوار برای تأمین این هزینهها زیر بار قرض و وام رفتهاند و جالب آنکه پرداخت اقساط وامها را نیز تقبل کردهاند.
به نظر میرسد كه فهم جامعه ایران هرروز دشوارتر میشود.
از يك سو نشانههایی میبینیم که بیانگر پوستاندازی است. بیانگر آن است که ساختارهای سنتی در حال تضعیف و ساختارهای جدید و امروزی در حال تقویتاند. ولی در کنار اینها، نشانههایی هم میبینیم که بیانگر نوعی آشفتگی اجتماعی در ارزشهای جامعه و بهنوعی بازگشت به گذشته است. برای مثال در جامعه ماقبل صنعتی، خانواده عمدتاً از نوع گسترده بود. یعنی والدین و فرزندان مجرد و متأهل و در مواردی اقوام درجهیک در یک خانه زندگی میکردند. در این نوع جامعه، والدین و بهطور مشخص پدر، هزینههای زندگی اعضای خانواده را حتی بعد از ازدواج تأمین میکرد ولی نکته آن بود که در این نوع جامعه جدایی و استقلال مکانی اتفاق نمیافتاد.
اساساً استقلالی وجود نداشت و نظام پدرسالاری پایۀ نظام اجتماعی بود.
نکته دیگر آنکه در جامعه ماقبل صنعتی منزلت عمدتاً از نوع محوّل یا انتسابی بود و فرد در به دست آوردن آن نقشی نداشت. منزلت از قبلیها به او تفویض و به ارث میرسید.
در جامعه جدید منزلت اجتماعی از نوع محقّق یا اکتسابی است. یعنی فرد با زحمات خودش منزلت اجتماعیاش را به دست می آورد. لذا در ایران امروز شاهد گسترش شهرنشینی و گسترش خانواده هستهای هستیم که از ویژگیهای جامعه جدید محسوب میشود ولی عناصری از نظام اجتماعی ماقبل صنعتی نيز در آن در حال رشد است، كه در اينجا بهطور مشخص منظورم نقش پررنگ پدر در امور اقتصادی فرزندان حتی پس از ازدواج است.
متأسفانه آنچه درباره این دو کارمند گفتم در حال گسترش و تبدیلشدن به شاخص و نشانۀ منزلت اجتماعی است. گویی نوعی رقابت و چشم و همچشمی برای خدماترسانی به فرزندان شکل گرفته است.
زمانی والدین چند آپارتمان دارند و یکی از آنها را در اختیار فرزند خود میگذارند. هرچند چنین کاری هم قابل پرسش است ولی درهرصورت ممکن است موجب فشار به والدین نشود ولی در مثالهای اخیر، شاهد والدینی هستیم که خود را به مشقت میاندازند تا فرزندانشان؛ حتی باوجود تشکیل زندگی مستقل، دچار مشقت نشوند. بهراستی میتوان این والدین را دلسوز و وظیفهشناس دانست؟
برخی جامعه شناسان این والدین را « والدین هلی کوپتری» مینامند. والدینی که برای ارائه امداد و نجات هرلحظه بالای سر فرزندانشان دور میزنند.
یکی از دوستان در کشور کانادا در شرکتی کار میکرد. میگفت که یک روز دستگاه کپی شرکت خوب کار نمیکرد. منشی درحالیکه از این امر عصبانی بود میگفت که باید به پدرش اطلاع دهد که دستگاههایی که اخیراً تولید میکند کیفیت خوبی ندارند. دوستمان میگوید که با تعجب از منشی سؤال کردم که مگر پدر شما تولیدکننده این دستگاههاست؟ و جواب آری بود. پرسیدم اگر پدر شما اینقدر وضع مالیاش خوب است چرا شما در این شرکت منشی هستید؟ آیا با پدرتان قهر هستید؟ منشی متوجه سؤال دوست ما نمیشود. درواقع ارتباط ثروت پدرش و شغل خودش را درک نمیکند. بالاخره پس از توضیحات، منشی میگوید که میخواهد طعم استقلال را به معنای واقعی کلمه بچشد. ثروت پدرش مربوط به زحمات پدرش است و او باید برای کسب ثروت خودش، زحمات خودش را داشته باشد.
آیا فرزندان والدین هلی کوپتری طعم واقعی استقلال را خواهند کشید؟
آینده جامعهای که شاهد « والدین دائمالبانک » و «کودکان مادامالعمر» است چه خواهد بود؟
کانال فردین علیخواه
نظرات بینندگان
چندسال قبل در یکی از خانه معلم های تهران پدری با پسرش که دانشجوی دکتری بود، آمده بود. شب هنگام وموقع خواب دیدم که پدر که معلم بازنشسته نیز بود، در حال آماده کردن تخت پسرش بود برای خوابیدن ومدام غر میزد که این بچه هیچ کاری بلد نیست و همه کارشو من باید انجام بدم و .. جسارت کردم و گفتم حتما در خانه نیز همینطور است که سری به تأیید و تأسف تکان داد گفتم خب پدر جان حتما از کودکی نذاشتید دست به سیاه و سفید بزنه وفقط دستش به کتاب وبوده دیگه این مسأله براش شده یه هنجار واگه اینجور ادامه پیدا کنه بدتر هم میشه از حرفام قانع شدو یمقدار آسوده....
بنظرم پدر مادرها از کودکی باید کم کم فرزندان رو با مسئولیت آشنا بکنند و عادت بدن به انجام کارهای شخصی خودشون تا آینده شون مفیدتر و پخته تر باشه فرزندانی که اینجور پرورش پیدا بکنن نیازی به حمایت بزرگترها ندارند