خیلی برام واضح نیست که من معلمی را انتخاب کردم یا معلمی مرا انتخاب کرد !
اما می دانم مثل همه شما که خواندن و نوشتن می دانید ،من هم در مدرسه با معلم های بد زیاد و معلم های خوب بسیار کم ملاقات کردم و همین باعث شده بود خیلی مدرسه برایم جای شور انگیزی نباشد علی رغم اینکه دانش را دوست داشتم،اما برایم جا انداخته بودند دوست داشتن من در مقابل ناکارآمدی نظام آموزشی پشیزی ارزش ندارد و این نظام می تواند اشتیاق کودکانه من به مدرسه را در طول چند سال به سادگی به انزجار تبدیل کند.
امروز هم خیلی معتقد نیستم مدارس ما جای بهتری شده است ،تازه برعکس معتقدم اگر زمان ما ۳۰ سال از واقعیت زندگی عقب بود این روزها بیش از ۵۰ سال عقب است و این یعنی فاجعه ای باور نکردنی، او الان خوابیده است (فرزندم سپاس را می گویم که اتفاقا امشب تولد ۱۰ سالگی اش بود) اما من از دردی که او کم کم ملاقات خواهد کرد نگران و دردمندم،دردی که به زودی نظام آموزشی که بعد دبستان دیگر حرف به درد بخوری برای گفتن ندارد و کم کم حوصله اش را سر خواهد برد ،علاقه اش افت خواهد کرد وبه مرور برای اینکه نظام ناتوانی خود را پنهان کند به او صدها انگ و برچسب می زند که بله بچه های امروزه عدم تمرکز دارند،تنبل اند و... خلاصه ده ها حرف دیگه که به نظر من از ناسزاهای خیابانی به مراتب زشت تر و مخرب تر هستند.
دوستی می گفت: بابا صد رحمت به مدارس امروزی زمان ما که برخوردها فاجعه بود!
به او یادآور می شوم برخی از ما که طبقه اقتصادی و اجتماعی مان تغییر کرده است و دیگر آن فاجعه های اجتماعی را ملاقات نمی کنیم؛ به اشتباه فکر می کنیم جامعه گل و بلبل شده در صورتی که اصلا این طور نیست و آنجا که ما بزرگ شدیم شهر همچنان همان رنگ است و خط کش و ناسزا و تحقیر ابزار اصلی روبه رو شدن با دانش آموز بدبخت است.
هنوز هم بعد از نیم قرن عمر معتقدم اگر نبود چند معلم شانسی که شانس تو را در زندگی عوض کنند کمتر کسی از این نظام آموزشی جان سالم به در می برد،جایی داشتم به همین تندی نقد می کردم که عزیزی گفت فراموش نکن برادر تو خودت هم محصول همین نظام آموزشی هستی!
با صراحت کامل عرض کردم مطلقا این حرف را قبول ندارم !
من هم اگر می خواستم دیده به دست این ساختار داشته باشم مانند بانو آنجلا جولی می شدم که ظریفی می گفت اگر اینجا بود این قدر درباره لب و لپش تمسخر می شد که احتمالا تا الان از چند پل تهران خود را دار زده بود!
من حاصل چند معلم دلسوزی هستم که معرفت این را داشتند که به من یادآور شوند که پسرم این بنا فرسوده است پس خیلی به آن تکیه نده تا برتو آوار نشود ....
و باز هم مدیون آنها هستم که هر ازچندگاهی هم که به شکل امتحانات نادرست و ارزیابی های ناپخته نزدیک بود زیر آوار بمانم با درایت شان نجاتم دادند و با طعم این نجات ها بود که من هم علاقه مند شدم با تمام قوا تا پایان عمر کلنگ بر این بنای فرسوده بزنم و از سوی دیگر به عنوان یک امدادگر آوار هر چند نفر را که زورم رسید از زیر آوار این ماجرا نجات دهم.
پس به این دلیل معلم شدم تا شاید بتوانم به عزیزانم بگویم و اثبات کنم که شما بیش از آنید که مدرسه از شما تصویر داده است.
و از سوی دیگر بتوانم به جوان ترها انگیزه دهم که به این سرزمین قدم بگذارید که این کشور برهوت معلم عاشق است و تعداد معلمانی که برای نجات این سرزمین نیاز داریم خیلی فراتر چیزی است که الان داریم.
معلم از نظر من کسی است که می داند منش او بیش از روش هایش بر دانش آموزان تاثیر دارد.
معلم کسی است که شهامت دارد به دانش آموز خود بگوید اگر تو یاد نمی گیری مشکلی در روش من است نه در توانایی تو .
معلم کسی است که می فهمد اگر بچه ای در مدرسه چیزی نشد معنی آن نیست که در جامعه بزرگتر هم چیزی نخواهد شد و همیشه امید به آینده را در او حفظ می کند .
معلم کسی است که وقتی کسی افت کرد او را ضعیف خطاب نمی کند و به او برچسب نمی زند .
معلم کسی است که زندگی را دوست دارد و برای بچه ها به گونه ای از زندگی تعریف می کند که انها هر روز مشتاق تر به زندگی باشند.
معلم کسی است که از خودش تصویر یک انسان کامل در گذشته و حال و آینده منتقل نمی کند تا دانش آموزانش با هر خطایی احساس بی ارزشی و حماقت کنند.
معلم کسی است که فراوان قصه،شعر و ماجرا دارد تا هر کجا نیاز شد فضا را دگرگون کند و خستگی ها را از تن به در کند.
معلم کسی است که تا آخر عمر از خود می پرسد : امروز کلاس و درس را چگونه متفاوت شروع کنم.
و در آخر معلم کسی است که می داند هیچ معلمی نمی تواند همه چیز را به کسی یاد دهد ،اما :
اما اما می تواند به گونه ای یاد دهد که در ذهن دانش آموزش خاطره ای خوش از آن ایام ،درس و مدرسه و معلم باقی بماند و این یعنی حفظ شوق یادگیری که تنها رسالت معلم و مدرسه و نظام آموزشی است.
کانال سهیل رضایی
نظرات بینندگان
بجز در ایران
معلم کسی است که با مدرک تحصیلی فوق لیسانس و دکترا در آ. پ ثلث دریافتی هم مدرک خود را در دانشگاه دارد
روحانی جهانگیر بهتر و منطقی تر جواب دادند بعدش هاشمی طبا و رییسی هم در مورد معلمان و مشکلاتشان خوب صحبت کرد
معلم کسی است که با پراید زنگ زده سر می کند و دانش آموزانش خودروهای آنچنانی سوار می شوند.
معلم کسی است که همیشه شرمنده زن و بچه و فامیل خود است.
معلم کسی است که اگر مرد باشد شغلهای دومی چون آشپزی، مسافر کشی و... را برای معیشت خود برگزیده است.
معلم کسی است که چند سال است دلش یک دست کت و شلوار خوب می خواهد اما تابحال نتوانسته است آنرا بخرد.
معلم کسی است که بغیر از حقوق، هیچ مزایایی ندارد و با مقایسه حقوق خود با مدرک ارشد و حقوق یک دیپلمه شرکت گاز، افسرده می شود و دیگر شوق تدریس خوب از سرش می پرد.
معلم کسی است که در جمعی ناشناس، از گفتن اینکه معلم است احساس حقارت می کند.
معلم کسی است که... .... .... این قصه سر دراز دارد.
حتی صدای معلم هم که پیشتاز اطلاع رسانی و پیگیر خبر قتل خشخاشی بود اورا به فراموشی سپرد نه نامی نه یادی.
آری این است پایان کار معلم.
از سر بدبختی و بیکاری