صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

محمد رضا خورشیدی پاجی/ فعال فرهنگی و معلم

طنزانه: ماجرای هرزه پرانی کاریکاتوریست به معلمان

 طنزانه ماجرای هرزه پرانی کاریکاتوریست به معلمان ( برداشت از این نمایش برای هرگونه اجراء صحنه ای و تصویری بدون اجازه نویسنده بلامانع است )

پرده اول

کاریکاتوریست1: یه چیزی زدم توپ !

کاریکاتوریست 2: چه چیزی ؟

کاریکاتوریست 1: بیا و ببین ، معلمان مدرسه را دست انداختم !

کاریکاتورست 2: خوب این که توپ نیست ، تصویرقلی پسرته !

کاریکاتوریست 1: آره این قلیه و اون مادرشه

کاریکاتوریست 2: این کجاش توپه ؟

کاریکاتوریست 1: ها نمی دونی دیگه ! میگم توپه یعنی مثل توپ صدا می کنه !

کاریکاتوریست 2: چی ! ببینم ناقلا چقدر گرفتی برای این توپ ؟

کاریکاتوریست 1: حالا گرفتم ! مگه به تو ربطی داره ؟ زیاد نیست همین که اسمم سرزبونا بیوفته ها خوشحالم

کاریکاتوریست 2: اسمت ،نامرد عکس زن و بچه ات رو رو کردی که اسمت بیافته روی زبون مردم ! عجب آدم نافرمی هستی تو دیگه ! برو توبه کن

کاریکاتوریست 1: تو نمی فهمی ، من با این کار نرخم بالاتر میره ، بگم  بگمه دیگه !

کاریکاتوریست 2: من نفهمیدم تو دنبال چی هستی و به چه قیمتی ! من رفتم

کاریکاتوریست 1: فردا خواهید دید شهرت منو هورا هورا

 

پرده دوم

(دفتر کار روزنامه قانون)

کاریکاتوریست 1: آقای سردبیر این هم آخرین مدل کارم

سردبیر: چه کارتونی آماده کردی برای روزنامه ما

کاریکاتوریست 1: یه سوگلی برای معلمان

سردبیر: معلمان ؟ ببینم

کاریکاتوریست 1: بفرما آقای رئیس

سردبیر: خوبه ، لااقل تیراژ روزنامه رو بالا می بره ، می دهم برای درجش فوری اقدام کنند

کاریکاتوریست 1: خیلی ممنونم

 

پرده سوم

(در راه مدرسه)

سهراب پسر کاریکاتوریست : (به دوستش) ها مجید این کاریکاتور رودیدی ؟

مجید : نه ندیدم بیارجلو ببینم

سهراب : پدرم کارکرد ، خوبه مگه نه ؟

مجید : عالیه ، آخ جون یافتم ، یافتم ! پسر تو محشری

سهراب : چی رو یافتی چرا ذوق کردی مجید ؟

مجید : از این به بعد هر وقت معلم از ما تکلیف و درس خواست و یا قرار شد ما را در شلوغ کاری چپ نگاه کنه اینو نشونش می دهیم

سهراب : یعنی تهدید ؟

مجید : تهدید نه نه ، آره یه جورایی تهدید

سهراب : بزن قدش ببینم ، مجید ، حالا سیگارت رو آوردی ؟

مجید : آره ( این طرف و آن طرف را می پاید و از جیبش بسته را بیرون می آورد ) ایناهاش

مجید و سهراب (هر دو) : هورا هورا ، درام درام ، درام دریم ، امروز کلاس چه شود کلاس، آخ کریم دارم برات ، نمره بیست می گیری و مارو محل نمی گذاری داریم برات ، بریم که دیر شد

 

پرده چهارم

(کلاس درس ، معلم پای تخته مشغول نوشتن است و بچه ها حسابی سرگرم نوشتن و گوش دادن هستند)

مجید : (به سهراب با اشاره ) : حاضری ؟ فقط با هم اوکی؟ یکی چپ ، یکی راست ، آماده سه دو یک (مجید و سهراب با هم در یک لحظه سیگارت را در کلاس رها می کنند ، پرتاب ، صدا ، انفجار)

(کلاس با صدای سیگارت به هم می ریزد یکی از بچه ها که سابقه صرع داشته نقش زمین می شود)

(معلم پای تخته برمی گردد ، یقه چه کسی را بگیرد مکث می کند ، بچه های مشاهده کننده از ترس تهدید به زد خورد در خارج از مدرسه توسط سهراب و مجید جنب نمی خورند ، مجرم مشخص نیست ، معلم مبصر را به سوی دفتر و به دنبال مدیر می فرستد در همین لحظه زنگ می خورد)

 

پرده پنجم

(کاریکاتوریست دیگری در روزنامه ای به نام « بی قانون » کارتونی را به تصویر می کشد که بچه های کلاس دستاشان روزنامه « قانون » است و معلم را تهدید می کنند که اگر به شیطنت و تنبلی شان واکنش نشان بدهد او را کاریکاتور خواهند کرد)

 

پرده ششم

ده سال بعد

(سهراب سرکوچه با مجید در حال پخش مواد توسط نیروی انتظامی دستگیر می شود)

 

پرده هفتم

(محل کلانتری منطقه ، کاریکاتوریست 1 به کلانتری می آید، افسر نگهبان ماجرای جرم پسرش را تفهیم می کند ، پدر مستاصل است شوکه شده و غش می کند به بیمارستان منتقل می شود)

 

پرده هشتم

ده روز بعد

(کاریکاتوریست روی تخت بیمارستان و دکترفوق تخصص بالای سرش و احوال بیمار را می پرسد و پس از معاینه علت سکته قلبی را فشارعصبی ناگهانی عنوان می کند اما یک لحظه به اسم بیمار خیره می شود از ایشان سئوال می کند)

دکتر: شغل شما چیست ؟

کاریکاتوریست 1: کاریکاتوریست

(دکتر نسخه می نویسد و دستور مرخص شدن بیمار را صادر می کند ، می خواهد برود بیمار دستش را می گیرد و می گوید)

کاریکاتوریست 1: دکتر فامیلی شما چقدر برایم آشناست شما با معلم ... نسبتی دارید ؟

دکتر : آره ایشان پدر من هستند

کاریکاتوریست 1: (شرمنده می شود و اشک می ریزد و ناله می کند و می گوید:) کاریکاتور آن روزهای من در روزنامه و رفتار زشت من نسبت به معلم ، فرزندم را مواد فروش کرده است . او گستاخ شد و روز به روز ناهنجاری رفتاریاش زیاد می شد ، آن روز معلم به من هشدار می داد اما من می خندیدم و درد درآمد و شهرت داشتم اکنون پشیمانم و می فهمم معلم چه می گفت ، حیف که پشیمانی سودی ندارد ؛ من پسرم و دوستانش رو بدبخت کردم ! هرزه پرانی و جلف اندیشی من روزگار خوبی را برایم به ارمغان نیاورد . پرده بسته می شود .

رونوشت : روزنامه قانون و اعتماد


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 02 اسفند 1395 14:53 خوانده شده: 1585 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +10 -1 --
معلم ناامید 1395/12/02 - 15:37
جالب بود و قابل توجه
پاسخ + 0 0 --
کمپین بودجه 1395/12/02 - 16:12
کمپین بودجه عادلانه در آستانه جلب حمایت 70 هزار معلم است به نظر شما این کمپین می‌تواند طی روزهای آتی روی سهم آموزش و پرورش از بودجه موثر باشد؟
با توجه به اینکه کمپین در هفته پیش رو ادامه خواهد داشت پیش بینی می شود حمایت ها از مرز 100 هزار امضاء نیز بگذرد از سویی برخی کانون های صنفی مثل زنجان و گیلان رسما از این خواسته معلمان حمایت کرده اند با این حساب به نظر می رسد که نمایندگان مجلس و دولت نمی توانند این کمپین و درخواست آن را نادیده بگیرند. این کمپین همین الان هم با ایجاد یک همبستگی بی تاثیر نبوده است این کمپین سطح مطالبه گری را در بین معلمان و جامعه یک گام فراتر برده است.
روند جمع آوری امضاها در حال حاضر به چه شکل است؟
در حال حاضر همکاران ما در سراسر کشور در حال جمع آوری امضاء بصورت دستی در مدارس هستند برای این‌که نشان دهند امضاهای مجازی از پشتوانه واقعی برخوردار است این کار بصورت جمعی و با همدلی و همبستگی خوبی انجام می‌شود
پاسخ + +15 -1 --
هوشی 1395/12/02 - 16:03
رسانه ها کشتن یک جوان بی گناه شادگانی دراستان خوزستان توسط مأمورین نیروی انتظامی رونمی بینند ونمی شنوندیاتعرض قاری معروف قرآنی به نوجونای این مملکت رو!!!اما تنبیه بدنی دانش آموزتوسط یک نفرباصطلاح معلم -خوب پوشش میدن ودربوق وکرنا میذارند...!!!
پاسخ + +11 -1 --
چغندربگ 1395/12/02 - 16:50
یکی از معلمان منطقه ۱۲ که در سال ۸۰ ک دیدمش، بیش از ۱۵ سال بود بازنشسته شده بود و در دهه ۳۰ یا همون حدودا مدیر یک دبستان بوده تعریف می کرد ک روزی دانش آموزی را فلک کردم به سبک قدیم! و قرون وسطایی! احساس میکردم، اگر چه اون روزها تنبیه امری پذیرفته بود، ولی بدلیل شدت تنبیه شاید اعتراضی بشود، می گفت ی چوب یک متری روی میزم بود، همیشه و برحسب عادت، صبح اول وقت گفتند داره بابای دانش آموزه میاد! همین که اومد تو من با در دست گرفت چوب از جام بلند شدم و پدر دانش آموز پا بفرار گذاشت! درحالیکه با عصبانیت و برای اعتراض اومده بود! من الآن نمیخوام بگم تنبیه درسته! بحث من اینه ما معلمان کلامون پشم نداره و خودمون بی تقصیر نیستیم، همه ارگانها به کارکنانشون عیدیهای آنچنانی و چند میلیونی میدن و ما ....... ساکتیم. شاید حقمونه!
پاسخ + 0 0 --
سلیمی 1395/12/02 - 20:48
نمونه ای بارز از دفاع بد.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

آیا ملاقات های مردمی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در کم کردن شکاف میان اداره و مدرسه و جلب اعتماد معلمان تاثیری دارد ؟

خیلی زیاد - 12.1%
زیاد - 3%
تا حدودی - 8.5%
تاثیری ندارد - 10.8%
نوعی عوام فریبی و سرکار گذاشتن معلمان است - 65.6%

مجموع آرا: 305

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور