داشتم برنامه ای را در شبکه چهار تماشا می کردم. کاغذ دیواریِ دکور برنامه که طرح قفسۀ کتاب کار شده بود توجه ام را جلب کرد. به کتاب و اهمیت آن در زندگیِ این روزهای مان فکر کردم.
دلم هر روز برای کتاب بیشتر و بیشتر می سوزد. به تدریج مانند مرده ای شده است که فقط عکسی از او باقی مانده. راستش از کاغذ دیواری زیاد خوشم نمی آید. اگر چه بسیار فریبنده و دل رباست ولی کاغذ دیواری؛ حتی نوع ایتالیائی آن؛ فقط کاغذ دیواری است و هیچ وقت نمی تواند بیانگر اصل و اصالت باشد.
کاغذ دیواری چیزی را به ما نشان می دهد که خودش ندارد. تصویری از یک چیز باارزش است. نباید مجذوب و مسحور کاغذ دیواری شد چون قرار است طبیعت، رنگ، معماری، کهکشان، شکوه تاریخ و هر چیز دیگری را در مقابل چشمانمان قرار دهد ولی نمی تواند چون نسخه جعلی همه اینهاست.
از آنجایی که واقعیت این پدیده ها روز به روز فراموش می شوند و البته دست نیافتنی، به تصویر یا کاغذ دیواری آنها متوسل شده ایم.
ما به هوای آن چیز با ارزش، طرح کاغذ دیواری شان را می خریم و به دیوار خانه هایمان می چسبانیم. ماهیت کاغذ دیواری به گونه ای است که به تدریج آن قدر آنرا در خانه می بینیم که روزی می رسد که دیگر آن را نمی بینیم. هست ولی نیست. حاضر ولی غائب است. او نه "غریبِ آشنا"، که آشنای غریب است. رنگ دارد ولی ما کور رنگی می گیریم.
داشتم از کتاب می گفتم. ما دیگر در خانه هایمان قفسه کتاب واقعی نداریم و طرح کاغذ دیواری آنرا به دیوارهایمان زده ایم. دلمان خوش است که حداقل کاغذ دیواری اش را در خانه داریم. ولی به تدریج دیگر "تصویر جعلی " قفسه کتاب بر روی دیوار را هم نمی بینیم. بدتر از کاغذهای دیواری، از کتاب بیچاره طرح پارچۀ مبلی هم زده اند. پارچه های مبلیِ طرحِ قفسۀ کتاب قشنگ بر تن مبل می نشیند و خانه هایمان را هم رنگی و شاد می کند. نشیمنگاه نازنین مان را بر روی آن می گذاریم و لم می دهیم و با هم درباره اهمیت فرهنگ در جامعه حرف می زنیم! از طرحِ قفسه کتاب جعبۀ دستمال کاغذی هم زده اند. حتما طی ماه های آینده دستمال توالتِ طرح کتاب هم به بازار خواهد آمد و با آن می توانیم .....
بگذریم. این کاغذ های دیواری طرح کتاب، این پارچه های مبلی طرح کتاب، همه و همه دارند از یک سقوط خبر می هند. از یک سقوط. باور کنید این سقوط کاغذ دیواری نیست بلکه کاملا واقعی است!
کانال شخصی
نظرات بینندگان