سر در مدرسه بنر بزرگی نام مدرسه و در زیر آن این عبارت به چشم می خورد :
"مدرسه ی مجری طرح تعالی "
با اشتیاق وارد مدرسه شدم .
منتظر طرح خارق العاده ای بودم .
اما همه چیز عادی بود .
در و دیوار سالن مدرسه را که نگاه می کردم بیشترین عبارت که چشمک می زد همین طرح تعالی بود .
وارد دفتر شدم . در حین امضا دفتر ، بالای دفتر حضور و غیاب هم ما مجری طرح تعالی بودیم .
مثل هر روز ابزار کارم که یک ماژیک وایت برد و چند جلد کتاب مکمل را برداشتم و از پله ها بالا رفتم .
اولین تغییر تعالی را دیدم :
انتهای پله ها قبلا یک آینه داشتیم که قبل و بعد کلاس رخسار خودمان را می دیدیم .
اما این چند روز آن را هم برداشتند و یک نقاشی جایش کشیده بودند !
بگذریم...
وارد کلاس شدم و با خوش و بشی با دانش آموزانم مثل همیشه کارم را شروع کردم .
وسط تدریس ، یکی از بچه ها دستش را بالا کرد و گفت :"خانم شما از کلاس فیلم نمی گیرید!؟"
گفتم بابت چی!؟
گفت :"ما برای سایر درس ها فیلم برداری کردیم و "مثلا چند نفر درس را یاد گرفتیم و مثلا برای اداره فرستادیم البته ی کمش دروغ گفتیم!"
با تعحب به حرفهایش توجه کردم .
فکر کنم رد طرح تعالی را پیدا کرده بودم .
بیشتر کنجکاوی کردم .
ایشان و چند نفر دیگه برایم توضیح دادند که در هنگام فیلمبرداری، کات می دهند و جملاتی را به دانش آموزان یادآوری کرده تا بگویند و مجری طرح از این قضایا فیلم بگیرد!
فیلم این نمایش های ساختگی را به اداره ارسال کرده ، عکس های گرفته شده هم در کلاسورهای مخصوص نگهداری می شود .
از اینکه دانش آموزانم گفتند سر کلاس ، خانم فلانی ؛ فیلم دروغی گرفتیم ، کمی بیشتر تامل کردم .
بگذریم...
ساعت ۹ شد و منتظر صدای زنگی متفاوت بودم .
اما مثل همیشه همان تکرار مکررات .
دانش آموزان با هیاهو و فریاد گویی از زندان خارج شدند .
وارد دفتر شدم . چند نفر دوربین به دست ایستاده بودند .
روی هر میز پوشه ای را گذاشته بودند که رویشان نوشته بود:
محور یک
محور دو
و....
با اشتیاق جلو رفتم و مشتاق افاضات محورها و سرگروه ها بودم .
۴ نفر محور یک که روی پوشه ی شان نوشته شده بود جلسه ی شماره ی یک ، داشتند در مورد... حرف می زدند و چپ و راست عکاسان مشغول ثبت گزارشات فیک بودند!
میز بعدی محور دو بود که روی پوشه ی جلسه، اهداف جلسه را نوشته بود .
با خودم گفتم خودش است . طرح خارق العاده را پیداش کردم....
وقتی به حرف های همکاران توجه کردم دیدم که ژست عکاسی را گرفتند و درباره و.... حرف می زنند!
عکاسان هم از این جلسات سری و محرمانه چپ و راست عکس می گرفتند .
دیگر کم کم داشتم نا امید می شدم که زنگ به صدا درآمد و درحالی که چای همکاران هنوز روی میز بود با همان خستگی در حالی که از پیچیدگی و سردرگمی طرح شاکی بودند ساعت دوم تدریس را آغاز کردیم .
به طبقه ی بالا رفتیم .
وارد کلاس شدم .کاغذهایی در دست بچه ها بود که رویش نوشته بود :
"روز هوای پاک "
''هوای پاک حق ماست ''
"راهپیمایی روز هوای پاک "
تصور کردم که الان دانش آموزان را باید به پارک و فضایی تفریحی ببریم .
مسئول محور، چند نفر پلاکارد به دست را صدا کرد و در حیاط مدرسه چند قطعه ای از عکس های کذایی را ثبت فرمودند و چند صفحه از کلاسور مربوطه را پر کردند !
در چند روز آینده این کلاسورها با انبوهی از "دروغ " و "نمایش های ساختگی " به اداره متبوع ارسال می شود !
تصور می کنم اداره با دیدن این همه "خلاقیت " به وجد آمده و برگ سبزی به عنوان تشویقی ارسال خواهد کرد!
به راستی ما کجای این دنیای دروغین سیر می کنیم!؟
از اینکه دانش آموزان را از محیط واقعی دور کرده و با فیلم بازی کردن دروغ را غیرمستقیم در خونشان تزریق می کنیم چه سودی حاصل می شود!؟
در این طرح های کاغذ بازی به جز اتلاف وقت معلم و شاگرد ، اسراف در کاغذ ، گرفتن وقت استراحت معلم که با همان خستگی وارد کلاس بعدی می شود ؛ چه بحث آموزشی و پرورشی را جاری می کنیم!؟
مشکلات نوجوانان و جوانان ما فراتر از این فیلم بازی کردن هاست ...
آیا بهتر نیست که تیم هایی به صورت عملیاتی مسایل رفتاری ، اخلاقی دانش آموزان را پیگیری کنند؟
با پایین آمدن سن فساد ، اعتیاد و خودکشی ؛ مدارس و معلمان چه نقشی را می توانند داشته باشند!؟
دانش آموزی که به شام شب محتاج است ،پدر و مادر متارکه کرده یا درگیر اعتیاد هستند ، معلم از طرح تعالی چه می تواند برایش توصیف کند!؟
در آخر خوشحالم که ضمن شرکت نکردن در این طرح ، عطای یک تشویقی را به لقایش بخشیدم !
تعالی من ؛ ارتباط مستمر با دانش آموزانم هست .
تعالی من ؛ گوش کردن به درددل بچه ای است که شب را با سیلی ناپدری خوابیده است .
تعالی من ؛ تشویق دانش آموزی است که نمره اش از ۴ به ۷ ارتقأ پیدا کرده است .
تعالی من وجدانم هست که آسوده است چون دروغی را آموزش نداده است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اینان نمی دانند چه جفایی در حق پداگوژی، نظریات و اصول یادگیری و درس پژوهی و اقدام پژوهی می کنند
وقتی می گوییم بیایید بستر تعالی را فراهم کنید به همین دلیل است
بستر تعالی اصلاح برنامه درسی است
بستر تعالی نیروی متخصص در آموزش و علوم تربیتی است
مسیر تعالی از منع تحصیل نمی گذرد
این راه به ترکستان است
انسان باد چوپان دروغگو می افتد
" دروغ ، تزویر، ظاهر سازی، دوباره دروغ و دیگر هیچ"
میشه کار کردن خر و خو دن یابو من جون بکنم تا اون بشه مدیر نمونه و هی بمونه راس کار و منو بدبخت کنه! برو حاجی برو دلت خوشه! مگه زندگی من تعالی پیدا کرده که کارم متعالی باشه؟! همش حرف، حرف، حرف مفت
ما مدرسه مجری طرح تعالی هستیم.
ما مدرسه مجری طرح جابر هستیم.
ما بدبخت هستیم.
چون در حالت عادی که ما فقط یک مدرسه هستیم، برای انجام امور جاری و عادی آموزشی و پرورشی مدرسه 1000 دانش آموزشی خود کمبود منابع مالی و زمان و امکانات داریم،
حالا تصور کنید مجری یک مشت طرح پوچ بی مصرف پر ادعا که حاصل اتاق فکر یک عده بی سواد است باشیم.
در منابع مالی، زمانی، و امکانات حتا برای امور جاری و عادی مدرسه کمبود داریم، ولی چه کنیم که مدیر محترم! مدرسه قصد مدیر برتر شدن دارد (آخرش مدیر برتر بشوند چه چیزی می دهند بهشان؟)
ما معلم دوره ابتدایی هستیم. در کلاس خودمان از مهر صد آفرین و کارت امتیاز و ستاره برای تشویق دانش آموزان استفاده میکنیم. ستاره های کاغذی بی ارزش. که فقط دل دانش آموز را شاد می کند و لحظه ای خوشحال می شود از عملکرد خودش.
با ما دارند همین کار را می کنند.
ما به بچه ها ستاره می دهیم و وزارت و اداره هم به معلم ها ستاره می دهد. تشویق و تقدیر نامه و امتیاز های بی ارزش می دهد.
و افسوس، افسوس که ستاره ای که ما به دانش آموزانمان می دهیم برای کار خوبشان در کلاس است، و ستاره و امتیازی که اداره و وزارت به ما می دهند برای مستندسازی های دروغین و بی ارزش و اسراف کاغذ است