وقتی صدای زنگ به صدا در آمد با کمال تعجب همهی بچهها با هلهله و شادی به سمت درب هجوم بردند و در راه سعی میکردند از هم سبقت بگیرند.
اول صبح با ما هماهنگ کرده بودند که در ساعت نه و نیم زنگ مانور زلزله به صدا در میآید، در صف صبحگاه هم برای بچهها در مورد مانور توضیح دادهبودند ؛ فقط تعداد اندکی که یکی از آنها قادر به حرکت نبود با راهنمایی من در زیر نیمکت هایشان پناه گرفتند و بقیه به حیاط رفتند.
از حیاط سروصدای بچهها میآمد. وقتی به حیاط رفتم تعداد زیادی از بچهها را دیدم که روی زمین میخوابند یا همدیگر را به کول میکشند، تعدادی هم پانسمان به سر و صورت زده بودند و نقش مصدوم را بازی میکردند. یکی از افراد کادر مدرسه درحال عکس گرفتن از آنها بود. بچهها میگفتند سال های قبل دیدنی تر و بهتر بود، آتش هم روشن میکردند و بعد آن را خاموش میکردند.
در بقیهی مدارس هم زنگ مانور زلزله به همین شکل اجرا شده بود، حتی در یکی از مدارس دانش آموزی که در زیر میز پناه گرفته بود، توبیخ هم شده بود، که چرا از کلاس خارج نشده است.
در بعضی از مدارس کار خیلی با جلوهتر انجام میشود، برخی از بچهها لباس امدادگری میپوشند و فیلم برداری از طرف صدا و سیما هم انجام میگیرد، حتی در مواردی آمبولانس و اورژانس هم همکاری کردهبودند.
چیزی که من دیدم و شنیدم با چیزی که از اجرای مانور زلزله در کشورهایی مثل ژاپن به نظرم میرسید، خیلی متفاوت بود.
چیزی که من دیدم بیشتر صحنه آرایی برای اجرای یک فیلم بود تا انجام یک مانور، چیزی که باید در لنز دوربینها ذخیره شود، نه در ذهن و رفتار بچهها.
خیلی جاها همینطور است، مثلا به جای آنکه پل ساخته شود مسیل آب با خاک پر میشود و روی آن ریل گذاری انجام میگیرد تا بتوانند از عبور قطار فیلم بگیرند، یا یک جای دیگر درختان به سرعت جابه جا میشوند تا در بازدید فلان مسئول از پروژه مثلا در حال بهرهبرداری، فیلم برداری و عکس برداری خوبی انجام شود. وقتی وسایل آزمایشگاهی تخریب شده و بلااستفاده است، نمازخانه با قالی طرح سجاده ای و یک دست پوشیده میشود، وقتی سرویس بهداشتی مدرسه مشکل دارد، دفتر رئیس با بهترین نماکاری تزیین میشود، ارگان و مدرسهای به عنوان مدرسهی نمونه و مدیر نمونه معرفی میشود که بهترین عکسها و فیلمها را از نماهای مدرسه گزارش کرده باشد.
معیار همه چیز ما تصاویر و فیلمهایی هستند که راحت دیده میشوند، گریههای جلوی دوربین، مشت های گره کرده جلوی دوربین، حتی مراسمهای عزاداری و جشن های جلوی دوربین.
دیدهاید این روزها برای ساختن فیلم عروسی چه برنامهریزی هایی انجام میشود، زن و مرد تمام تلاش خود را میکنند که در فیلم یادگاری عروسی، زیباترین عشق ها را نثار همسر خود کنند، اما فقط در فیلم، برای یادگاری؛ جالب است زیباترین فرصت ها و لحظات عشق، صرف اجرای فیلم عشق میشود.
خانه از پای بست ویران است.
آموزش و پرورش ما بیمار است، یعنی بیمار شدهاست، با ارزشیابی های غلط؛ هرجا در اجرای یک برنامه و یک وعده ناتوان بودهایم، سعی کردیم با فیلم و عکس حرفه ای آن را موفق جلوه دهیم.
چرا حالا که، همه این ترفند را یاد گرفتهاند و با دوربینهای کوچکی که در جیب همه پیدا میشود، سعی میکنند، همان کاری که ما سالها برعلیه شان انجام دادهایم، برای خودشان استفاده کنند، ناراحت شدهایم؟
چرا انتظار داریم وقتی کسانی که اجازه دارند، دوربین دستشان بگیرند، اخبار را ناقص و گزینشی فقط برای درست و محق نشان دادن خودشان منتشر میکنند، هر کسی سعی نکند، شخصا با دو چشمش واقعیت را ببیند و اگر بتواند خودش مستند سازی و گزارش هم بکند.
ما چقدر به کودکان مان یاد دادهایم که اصل انجام کار و نتیجهی واقعی کار مهم است، نه ظاهر آن؛ چقدر به آنها یاد دادیم که مهم نیست دیگران در مورد شما چه قضاوتی میکنند، مهم آن است که شما وظیفه یتان را درست انجام دادهاید یا نه؟!
چرا ما انتظار داریم همان دانش آموز دیروز به جای عکس سلفی گرفتن در آتش سوزی، اگر نمیتواند کمکی انجام دهند، حداقل راه را برای نیروهای امدادی باز کند؟
چقدر نخبگان جامعه فهمیدهاند، که مهم نیست چقدر دیده میشوند، مهم آن است که چقدر موثرند؟
چقدر یادگرفتهایم زندگی فیلم و قاب عکس نیست، زندگی چیزی است که باید با گوشت و جانمان حس کنیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و جای دارد که همه انها را تشویق نمایند
ولی در چند سال گذشته چند معلم به خاطر نجات جان دانش اموزان خود را در کلاس درس به دل اتش انداختند تا بچه های مردم دچار سوختگی نشوند
معلمی که خود را به زیر دیوار انداخت تا بچه ها اسیبی نبینند و خود جانش را از دست داد
معلمی که به خاطر علم در جاده های روستایی در برف به خاطر سرما از بین رفت
معلمی که مظلومانه توسط دانش اموز یاقی در کلاس در سر بریده شد
و غیره ...............
چرا صدا و سیما اسمی از این افراد هم نمی برد
چرا مسئولان مملکت یا حتی وزیر اموزش و پرورش از این افراد تقدیر نمی کنند
و هزاران اما و چرای دیگر
(((((معلم عزیز ای مظلوم ترین و زحمت کش ترین قشر جامعه دستت را می بوسم)))))
حق مطلب را ادا کردید.