داغ شدم و بعدش دیوانه از بد بختی و تیره روزی و نبود ارج و قرب برای معلم و بیمه طلایی و وام ضروری و بازدید مدیر از کلاس و نوشتن طرح درس و بالاخره رفتن سر کلاس و 90 دقیقه سر کردن با بعضی دانش آموزان که پدر و مادرشان یک دقیقه نمی توانند باهاشان سرکنند و بعدش زنگ استراحت و اول بدبختی و پیگیری نامه و کیفیت بخشی و فلان بخشنامه و نگاه زیر چشمی مدیر و معاون آموزشی و پرورشی و حتی خدمتگزار که خودش احساس می کند یک پا صاحب نظر در امر تعلیم و تربیت است به آن تلفن بدبخت و شمردن تعداد دکمه هایی که می زنی مبادا که غیر از کار اداری برای کسی یا جایی زنگ بزنی و برای مدرسه هزینه که هیچ به جهنم بدبختی حقوقی درست کنی و فردا یکی سر و کله اش پیدا شود بگوید یکی از اینجا زنگ زده مزاحمم شده!
چقدر مدیر و معاون و همونهایی که ذکر کردم ثانیه می شمارند تا این 600 ثانیه بگذرد و زنگ را بزنند و بچه ها توی کلاس و معلمها با لبخند مصنوعی بدرقه شوند و سپرده شوند به کلاس و باز 4 تایی یا شش تایی بنشینند و سفره باز کنند و در حین خوردن صبحانه سفره دلشان هم باز بشود که ای بابا بیچاره شدیم از دست اون و بدبخت شدیم از دست این هی سی دی می خواهد و باند می خواهد و ماژیک می خواهد و آن یکی پوست بادمجان و مغز گوسفند و قلب قورباغه!
خدایا ما را از دست اینها نجات بده. مگر تحمل آدم چقدر است؟ خوب دیوانه می شود دیگر تازه آموزش و پرورش تنها ارگانی است که هیچ وقت بهت نمی گویند دیوانه و اگر خودت با کمال تواضع گفتی که بابا من دیوانه ام دکتر گفته با لبخندی حاکی از همدردی می گویند نه بابا تو بیش از اندازه احساس مسئولیت می کنی ، تو داغی ، نمی فهمی ؛ دیوانه نیستی !
مدرسه ما زنگ نماز هم داشت اما من معلم گردن شکسته چون باید ساعت یک می رفتم یک جای دیگر کلاس و لاجرم نمی توانستم در نماز جماعت که جدا از بخشنامه و اطلاعیه یک تکلیف و واجب عینی است شرکت کنم و نماز اول وقت بگذارم مدیرو معاون و خدمتگزار را عصبی کردم و یک روز مدیر به همراه معاون و خدمتگزار که حکم مشاور مدیر را دارد تصمیم گرفت که بگوید آقایان معلمان به هوش باشید و به گوش که هر کی میخواد بچه ها رو بیاره نماز باید خودش هم وایسه باهاشون نماز بخونه و این طوری تیر من به سنگ خورد و من دیدم که ای دل غافل عجب مدیر نکته سنجی داریم ! عجب جای حساسی دست گذاشته و برای اینکه بالاخره ترتیب اداری و نظم مدرسه از اهم واجبات است و من اعتقاد و ایمان عملی به این موضوع دارم این طوری مرا مجبور کرد و بقیه بینوایان را که تا ساعت 12 و چهل و پنج دقیقه سر کلاس بمانیم و بعد هر جایی دلمون خواست برویم.
حالا بدبختی دو تا شده ، دانش آموزان هم می گویند آقا ما را تا 12 و چهل و پنج توی کلاس نگه میداری و ما خسته می شویم.کلاس کنکور گذاشته ایم برای چهل نفر و خودمان هم هر جلسه التماس می کنیم که بمانید برایتان خوب است ، می گویند بابا مگه دواست که خوب باشه؟ همه می روند و سه نفر می مانند.
تازه روزی بابای یکی از همین گریزندگان از کلاس کنکور آمده بود ما را ببیند و ورانداز کند . آدم موقر و جا افتاده ای است ، چنان دستم را فشرد که گویی چانه خمیر نانوایی است ! می گفت یک کمی به این پسر تست زنی یاد بدهید. من گفتم ، بابا پسرت کلاس کنکور نمی آید که تست زنی یادش بدهم، گفت غیر ممکن است در خانه همه اش ذکر خوبی ها و نیکی های توست. گفتیم باشد حق با شماست ، حتما می آید، ما چشم بصیرت نداریم نمیبینیم. راستی تا یادمان نرفته عرض کنیم که اداره ما خیلی ضمن خدمت می گذارد و خیلی با معلمهایش مهذربان است مثلا در 4 آذر یک ضمن خدمتی گذاشته بود که معلمش را دعوت کرده بود ، صندلی هم گذاشته بود اما معلم عزیز ما بی توجه به اینکه بابا تو مهمونی بیا آروم بنشین و مهمون رو چه به چراغ صاحبخانه رفته بود یکی را که مسئول بود و یک سمتی داشت در آن جلسه پیدا کرده بود و همین طوری ورور جادو تا آخر .نگذاشت آن بیچاره هم به کارش برسد . خوب همکارمان است دیگر چی بگیم ؟
راستش خونم به جوش آمد که بابا ما بعضی وقت ها خودمون ارزش خودمون رو خراب می کنیم و دیگه هیچ کاری نمیشه کرد. بله روغنی که ریخت آسفالت را خراب می کند!
*********
حالا ممکن است بفرمایید ای بابا هر وقت میایی لاطائلات به هم می بافی که چی؟ چرا سر ما را درد می آوری و مخمان را می خوری؟ گوش و چشم مفت و سایت مفت گیرت آمده؟ عرض می کنم عزیزانم حوصله داشته باشید. القصه روزی آن قدر از پیش گفته های بالا عصبانی شدم که ناخودآگاه دستم رفت به این کانال تلگرام اجنبی شیطان و گشتم و گشتم تا تلفن مدیر آموزش و پرورش شهرستان مان را پیدا کردم و درد دلم را گفتم و ناله ها کردم و یک کمی راحت شدم.
البته جهت اطلاع تان عرض کنم که من سابقه مکاتبه با مدیر کل را هم در پرونده دارم ( بابا تو کم الکی نیستی!!!) اما فرق این مکاتبه با مکاتبه حدود 5 سال پیش با مدیر کل از زمین تا آسمان است ، اگر او جواب نداد این یکی جواب داد و شاید ندانید که مدیر یک اداره کارهای مهمتری از پاسخ دادن به درد دل یک معلم ساده دارد اما ایشان جواب داد و چه جوابی داد. ای کاش می شد نام ایشان را می آوردم که مدیر کل مان آقای امیدی که هیچ ، وزیرمان بفهمد در مجموعه اش چه افرادی را دارد و از این بابت به خود ببالد.
پاسخ یک مدیر آموزش و پرورش یک شهرستان را بخوانید و ببینید که هنوز هم انسان های کاردان و شایسته در مملکت ما بسیارند و در حوزه آموزش و پرورش بسیارتر.
من سال های آخر خدمتم هست؛ به قول بعضی دوستان رند و حریف همه جورش را دیده ام اما راستی راستی این جورش را ندیده بودم.مدیری که به زیردست خود پاسخ می دهد آن هم نه از مرتبه بالا که لااقل از نظر سلسله مراتبی باید این گونه باشد بلکه از منظر یک همکار و با ارائه دلایل قانع کننده و انگیزاننده شرم در سوال کننده که چرا بیشتر در حول سوال و گله اندیشه نکردم...
در متن پاسخی که این عزیز بزرگوار برای من نگاشته اند فقط به لحاظ اینکه خوف دارم ایشان از شناخته شدن و معرفی شان از سوی اینجانب رضایت نداشته باشند بعضی کلمات مشخص کننده اشخاص و مکان ها را حذف کرده ام و این به هیچ وجه به محتوا لطمه نمی زند و اطمینان می دهم که شما مطلب را کامل خواهید گرفت :
" سلام و درود بر شما ... از لطف تان ... .... و توجه و التفات ... نسبت به امور آموزشی و تربیتی دانش آموزان سپاسگزارم . بی شک بنده به دلگرمی و پشتوانه شما ..... در اداره امور بیش از پیش انگیزه خواهم داشت . در دو سال گذشته تلاش وافری ..... صورت گرفت که بعضا .....آنچه متصور بود محقق نشد . این گروه هم در حد بضاعت وجودی تلاش می کنند اما به دلیل کم توجهی و عدم پیگیری اولیا که به نوعی فرزندان خود را به امید خدا سپرده اند و بی انگیزگی برخی دانش آموزان ؛ نتوانسته ایم به صورت قطعی و منسجم پیش رویم ، گرچه برخی از برنامه های مشوق و ایجاد کننده انگیزه در دستور کار است ولی هنوز نیاز به برنامه و اراده جدی همه عوامل می باشد ؛ معهذا از شما ...... استدعا دارم هر آنچه به ذهن دارید به عنوان ایده ای که بتوان از این شرایط برون رفت را ارائه فرمایید تا بتوانیم با خرد جمعی و مشورت دلسوزان حوزه تعلیم و تربیت نسبت به اجرای طرحی نو گام برداریم .
لطف بفرمایید حسب شرایط موجود و زمان باقیمانده به امتحانات نوبت اول راهکار های کوتاه مدت و دراز مدت خودتان را اعلام کنید تا اقدامی موثر صورت دهیم . وجود انسان های وارسته و از خودگذشته..... ظرفیتی ارزشمند برای آموزش و پرورش است که امیدوارم قدر این نعمت را همگان بدانند .
با سپاس بیکران از شما "
راستی ! عزیزان من بیایند یک مورد بفرمایند که مدیری به زیردست خودش گزارش کار داده باشد. تا حالا یاد گرفته بودم بنویسم عدم پاسخ گویی مدیر فلان مجموعه اما گویی که باید بروم اکابر و یادبگیرم که اگر شد همیشه بنویسم پاسخ گویی مدیر فلان مجموعه.
به آقای بهروز امیدی مدیرکل آموزش و پرورش چهارمحال و بختیاری به خاطر وجود چنین مدیرانی در مجموعه اش تبریک می گوییم و امیدواریم روز به روز بر تعداد این گونه مدیران افزوده شود .
ما برای این بزرگوار و مجموعه تحت مدیریتش جز روسفیدی نزد الله متعال آرزو نداریم و چون مطمئنیم که دعای خیر ایشان مستجاب است از ایشان می خواهیم برای عاقبت به خیری همه دعا کنند.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سیستم به شدت متناقض. تناقض بیداد میکنه.