چند روز پیش در همایش معلمان منطقه نوزده شرکت کردم ! به دلیل نیاز به امتیاز آن !!خانم سرگروه رشته با تحکم و ایمانی عمیق فرمودند : "حقوقم کمه ، نمیدونم وضعیت معیشتی و ...اینجور چیزها را کنار بگذارید و ببینیم چه کنیم تا کیفیت آموزش بالاتر برود؟" واین حرفی است کاملا غیر مسئولانه و غیر منطقی ؛ مگر معلم ، موجودی انتزاعی یا فرازمینی است؟مگر معلم خانواده ندارد؟ مگر معلم دوست، فامیل، همسایه ،ندارد؟ مگر او دل ندارد؟ بعد خانمی که او را استاد خطاب می کردند آمد و سخنرانی کرد! از گانیه و بلوم و چه و چه سخن گفت ! سوالی برای من همیشه مطرح است . این پیاژه و گانیه و بلوم و امثال ذلک کجا رشدونمو کرده اند؟ در چه محیط،خانواده و فرهنگی تربیت یافته اند ؟
مگر فرد بدون خانواده و جامعه و دین و فرهنگ ، معنی دارد؟ هویت دارد؟ چطور است شما که معلمان را در مقابل تغییر مقاوم میدانید ، خود مثل آنانید؟ !! چرا دست از تکرار معلومات و دانش غربی ها می گویید و به مبدا و محل تولید آن توجه ندارید ؟ این قیاس مع الفارق است ! تا زمانی که ما در حوزه نظری مانند : فلسفه آموزش و پروش و جامعه شناسی و روان شناسی رشد و .... تئوری های یادگیری و فرآیند یادگیری دست به تولید و نظریه پردازی نزنیم ،اوضاع همین است چون خواستگاه معلم و دانش آموز ایرانی تفاوت اساسی با انسان اروپایی دارد !! ندارد؟
پس چگونه است که ما از روی تنبلی یا بی دانشی یا عدم درک صحیح موقعیت موجود حاضر به نظریه پردازی یا حمایت از آن نیستیم ؟ آیا شما در مقابل تغییرات مثبت مقاومت نمی کنید؟ این آقای پیاژه که اهل سوییس بوده و سایر علمای امور تربیتی و رشد غربی چه سنخیتی با من ایرانی دارد؟ از هر نظر بفرمایید چه سنخیتی دارد ؟ پس چرا تجاهل می ورزید ؟ چرا مرگ را به تاخیر می اندازید ؟ اگر اینها را نمی دانید ، که عذر بدتر از گناه است ! و اگر می دانید و این گونه می گویید ،نمی دانم نامش چیست !!! هی می گویید : رفتارگراها چنین گفتند ، شناخت گراها چنان گفتند! چرا نمی گویید ، واقعیت گراهای آموزش و پرورش امروز ایران ، کجایند و چه می گویند ؟ من هرماه حق بیمه تکمیلی می دهم و آن را ندارم ! من با - پول توجیبی - حقوق کم ، بسیار کم زندگی فلاکت باری دارم و در کنار سایر همنوعانم هر روز مقایسه شده و تحقیر می شوم ! من کارانه و بهره وری نمی گیرم و در عین حال بهترین آیتم کشورم در بین همه شاخص های ارزیابی کشورهای جهان ، آیتم آموزش و پرورش است ! به من وام نمی دهند آن چنان که سایر کارمندان دارند ! من رفاه ندارم ! من هر روز مورد توهین و تحقیر قرار می گیرم ! چرا که یک تنه باید جوابگوی همه کاستی های مملکت باشم ! همه ناکارآمدی ها و مشکلاتی که باعث بی انگیزگی داش آموزان برای تحصیل می شود و من هیچ نقشی در ایجاد آن کاستی ها و مشکلات ندارم !! من مهره سوخته ام ! من بیمارم ! من شرمنده ام!!! اگر راستش را بخواهید من در جامعه ای که ملاک مقایسه بیشتر مردم مادیات است ، از شغل خود شرمسارم! چون مرادف با فقر است و نداری ! من گناهکارم و عقوبت گناهانم را در دوران حیاتم می بینم ! من شاید یک شهروند ایران نیستم ! من در هوا معلقم ! من یک توهمم! من وجود ندارم! چرا که هیچ کس مرا نمی بیند ! پس با ناموجود چه فرقی دارم؟ من حسرت به دلم ! فرزندان من گناه کارند و خوشبختانه دارند عقوبت می شوند! من زیادم، زیادیم، ای کاش هرگز نبودم ! ای کاش ....... حسرتم درد مصاعفم ، من دیگر هیچ امیدی به هیچ کس ندارم ! من مرده ام ، مردم ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من یقین پیدا کردم که این سیستم احمق پروری را نه تنها حاکمیت بلکه اکثر اولیا هم می پسندند.
حالا تو این وسط یک عده اومدن و فشار رو روی تن نحیف معلم آوردند که چی بشه؟!!
جمع کنید این مسخره بازیها رو. شغلی لوث و ظاهری و از سر پر کردن قافیه داریم و بس.