به نام خدا ؛ بهترین معلم انسان ها
سلام آقای وزیر ؛ خدا قوت
هفته گذشته یه سری رفتم اداره آموزش و پرورش محل خدمتم تا هم یه هوایی عوض کرده باشم و هم دوستان و همکاران قدیمیو که پنجشنبه ها به یمن فراغت از یک هفته تدریس و خدمت در اونجا گرد میان ببینم و از احوالشون باخبر بشم. در اثنای صحبت همکاران بود که یکی از دوستان گفتن کارگزینی ادارمون قراره سنوات خدمت همکارایی رو که تو سال های دور حق التدریس در هفته کمتر از 24 ساعت تدریس داشتند و الان تو احکام قطعیمون قید شده، لحاظ نکرده و از سابقمون کم کنن. همکاران از شنیدن این حرف اونقدر شوکه شده و ناراحت بودند که یه دفعه بحث ما که در مورد کار و تلاش و نوآوری و انتقال تجربیات تدریس بود به یک باره فراموش شد و همه در سکوتی سرد فرو رفتن. تو اون لحظه به دانش آموزام فکر می کردم که تو دوران راهنمایی پیشم تلمذ میکردن و الان یه جوون رعنا شدن و رفتن دانشگاه و هراز گاهی می پرسیدن آقای فلانی کی بازنشسته میشی؟ شایدم دلیل سوالشون موهای رنگ باخته سر و محاسنم و بی رنگ و رو بودنم به خاطر دردهایی که در این مدت کوتاه داشتم بود. ولی من خودم می دانستم که تمام سابقه ی خدمت من با احتساب دوران حق التدریس و کسورات و کم کردن ایام تعطیل و محاسبه خدمت سربازیم رو هم می شد یه چیزی حدود 10 سال...! الان داشتم به این فکر می کردم که با اجرایی شدن این نامه اگه این ده سالم بشه 8 یا 7 سال ؛ دیگه حتی خجالت می کشم سابقمو به دانش آموزام و بستگان و دوستانم بگم.چون باورشون نمیشه با این چهره ی رنگ باخته من 7 یا 8 سال سابقه داشته باشم و اگرم باور کنن تنها عکس العملشون یه جمله ی تلخ و گزندس : چقدر پیر شدی ؟! یا داری شوخی می کنی!
این خبر اونقدر فکر منو مشغول کرده بود که اصلاً حال و حوصله تدریس و حرف زدنم ازم گرفت. تا اینکه خودم یه سر رفتم کارگزینی ادارمون و ازشون در مورد صحت و سقم خبر پرسیدم. اونام تایید کردن و هر چند تاریخ نامه مربوط به یک سال پیش بود ولی گفتن که اجراش می کنیم چون قانونه و اگه اعتراضیم بکنید اون مقدار سنوات دیگتونم ازتون کم می کنن.!
وقتی گفت قانون اینو میگه ، یاد قانون مدیریت خدمات کشوری افتادم که با اجراش قرار بود همسان سازی حقوق بین همه کارمندان محقق بشه ولی اجرا نشد. ولی در این مورد چه دلیلی بر اجراش دارن نمیدونم. راستش از روزی که این خبرو شنیدم نه تنها من که خیلی از همکارام دیگه دل و دماغ درس دادنم ازشون گرفته شده و به قولی بی انگیزه و دلسرد شدن. نمی دونم قراره چه اتفاقاتی برامون بیفته ؟ آینده شغلیمون چی بشه؟ صدامونو به کی برسونیم؟ حرف دلمونو به کی بگیم؟ راستی اگه حرفای دلم موضوع یه انشا بود و اونو تو کلاس درسم واسه دانش آموزام می خوندم؛ آیا باورشون میشد که معلمشون که اونو در خیالات و افکار خودشون موجودی فرازمینی می دونن که حتی احتمال یه سرما خوردگی سادم براش تصور نمیکنن، یه همچین دردی داشته باشه؟!!
" تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل "
رونوشت به همه ی اونایی که دغدغه ی معلمان دغدغه ی اوناست...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان