صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

اسماعیل سلیمی ساعتلو / آذربایجان غربی

« اولین روز مدرسه »

اول مهر هميشه بوی کودکی مي‌دهد/ اول مهر عجيب بوي كودكي مي‌دهد. دلت می خواهد برگردی به آن سال ها. برگردی به اول ابتدایی و از اضطراب اولین روز مدرسه لذت ببری/ کاش می توانستم به بچه ها بگویم همچنان كه در آرزوی بزرگ شدن هستند قدر لحظه‌ها را هم بدانند و از حال لذت ببرند. با هم مهربان باشند و دوستی ها را پاس دارند/ کاش می توانستم به آنها بفهمانم زندگی، همین مدرسه است/ احساس می‌کنم همان شاگرد اول ابتدایی هستم كه می‌خواهم اولين روز مدرسه را تجربه كنم

تجارب آغاز مهر و بازگشایی مدارس   آفتاب کم رمق پاییزی نور شفاف خود را بر حیاط مدرسه روستا پاشیده است، پاییز در آذربایجان همیشه برای آمدن عجله دارد. بچه‌ها لباس ها و کفش های نویشان را پوشیده اند و كيف‌هاي نوي خود را برداشته‌اند، همه تمیز و مرتب. بچه‌های اول دبستان که اولین بارشان است به مدرسه آمده‌اند نگران و کنجکاو به نظر می‌آیند، چند تایشان آرام گریه می‌کنند، چندتایشان سعی می‌کنند اشکهایشان را پنهان کنند و زیر چشمی به مادرانشان نگاه می‌کنند. مادرها همیشه برای بچه‌هایشان نگران و مضطربند و امروز بیشتر از همیشه.
اول مهر هميشه بوی کودکی مي‌دهد. مرا مي‌برد به سال های دور و اولين روزي كه پا به مدرسه گذاشتم. اولین روز سال اول ابتدايي، روزي با خاطره‌ي اضطرابي شيرين و ترسي دوست داشتني. ترس از اينكه مبادا مادرم مرا تنها در مدرسه رها كند، ترس از اینکه کسی دنبالم نیاید و گم بشوم.
دبستان ما دبستاني قدیمی بود كه حیاطی بزرگ داشت ، در انتهای کوچه‌ای باریک و بن بست به نام دبستان سعدی. ناظمی داشت كه بيشتر اوقات تركه‌اي كوچك در دست داشت ولی مهربان بود و به ندرت از آن استفاده مي‌كرد.

معلم سال اول ما پیرمردی بود كه هميشه كت و شلواري مرتب و تميز مي‌پوشيد و كلاهی لبه‌دار بر سر مي‌گذاشت. بلند قد بود و لاغر و با چهره‌اي مهربان و دوست داشتنی. هر روز صبح زودتر از همه‌ي معلمان مي‌آمد، دوچرخه‌اش را به درخت چنار گوشه‌ي حياط مدرسه تكيه مي‌داد و در حالي كه لباسش را مرتب مي‌كرد و كلاهش را بر سر مي‌گذاشت به طرف دفتر مدرسه مي‌رفت. ترس و اضطراب اولين روز مدرسه با دست نوازشي كه او بر سرم كشيد تبديل به خاطره‌اي شيرين شد. مهربانی گرماي دست او هنوز هم با من است.
اول مهر عجيب بوي كودكي مي‌دهد. دلت می خواهد برگردی به آن سال ها. برگردی به اول ابتدایی و از اضطراب اولین روز مدرسه لذت ببری، از شلوغی خیابان نگران شوی. شعر کتاب فارسی را حفظ کنی و در راه خانه آن را بلند بخوانی. مادر بزرگت از اولین نوشتنهایت تعجب کند و کنجکاو در خطوط کتاب نگاه کند تا شاید او هم بتواند از خطوط كتاب سر دربياورد و از اين معجزت خواندن بهره‌ای ببرد.
اولين روز مهر مرا مي‌بَرَد به اولین روزهاي سال اول راهنمایی با راه طولانی پیاده و دل چسب مدرسه. بوي رنگ تازه كلاس و نيمكت هاي جديدي كه هنوز هيچ يادگاري بر روي آنها حك نشده است. ورق زدن كنجكاوانه‌ي كتاب‌هاي نو با دستانی رنگین از گردوی پاییزی. سرك كشيدن به ويترين مغازه‌ي ساعت فروشي و آرزوي خريدن آن ساعت گران‌قيمت در بزرگسالي. کاش می توانستم به بچه ها بگویم همچنان كه در آرزوی بزرگ شدن هستند قدر لحظه‌ها را هم بدانند و از حال لذت ببرند. با هم مهربان باشند و دوستی ها را پاس دارند.

کاش می توانستم به آنها بفهمانم زندگی، همین مدرسه است، زندگی همین کلاس و آمدن و رفتن و درس خواندن و امتحان و شوخی و خنده است.
حالا ديگر زنگ كلاس خورده است و بچه‌ها به كلاس رفته‌اند. به طرف کلاس اول می‌روم، در می‌زنم، ويك آن همهمه‌ي پشت در فرو مي‌نشيند. احساس می‌کنم قلبم بیشتر از حد معمول می‌زند، حس می‌کنم هنوز همان بچه‌ اول ابتدایی هستم که از مدرسه می‌ترسد. حساب می کنم چند سال است معلم هستم، بيشتر از بيست و پنج سال، اما هر اول مهر این اضطراب شيرين به سراغم مي‌آيد، هر سال این زمان بیشتر از همیشه دلتنگ معلم اولم می‌شوم.

احساس می‌کنم همان شاگرد اول ابتدایی هستم كه می‌خواهم اولين روز مدرسه را تجربه كنم.

با خود می‌گویم شاید اکنون پیرمرد، آن طرف در پشت میزش نشسته باشد، شايد اسمم را بپرسد، شاید باز هم دست نوازشي بر سرم بكشد و جایم را نشانم دهد. به آرامي در را باز می کنم، بچه ها تمام قد بلند شده اند و کنجکاو به من نگاه می‌کنند. گویی آنچه در ذهنم مي‌گذرد را می‌خوانند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شنبه, 27 شهریور 1395 21:01 خوانده شده: 2713 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +5 0 --
بیاتی فرد 1395/06/27 - 22:29
قطار می رود، من می روم، تو می روی، همه ایستگاه می رود.....
پاسخ + +2 -1 --
حسین صدارت 1395/06/28 - 17:16
یادش بخیر کاش هیچ وقت بزرگ و مخصوصا اینکه معلم نمیشدیم!
پاسخ + +1 0 --
علی معلم 1395/06/28 - 19:44
تازه....
اول مهر عجیب بوی شرمندگی میدهد.شرمندگی از اینکه هنوز نتونستی برای بچه ت لوازم التحریر و لباس مدرسه بخری... شهریه پیام نور اون یکی فرزنددانشجوتو جور کنی...
راستی اول مهر چطور میشه فانی را جلو مردم و رهبرمعظم انقلاب شرمنده کرد؟؟؟
...
پاسخ + 0 0 --
عیسی رضایی 1395/07/09 - 21:26
کاش روزهای مدرسه هیچ وقت تمام نمیشد....

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور