امروز صبح طبق عادت سری به سیب های قرمز ته جعبه زدم که با صحنه عجیبی روبه رو شدم. صحنهای که برای همگی آشناست؛ لشکر چند ده قطعهای مورچهها که سیب ها را احاطه کرده بودند...
اولین واکنش همه ما عصبانیت است و اولین فکری که به ذهن مان میرسد اینست که چگونه از شر آنها خلاص شویم.
با عصبانیت سراغ پودر شیمیایی رفتم و مورچهها را تارومار کردم. سپس شروع کردم به تمیزکردن سیب ها.
اما با صحنه عجیبی روبه رو شدم که درس مهمی به من داد و باعث شد نتیجه بگیرم که: "مورچه ها از گوسفندها باهوشترند و از برخی لحاظ شاید حتی از انسان ها باهوش تر باشند؛ حداقل از نظر هوش اجتماعی" اما آن صحنه عجیب چه بود؟!
سیب اول را تکان دادم، اثری از مورچه ها نبود؛
سیب دوم را تکان دادم، اثری از مورچه ها نبود؛
سومی را تکان دادم؛
چهارمی را؛
پنجمی؛
.
.
.
آخرین سیب را هم نگاه کردم، آن هم فقط از یک ناحیه سوراخ شده بود. شوکه شدم. شاید در نگاه اول چیز خاصی به نظر نیاید، اما با کمی تامل نکته بسیار ظریفی فهمیده می شود و این سوال پیش میآید که چطور مورچه ها با وجود دسترسی به این منبع غذایی عظیم، فقط یک سیب را انتخاب کرده بودند؟
علت این کار که هوش فوق العاده آنها را نشان می دهد، اینست که اگر چند سیب را همزمان مصرف می کردند، به خاطر نداشتن فرصت، امکان پوسیده شدن قسمت های خورده شده وجود داشت.اما نکته عمیق تر و مفیدتر، هماهنگی مورچههاست، اینکه چطور بر سر یک گزینه توافق کرده و هیچ مورچه ای از نظر جمع تخطی نکرده است؟
پس حداقل دو درس می شود از این حادثه عجیب گرفت:
1) اتحاد
2) تدبیر
پس از تخلیه هیجانِ ناشی از این مشاهدات، رشته افکارم به یک رشته احساسات درونی گره خورد؛ ناگهان به فکر حلبچه افتادم ...
ژنوسایدی که حاصل "پیشرفت فناوری" و "پسرفت انسانیت" بود...
خود را نیز همردیف صدام یافتم، صدام بمب شیمیایی را بر سر مردم مظلوم ریخت و من پودر شیمیایی را بر سر مورچههای نابغه! شاید خندهتان بگیرد؛ خودم هم خندهام گرفت و این خندهها فاجعه را عمیق تر می کند. چرا که ناشی از تعصب ما به انسان ها و دنیای آن هاست.
"انسانیت" محدود به حریم "انسان ها" نیست، به گستردگی دنیای خلایق است و رعایت حریم حیوانات، حیوانیت نیست، بلکه انسانیت محض است.
خود را در تاریکی دنیایی که ما انسان ها برای خود ساختهایم غرقیده یافتم.
چشمانم را که باز می کنم می بینم این تاریکی جلوه ظاهری هم به خود گرفته و در دود ناشی از آتش "چهارشنبه سوری" پدیدار شده است.
صدای ترقه های بیرون به فکرم وامی دارند...
آیا ارتباطی بین مورچه ها، حلبچه و چهارشنبه سوری وجود دارد؟!
تقویم که تقارن مرموزی را نشان می دهد : 25 اسفند...عامل هر سه رخداد "خودخواهی" است!
آری !
خودخواهی در لباس شیطنت های بچگانه است که باعث می شود آسایش مردم را در آتش ترقه ها بسوزانیم؛ خودخواهی در لباس رفاه طلبی و انحصارطلبیست که باعث می شود مورچه ها را مزاحم دانسته و پودر شیمیایی بر سر آنها بپاشیم؛ خودخواهی در لباس منفعت طلبیست که وجدان را منهدم کرده و ژنوساید بمباران حلبچه را خلق می کند...
آری !
ما از کودکی همه چیز را فدای خودخواهی کرده ایم و کودک درون که نه، صدام ِدرون، ما را به انحصار می خوانده است....
و خداوند مورچه را آفرید، نه به خاطر اینکه مزاحم زندگی ما شود، شاید و بلکه به خاطر اینکه از آنها درس بگیریم.
چهارشنبه سوری ؛ سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان