سال گذشته در یکی از مدارس مناطق شمالی تهران، کلاسی تشکیل شده بود که در آن برای گروهی از معلمان همان مدرسه و افرادی که از مدارس همجوار و نیز گروهای آموزشی اداره شرکت میکردند، تدریس میکردم. به دلیل چالاکی مدیر مدرسه و ارتباطات وی، آموزش ضمنخدمت اداره، مجوز برگزاری دوره در محل مدرسه را صادر کرده بود و البته هر بار که کلاس تشکیل میشد، ناظری از سوی همین دایرۀ اداری، ورود و خروج شرکتکنندگان، ساعت شروع و خاتمۀ کلاس و احتمالاً محتوای ارائه شده از سوی من و تطبیق آن با سرفصلهای دوره را کنترل میکرد.
ممکن است بگویید این روندی که توضیح داده شد، در هر دورهای که با عنوان آموزش ضمنخدمت فرهنگیان برگزار میشود، باید طی شود و ربطی به این ندارد که محل برگزاری آن با مجوز ضمنخدمت، یک مدرسه باشد یا دوره در محل اداره یا در مرکز آموزش عالی فرهنگیان و پردیسهای وابسته به دانشگاه فرهنگیان تشکیل شود.
بله، متوجه این موضوع هستم، ولی قصد دارم نکتۀ دیگری را مطرح کنم.
آنچه در حاشیۀ این دوره جالب مینمود، بده وبستانهای مالی بین شرکتکنندگان و مدیر مدرسه در مقام مدیر دوره بود. مدیر مدرسه از معلمان شرکتکنندۀ مدرسۀ خود وجهی دریافت نمیکرد و میگفت کلاً یک میلیون و دویست هزار تومان از طریق انجمن برای حضور 30 نفر از همکاران مدرسه در این کلاس، کنار گذاشته است، ولی از شرکتکنندگان سایر مدارس و افرادی که از گروههای آموزشی آمده بودند، نفری 40 هزار تومان مطالبه میکرد.
تدریس در کلاسی که حق ثبتنام و هزینۀ حضور داشته باشد، برایم خیلی دلنشین نبود. ماجرا را از مدیر مدرسه سؤال کردم. در جواب گفت: « این طرحی است که امسال به طور آزمایشی در چند منطقه از تهران و برخی از شهرستانها اجرا میشود و معلمان باید هزینۀ حضور در کلاسهای ضمنخدمت را خود بپردازند. البته من به دلیل وضع مالی خوب مدرسه، این رقم را از طریق انجمن تأمین کردهام، ولی بعید میدانم همۀ مدارس بتوانند چنین کنند.»
آنطور که مدیر مدرسه میگفت، مناطقی از تهران که برای اجرای آزمایشی انتخاب شدهاند، عمدتاً از بخشهای برخوردار شهرند و چون با این کار، عملاً آموزشهای ضمنخدمت در مناطق دیگر و نیز استانها و شهرستانهای محروم به سمت تعطیلی پیش میرود، قطعاً همهگیر نخواهد شد و مسئولان برای سال آینده باید چارۀ دیگری بیندیشند.
در ادامۀ گفتوگو، همراه با مدیر مدرسه و ناظری که از سوی اداره برای بازرسی و کنترل کیفیت کلاسها میآمد، از چالشها و سختیهای این طرح سخن گفتیم و آخر سر به این نتیجه رسیدیم که شکست پولی ساختن آموزشهای ضمنخدمت حتمی است.
اکنون بعد از گذشت یک سال از آن ماجرا، از گوشه و کنار کشور خبر میرسد که اجرای این طرح شکل گستردهتری به خود گرفته و حتی در برخی از شهرها، مراتب از طریق بخشنامه نیز ابلاغ شده است:
« حضور در هر ساعت کلاس آموزش ضمنخدمت از هر نوع آن، ساعتی هزار تومان، به اضافۀ 4 تا 6 هزار تومان بابت هزینۀ صدور گواهینامۀ پایان دوره! »
البته از قرار، به رغم این که 40 ساعت ضمنخدمت اجباری معلمان در هر سال تحصیلی، از این روش جدید مستثنی شده و قرار است کماکان رایگان باشد، باز در برخی از مناطق و شهرستانها، با اعلام این که چون معلوم نیست این کلاس جزو 40 ساعت الزامی معلمان است یا نه، از شرکت کنندگان در کلاسها مطالبۀ وجه میکنند.
این عمل؛ بیگمان عین تحقق یک ضربالمثل ترکی است. عملی که مانند ضربالمثلی که از آن یاد خواهم کرد، هر دو مشمئزکننده و چندش آورند. ترکها میگویند:« فلانی ( برای رفع تشنگی) تف خود را لیسید ». این، یعنی لیسیدن تمامی آنچه که تاکنون گفتهایم و شعارش را دادهایم. با این کار بهسازی نیروهای انسانی، توانمندسازی کارکنان شاغل در آموزشوپرورش، به روزآوری دانش، بینش و توانش معلمان و خیلی شعارهای دیگر که در اسناد تحولی و بسیاری از طرحها، قوانین و مقررات، آئیننامهها و شیوهنامههای آموزشی از آنها سخن گفتهایم، همگی به محاق خواهند رفت.
از طرفی در فرمهای ارزشیابی معلمان ( و سایر کارکنان)، گذراندن چندیدن ساعت آموزش ضمنخدمت سالیانه را اجباری میکنیم، از طرف دیگر کتابها را تغییر میدهیم و برای کتابهای تغییریافته، کلاس ضمنخدمت میگذاریم؛ از سوی دیگر، هجوم تکنولوژیهای نوین ما را مجبور میکند برای دور نماندن معلمانمان از این تکنولوژیها، آنها را به سرعت به وادی بهسازی و به روزآوری بکشانیم؛ ولی برای تحقق همۀ اینها، تنها راه چاره را دست انداختن در جیب نیمهخالی معلمان و تأمین هزینه تغییرات از سوی آنان میدانیم؟
درست است که همه اذعان داریم معلم امروز با اطلاعات دیروز نمیتواند دانشآموزان فردا را تربیت کند، ولی آیا آموزشوپرورش ما به چنان وضعیتی رسیده که حتی از تأمین هزینۀ کلاسهای ضمن خدمت معلمان خود نیز عاجز مانده است؟
آیا یادمان رفته است در گذشتهای نه چندان دور- در زمان مدیریت دکتر نجفی بر آموزشوپرورش- فرهنگیان به ازای گذراندن 175 ساعت دورۀ آموزش ضمنخدمت مرتبط، یک ماه کامل حقوق میگرفتند یا به ازای همین دورهها، ارتقای گروه یا دریافت گروه و پایۀ شغلی آنان سرعت میگرفت؟
آیا تحقیق کردهایم کشورهای جهان برای اعمال تغییرات آموزشی، از سادهترین نوع آن یعنی تغییر کتابها و برنامههای درسی گرفته تا تغییر ساختار و برنامههای بنیادین چقدر هزینه کردهاند؟
ما چقدر هزینه کردهایم؟
اگر نظام آموزشی متمرکز ما به دنبال اعمال تغییرات بنیادین در تمامی اجزا و زیرنظامهای آموزشوپرورش کشورمان است، باید هزینههای آن را نیز خود تأمین کند، در غیر این صورت، شاید گروه کثیری از معلمان، اصلاً چنین تغییراتی را برنتابند و به جای همراهی با تغییرات، آن را نه مسئله و چالش خود، بلکه دغدغه و نظر مسئولان بدانند.
البته معلمان حرفهای کشورمان، برای به روزآوری خود، هزینۀ تأمین و اشتراک مجلات آموزشی، خرید انواع و اقسام کتابهای آموزشی، سیدیها، دیویدیها و بستههای آموزشی را شخصاً متقبل میشوند و حتی برای حضور در سمینارها و نشستهای کیفی و تأثیرگذاری که خارج از آموزشوپرورش، توسط نهادهای دیگر و نیز آموزشدهندههای غیررسمی برگزار میشود، اغلب از جیب کمپول خود هزینه میکنند، ولی حاضر نیستند بدعت جدید آموزشوپرورش کشورمان در زمینۀ پولی کردن ضمنخدمت به بهانۀ کمبود بودجه را بپذیرند.
در مقام معلمی که بیش از 30 سال است در کلاسهای دانشافزایی، بهسازی، بازآموزی و ضمنخدمت معلمان ایرانی حاضر بودهام، دیگر دوست ندارم در کلاس، سمینار و همایشی شرکت کنم که هزینۀ آن از سوی شرکتکنندگانش تأمین میشود.
من دوست دارم به جای دست بردن در جیب همکاران خود، همانند قبل مطمئن باشم که هزینههای کلاسهای ویژۀ معلمان، از سوی کسانی تأمین میشود که خواهان رشد و تعالی آموزشوپرورشند.
به نظر میرسد مسئولان آموزشوپرورش ما به جای انفعال و پاک کردن صورت مسئله، در کنار بالا بردن کیفیت آموزشهای ارائه شده در آموزش ضمنخدمت و به کارگیری استادانی مجرب و کارکشته و روشهای نوین و کارآمد، باید بحران بودجه و کمبود اعتبارات این نهاد را نیز به شکلی عریان و به دور از هر نوع ملاحظهکاری با آحاد جامعه و دیگر مسئولان تصمیمگیرنده در میان بگذارند.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
خرج هوشمند شدن مدرسه روهم اولیا میدن
هدیه و ناهار روز معلمو انجمن میده,
خرج کلاسهای ضمن خدمتم که اداره ها با زرنگی میندازن گردن مدرسه و طبیعتا مدرسه هم میندازه گردن انجمن و اولیا و خیرین...
آموزش و پرورش خجالت نکشه حقوق معلما رو هم بندازه گردن خانواده ها خیال خودشو راحت کنه!
چرا در برخی شهرها مثل تهران هنوز پولی نیست اما در بیشتر شهرها مثل مشهد پولی شده و...؟؟؟
دو رویی و دروغهای این وزیر و تیمش داره هویدا میشه.
شرم چیز خوبیه، اگر بعضی ها کمی از اون رو داشته باشن.
می گفت دوره ضمن خدمت براشون گذاشته بودند در شمال کشور ی هفته اونجا بودند در بهترین هتل شهر و هر وعده غذایی با چندین نوع غذا از بهترین اساتید دانشگاههای تهران برای تدریس دعوت کرده بودند. تازه روزی 100 هزار تومان ( سه سال قبل) هم حق ماموریت دریافت کرده بودند.
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
فرق فوکوله....
اونم تو جامعه اسلامی نه غربی...
داشته باش
توقع دارید دوباره مجانی بشه تازه حق ماموریت هم
بگیرید؟ زهی خیال باطل!!!
واقعا متاسف شدم که همچین همکارانی دارم
افسوووووووووس
درست به اطلاعتون رسوندند.سی هزارتومان از ما گرفتند برای دوره تکمیلی ارزشیابی توصیفی...گوش دکتر محمد حسنی و بهمن قره داغی خبر...قشنگ تمام حرفهاشون رو انکار کردند.اصلا انگار یه قرآن جدید نازل شده باشه.روش توصیفی اونها اصلا هیچ ربطی به روش توصیفی آقایان مذکور نداشت....تازه گفتند که این سی هزار تومن هزینه 16 ساعته که دوتا جلسه فشرده یک و نیم تا شش و نیم بعذ از ظهر گذاشتند!گفتند گواهی هم نمیدیم!دانش افزایی هست!
دیگر باید به معلمی به عنوان شغل دوم نگاه کرد.
واقعا شرم آوره اگه وزیر از این مسائل باخبر نباشه
مشاوره اقتصادی آقای فانی راه خوبی پیدا کرده است
نفرت از معلمان در مسئولین ایران بیداد می کنه.
به مطلب خوبی اشاره کردید . فقط چی باید کرد !
افسوس می خورم برای بچه های آینده آین کشور که چی باید بکشن و چه طور باید زندگی کنند .
باید دست آقای دکتر مجد فر رو بوسید با این سخنان به جا و درستی که نوشتن من موندم که آموزش پرورش با رفتارا می خواد به کجا برسه!!!!!!!
درود خدا و پیامبر و معلمان بر جناب آقای علی پورسلیمان
با شناختی که از پیرامون شغلی خود دارم کسی رو نیافتم به اندازه جناب علی پورسلیمان صدای هل من ناصر ینصرنی معلم را به شیوه ای مؤدبانه و قانونی به گوش های شنوا و حتی ناشنوا برساند! اگر معلمان آن چنان که بر در ستادهای تبلیغاتی نامزدهای مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور و... می کوبند و رژه می روند ، سینه چاک خبر و خبرگزاری این چالاک ترین عنصر دموکراسی می شدند وضع به این منوال نبود.
بارها شاهد خوار و زاری ملتمسانه معلمان بر گرد نماینده ها بوده ایم که آخرشم چیزی از توش درنیامده است!
پس ای معلم بیا و دیگر در خانه ملت را نزن!
برو در خانه پدر فقرا اصحاب خبر و فریاد را بزن!