چشم برهمزدني کفايت ميکرد تا تابستان به سرعت بگذرد و دوباره در شهريور بوي ماه مهر و کلاس و درس در هواي شهر جاري شود.براي دانشآموزاني که نه ماه تلاش ميکنند تا يادگيريشان را پرثمر سازند، سه ماه تابستان حکم روزگاري را دارد که در آن با شعف فراوان سعي و تلاش سال تحصيلي خود را استراحت ميکنند، سه ماهي که در آن علاوه بر شيطنتهاي کودکانه و روياي نوجوانانه، اکثرا امور آموزشي و پرورشي با نظارت وزارت مربوطه هم نمود دارد.
(نکته اول: آموزش و پرورش تعطيلي بردارنيست). چندين سال است که به اين آمد و رفتنهاي تابستان و پاييز آشنا هستم و ميدانم مهر که ميآيد با حس نشاط و شوق آغازين دانشآموزانم چگونه رفتار کنم تا بر دل شان بنشيند و محرک خوبي براي سال تحصيلي جديدشان باشد.تمام ذوقم اين است که دوباره شاگردان جديدي خواهم داشت و قرار است براي ميهنم با تربيت آموزشي و پرورشي آنان و حضورم در کنارشان، آيندهسازي نمايم. از عمق نگرانيهاي والدين در بحث پايههاي جديد-پايه پنجم و نهم- در سال تحصيلي95-1394،کتب جديدالتاليف، ارزشيابيهاي پاياني و....همه و همه آگاهم و تمام دغدغهام کاهش اضطراب مادروپدري است که اول مهر به اميد پايان خوش خردادماه، فرزندش را به من ميسپارد و ميدانم که بهترين ساعات زندگياش در روز با من در محيط کلاس و مدرسه است. حال در اين ميان، براي من که در کسوت معلميشناخته شدهام هيچ چيز مهمتر و باارزشتر از رضايت پروردگارم از نحوه عملکردم در سال تحصيلي جلوه نميکند، چه فرقي ميکند طرح رتبهبندي معلمان اعمال بشود يانه، چه فرقي ميکند دريافتي حقوق من به اندازه کارکنان وزارت نفت و مخابرات باشد يانه، چه فرقي ميکند...؟
(نکته دوم: کاردر آموزش و پرورش دلي است). صد البته که براي من و تمامي معلمان ديگر، تامين رفاه و معيشت زندگيمان هم، مهم ميباشد، چرا که اگر نياز به تامين مادي زندگي مان نداشتيم به کار با شرايط سخت رو نميآورديم.اما سخن من در اين چند خط اين است که ميدانم و آگاهم که معلمان در چه طرازي (حداقلهاي موجود) از رفاه مملکتي هستند ميدانم حق و حقوق شان به جا پرداخت نميشود و ده ها چيز ديگر...اما جايز نميدانم پس از گذران سه سال سخت در آموزش و پرورش که به دليل اجراي نظام آموزش جديد همراه بوده، هرکس ميخواهد با جايگاه معلم طنزبازي کند و رتبه بندي معلمان را مثال بزند و درشبکههاي اجتماعي دست به دست بچرخانند و اکنون حرفم با وزير محترم آموزش و پرورش است که ميدانم از همه ما بيشتر دغدغه رفاه همکارانش را دارد و تلاش بيشتري براي رفاه حالشان ميکند:
وزير عزيز من معلم هستم و در مکتبي که به من سپرده شده است با نقش رهبريام در آموزش و پرورش دست به هنر تعليم و تربيت ميزنم و ميدانم که تنها من هستم که ميتوانم بيهيچ واسطهاي پيشرفت و آينده کشورم را رقم بزنم .
(نکته سوم: خانوادهها و دراصل کشور به من و هنر من نياز دارند). مولفهاي به اين مهمي در نقشه توسعه کشور به حمايتهاي بيشتري از وزارت آموزش و پرورش نياز دارد. جنابعالي که در جاي خودش بارها و بارها فرياد بودن ما را به گوش آن ديگران به خوبي رساندهايد .
(نکته چهارم: ديگران بايد بدانند که اجراي طرح رتبه بندي نياز به شورا و تصويب ندارد، طرحي است که بايد براي با انگيزه بودن معلمان در خط تعليم و تربيت اجراشود) .از آن ديگران سوالم اين است کدام کارمند،کدام نهاد دولتي و کداميک از وزراي محترم، طي سالهاي اخير اين گونه که ما تحت تغيير و تحول بودهايم گذران دوران نمودهاند؟
کدام ارگان با اين دست و پنجه نرم کرده است که ناگهان يک شبه با تحولي عظيم رو به رو شود؟
حتما در اذهان عموم مانده که در پي بيتدبيري که در آغاز تغييرات نظام آموزشي جديد در سال پاياني دولت دهم رخ داد، با چه سرعت غيرمنطقي، تصميمي که سالياني براي حضورش در نظام تعليم وتربيت برنامهريزي شده بود يک شبه به اجرا گذاشته شد بدون آنکه بسترسازي شود.
(نکته پنجم: قصد ندارم آغاز نظام جديد آموزشي و تعجيل در حضورش را نقد کنم). اما يک شبه برايمان تصميم گرفتند که متحول شويم و باز... ما معلمان بوديم که ميدانستيم سکانداران اصلي کشتي تحولات هستيم، همراه خواست و درخواست دولتي،در گرما و سرما با رفتن به کلاسهاي ضمن خدمت و تحقيق و پژوهش پايهها و کتابهاي جديدرا يکي پس از ديگري در بدنه آموزشوپرورش جا انداختيم. قبول دارم که در تمامي ارکان دولتي هرچند وقت يکبار تغييراتي رو به پيشرفت و توسعه اعمال ميشود اما حقيقت آن است که در آموزش و پرورش هر زمان تحولي برنامهريزي ميشود نتايجش مستقيما با آينده کشور در ارتباط خواهد بود. اگر موفق شود روزگار خوشي را براي گردانندگان چرخههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي ترسيم مينمايد و اگر دور از ذهن ناموفق عمل نمايد تاثيرات ماندگار ناخوشي را رقم خواهد زد.
بنابراين در اين وزارتخانه هر حرکتي و هر تحولي نياز به بسيج همگاني دارد از سطح وزارت تا کف مدارس.در کدام نهاد اين چنين هماهنگي سازماني وجود دارد؟
اسقرار نظام آموزشي جديد در کشور بدون آنکه آب در دل والدين تکان بخورد و ديگر سازمانها دستخوش تغييرات آموزش و پرورش شوند، انجام پذيرفت و ادامه دارد. اين چنين حضور يک رنگي در کارکنان تمامي سطوح وزارتخانهاي، دست مريزادي دارد به اندازه يک تاريخ و تدبيري بيش از طرح رتبهبندي معلمان.
حال آن که در مهرماه اين طرح اجرا بشود يا نه (که انشاءالله اجرا خواهد شد)، باز هم من معلم، همگام با تحولات آموزش و پرورش، با عشق و علاقه به حرفه و ميهنم در کلاس درس حضور خواهم داشت و آنچه را که شايسته و بايسته فرزند کشورم هست، تعليم خواهم داد.
گوش من پراست از طنزهاي شبکههاي اجتماعي اما آن قدر شنواتر از آن طنازان هستم که در توسعه همگاني کشورم براي ماندن در عرصه رقابت جهاني نقش اصلي را بازي کنم و براي آن گامي موثري بردارم.
من يقين دارم من- شخص معلم- اگر نباشم نه توسعهاي خواهد بود و نه نامي از برتري در عرصههاي جهاني، پس خواهم بود تا پرچم کشورم هميشه سرفراز بماند.
نظرات بینندگان
مترسکی که
مغزی برای فکر کردن
قبلی برای عشق ورزیدن
زبانی برای درس دادن
ندارد...
مترسکی که همه دانش آموزان باید از او بترسند و در سکوت مطلق و خفقان فقط رونویسی کنند:
آینده ایران و فرزندانش در سایه بی عدالتی, پارتی سالاری, نخبه گریزی حاکم بر آموزش و پرورش رو به تباهی است.
مترسکی که
مغزی برای فکر کردن
قلبی برای عشق ورزیدن
زبانی برای درس دادن
ندارد...
مترسکی که همه دانش آموزان باید از او بترسند و در سکوت مطلق و خفقان فقط رونویسی کنند:
آینده ایران و فرزندانش در سایه بی عدالتی, پارتی سالاری, نخبه گریزی حاکم بر آموزش و پرورش رو به تباهی است.
از ماست که بر ماست
از مدیریت محترم سایت هم می خوایم که این جور متن ها رو که توهین به شعور معلم ها هست رو چاپ نکنن. وقتی این جور متن های کلیشه ای رو میبینیم اعصابمون به هم میخوره. به حد کافی دلمون خون هست.
او سرخوش اوهام وخیالات خطا
من مات ز آینده تاریک وطن
او شاد ز وعده شاه ختن
خداوند, پیامبر را از این که جان عزیزش را به رنج و خطر بیندازد برحذر می دارد, ما معلمان که جای خود داریم.