بالاخره روز موعود فرا رسید. نزدیک به یک ملیون آدم و حوای فرهنگی ، طبق دعوت نامه اینجا جمع شده بودیم تا عیارمان مشخص شود. دشت لوت از چند قرن پیش به خاطر حضور یک جای معلمان در اینجا خشکش زده است. تا چشم کار می کرد معلم پشت معلم در این صحرا ایستاده و منتظر معجزه فانی هستند. انگار صحرای محشر بر پا شده بود و همه می خواستیم کارنامه احکام خود را بگیریم. در گرمای بالای 60 درجه بالاخره آقای وزیر از زیر تریبون بالا آمد و با خواندن آیه" کل من علیها فان" صحبت های خود را شروع کرد.
برادران و خواهران !
از اینکه قدم رنجه فرمودید و در این درندشت حضور به هم رساندید، ممنونم ! اما در جواب سوال خیلی ها که چرا این جا را به عنوان مکان اجرای طرح رتبه بندی انتخاب کردیم؛ باید بگویم که در ادامه سیاست سکوت خبری، فکر میکنم مکان دنج و مناسبی است.
راست هم می گفت فکر میکنم فقط جک و جونور های این صحرا از این طرح بی خبر بودند که باید مطلع می شدند. گرما امان مان را بریده بود و در هر دقیقه چند معلم بخار می شد و جناب وزیر هم از این مسئله بسیار استقبال می کرد. او همچنان با دهان پر از کف و چشمان پر از پف صحبت می کرد و می گفت: امروز بالاخره طرح رتبه بندی کلید خواهد خورد و همه شما با دیدن احکام خود شاد و شنگول خواهید شد.
در همین حین کلیدی از جیب در آورد و گوشش را حسابی خاراند. فانی کم کم وارد جزئیات می شد و انگار حالا معلم ها را می خواست کلاس بندی کند. او ادامه داد در این نظام طبقاتی، معلم ها به چهار کلاس تقسیم بندی می شوند و هر کس درجه انرژی متفاوتی دارد.به خودم که دقت کردم دیدم پوست من خیلی کلفت است که با این حقوق ها دوام آورده و تا حالا نپوسیده ام و مستحق درجه A هستم.آفتاب تابستان درست بالای سرمان بود و کله ما را مغز پخت می کرد ولی من مقاومت می کردم و بخار نمی شدم. رئیس همچنان خسته صحبت می کرد و رتبه بندی را تشریح می کرد. کلاس "الف" را برای بچه های وزارت خانه کنار گذاشتیم که تراکم کمی دارد و کیفیت خیلی خوبی دارد.
کلاس "ب" مخصوص اداره کلی ها هستش که تراکمی متوسط و کیفیتی خوب دارد. کلاس "ج" برای نیروهای ادارات نواحی مد نظر است که تراکم آن بالا و کیفیت آن قابل قبول می باشد. در آخر، کلاس "د" برای معلمان نازنین مدارس مشخص شده که تراکم آن خیلی شلوغ و کیفیت در حد نیاز به تلاش بیشتر است.
وقتی کلاس بندی ها این طور تعیین شد؛ ناگهان باد همه خالی شد و در کسری از ثانیه افسرده شدیم. در این لحظه فهمیدیم صحبت های وزیر مبنی بر چند هزار ساعت کار کارشناسی و وعده های لحظه به لحظه او در یک سال اخیر یعنی کشک! تنها او می توانست گروه اصلی فرهنگیان، یعنی معلمان را در رتبه آخر قرار دهد و ما را که چند ماه شکم هایمان را با صابون سیر می کردیم، در کف بگذارد و این طور در جهنم گرانی، سنگ روی یخ شویم.
جناب وزیر خان! با لبخندی ملیح، کلامات پایانی خود را منعقد می کرد و کاری به شن داغ زیر پای معلمان و باد داغی که صورت ها را سرخ می کرد نداشت. تنها از خودش و طرحش تعریف ها می کرد و در حال جمع بندی سخنرانی خودش بود که در این لحظه شخصی ناشناس کنار تریبون آمد و در زیر گوش وزیر چیزهایی را زمزمه کرد و خبر داغی را به او رساند. آقای فانی که دستش زیر گوشش بود؛ با شنیدن صحبت های آن شخص یک دفعه با دست دیگرش قلبش را گرفت. همه فرهنگیان با دیدن این صحنه، اعتصاب سکوت کردند؛ تا اینکه خود وزیر به حرف آمد و با کلمات شکسته گفت:
عزیزان! خبر رسیده که مبلغ هزار و سیصد پنجاه میلیارد تومان رتبه بندی معلمان، به اختلاس رفته و از همین تریبون اعلام می کنم که طرح بنده شکست خورده و فانی شده است !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
2
-جاییکه نورچشمیهای این وآن آقای کلها 15درصد ب؟
3
-جاییکه نور چشمیهای این وآن وکلا 10درصد ج؟
4
-معلمها یا مثلا اصلکاریها 5درصد د؟
منظورت این بندها بود ؟
ای خائن بزله گو؟
بیب بیب هورا هورا
"رتبه بندی از اول مهر اجرا شد و فرهنگیان راضی هستند"
مدافعان فانی فناگر