قتل مظلومانه ی الهه حسن نژاد و بازتاب وسیع آن در رسانه ها و فضای مجازی ، یک بار دیگر افکارعمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث شده که مقوله امنیت در جامعه به ویژه امنیت بانوان در مسافرت های درون شهری برای چندمین بار مورد توجه مردم و مسئولین قرار بگیرد تا جایی که به دستور وزیر محترم کشور مقرر شد وضعیت حمل و نقل عمومی غیر رسمی و اینترنتی و ساز و کارهای نظارتی این بخش از حمل و نقل مسافر مورد بازبینی و آسیب شناسی قرار گیرد.
واقعیت این است که پدیده مسافر کشی خودرو های شخصی و حتی استفاده گسترده مردم از اسنپ و سایر شرکت های مشابه به رغم هزینه بالای کرایه ؛ ریشه در ناکارآمدی و ناتوانی سیستم حمل و نقل عمومی و عدم پوشش کامل خدمت رسانی به همه مناطق شهری دارد که بحثی جدا و مورد نظر این نوشته نیست. اما اینکه این ناترازی ها و سوءمدیریت ها در حمل و نقل چرا و چگونه زمینه مناسبی برای سوءاستفاده مجرمین و جنایتکارانی همچون « بهمن فرزانه » را فراهم می کند ...پرسشی ست که پاسخ آن را می باید در سایر حوزه های اجتماعی و تربیتی جست و جو کرد.
بی شک بهمن فرزانه ها از بدو تولد مجرم به دنیا نیامده اند بلکه شخصیت ضد اجتماعی آنها تا حد زیادی در محیط خانواده و اجتماع و بدتر از همه تحت تاثیر بلای خانمان برانداز قرن 21 یعنی فضای بی در و پیکر مجازی پایه ریزی شده و می شود.
اینکه می گویم خانواده نه اینکه خدای ناکرده پدر و مادر و نزدیکان آنها مجرم بوده باشند ، نه ؛ فقط می توان گفت که خانواده ها متاسفانه به علل عدیده من جمله مشکلات فراوان زندگی یا باورها و اطلاعات ناقص در مورد تربیت کودکان و نوجوانان و درک ناقص از مفاهیمی مثل تفاوت های نسل زد با خودشان و ... برای تربیت فرزندان شان وقت چندانی صرف نمی کنند و بعضا تربیت کودک و نوجوان را صرفا در تامین خواست های بی چون و چرای او در تهیه خوراک و پوشاک خوب آن هم در رقابت و چشم و هم چشمی با دوستان و هم سن و سالان او می دانند.
در همین ایامی که مردم در شوک قتل الهه هستند همشهری آنلاین خبر قتل تاسف بار قتل پدری در نازی آباد تهران را هم منتشر کرد آن هم نه در یگ درگیری خیابانی توسط اوباش بلکه در حال آرام کردن و نصیحت کردن چند نوجوان دختر و پسر فحاش و عصبانی که سعی می کردند نوه پیرمرد را که او هم دختر بود را با جار وجنجال جهت دعوا از خانه بیرون بکشند.
پیرمرد که دم درب منزلش سعی می کرد با نصیحت آنان را کمی آرام کند ، ناگهان از طرف یکی از دختران با قمه مورد حمله قرار می گیرد و به شدت مجروح می شود و دو دختر دیگر هم چند ضربه چاقو نثار پیرمرد می کنند.
نتیجه ماجرا روشن است : قتل پیرمرد . قتلی که به لحاظ عناصر تشکیل دهنده آن یعنی نوجوانان دختر ماهیتا از ماجرای قتل « الهه » ابعاد اجتماعی گسترده تری دارد و زنگ هشداری ست از وقوع سیلی بنیان کن که می تواند نسل جوان و در واقع آینده کشور را تهدید کند.
به راستی ؛
آیا والدین این نوجوانان متهم اصلی نیستند؟
همان ها که بر رفت وآمد و روابط فرزندان اشان ابدا اشرافی ندارند و یا اینکه فرزندشان با چه کسانی دوست و به چه اماکنی رفت وآمد دارند؛ برایشان خیلی مهم نیست.
در خبری دیگر که در همین روزها منتشر شد دو دختر نوجوان تکوواندو کار ناگهان مفقود می شوند و پلیس بعد از چند روز آنها را در خانه یکی از دوستانشان پیدا می کند.
نکته ظریف این ماجرا که خوشبختانه به خیر گذشته در این است که والدین این نوجوانان اگر می دانستند فرزندشان با چه کسی دوست است باید قبل از طولانی شدن غیبت آنها به محل اختفای فرزند شان می رسیدند و نیازی به حضور پلیس نبود .
چند روز پیش در پارکی در گوهردشت کرج ؛ من و سایر رهگذران شاهد موتورسواری جسورانه سه دختر نوجوان بودیم که با وجود سن نسبتا کم (شاید 13 _14 سال بیشتر نداشتند) ملبس به لباس مدرسه با سر و صدای زیاد نظر همه را به طرف خود جلب می کردند.
بعد از متلک پرانی چند پسر آن چنان فحش های رکیک و به اصلاح منشوری بین این دختران و پسران مبادله می شد که هر مرد و زنی انگشت به دهان مانده بودند.
این رفتارهای ضد اجتماعی نوجوانان که کم هم نیست خبر از فاجعه اجتماعی بزرگی می دهد که همچون کوه بزرگ یخ شناور در اقیانوس فقط قسمت کم آن قابل مشاهده است.
این موارد و موارد مشابه همه حاکی از سهل انگاری خانواده ها در کنترل روابط فرزندان شان دارد .
در ماجرای قتل امیر محمد خالقی نوشتم ( این جا ) که بازسازی فرهنگی جامعه در حال حاضر از اوجب واجبات است و اکنون هم با وام گرفتن از مرحوم شریعتی می گویم :
« پدر ، مادر !
حالا دیگر؛ ما واقعا متهمیم! » .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان