بلوغ و تولد فکری به مراتب دردناک تر و مشکل تر از تولد فیزیکی است ؛ سال های مدید مطالعه، تامل و بالاخره شک در افکاری که بدون انتخاب ما در ذهن مان چپانده و تحمیل کرده اند!
وقتی به افکار بیست سال پیش خودمان نگاه می کنیم از سادگی و از بلاهت آن زمان خویش خنده مان می گیرد البته اگر خنده مان نگیرد باید بر حال خود تاسف بخوریم چون معلوم می شود که در طول این مدت بیست سال، تکان نخورده و درجا زده ایم.
هر گونه تولدی از درون صورت می گیرد ؛ عوامل بیرونی تنها در حکم تلنگر هستند و البته هر گونه زور و عجله در تولد فکری نیز بی فایده است، چون آرام و تدریجی است مانند شکفتن یک غنچه و یا شبیه تولد یک پروانه است .
نیکوس کازانتزاکیس حکایت جالبی نقل می کند که در دوران کودکی، یک پیله ی کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد . درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد اندکی منتظر می ماند، اما چون خروج پروانه طول می کشد کازانتزاکیس تصمیم می گیرد این فرایند را شتاب بخشد پس با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند و آن گاه پروانه خروج خود را آغاز می کند، اما بالهایش هنوز بسته اند و در نتیجه اندکی بعد می میرد.
کازانتزاکیس می گوید:
بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمی دانستم. آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدان من بوده است .
اما تولد فکری آدمی مخصوصا یک ملت به مراتب سخت تر است، چیزی شبیه تغییر سنگ خارا .
حاج سياح در خاطراتش می گوید :
روزی به دعوت معتمدالدوله حاکم فارس به ملاقاتش رفته و بين طرفين گفت و گویی درمى گيرد که مرتبط با بحث ماست.
معتمدالدوله که با بریدن سر و دست و شقه کردن انسان ها توانسته بود نظم را در شهر فارس برقرار کند با غرور و نخوت از حاج سیاح مى پرسد:
«نظم حاليه فارس را چگونه می بیند؟»
حاج سياح می گوید: دزدی ریشه کن شده و همه را از بین برده اید اما با رفتن شما نظم شما نیز به دنبال تان خواهد رفت.
حاکم می گوید:
«غير از سر بريدن و دست و پا بريدن و شكم پاره كردن به خرج ايرانى نمی رود».
حاج سیاح در جواب می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمی دانستم.
« از تربيت نبايد غفلت كرد. اين افعال ناشايسته از جهالت ناشى می شود . اگر از كوچكى ، مردم را تربيت و قبح اين اعمال را خاطر نشان كنند مردم خود ترک اين كارها می كنند.»
حاکم در جواب می گوید:
«به تو نصيحت می كنم در ايران، حرف تمدن به زبان نياور كه براى تو خطر جانى دارد.»
( سفرنامه حاج سياح...ص۲۰)
آن چه از گفت و گوی حاج سیاح و معتمدالدوله نقل کردم در واقع دو دیدگاه متفاوت در مورد تغییر نگرش و رفتار آدم هاست:
دیدگاه اول حاکم فارس بوده که صوری، کوتاه مدت، با کمک فشار از بیرون یا با فشار حرارت دهان برای تولد پروانه...
دیدگاه دوم تربیت تدریجی، دادن فرصت های ممکن برای تولد و شکفتگی از درون و صبر و انتظار و خون دل خوردن، که صبر ایوب می طلبد.
( کانال نویسنده )
نظرات بینندگان