در حال و هوای « روز معلم » و تکاپوی مسئولین مدرسه و اداره برای برگزاری مراسم بزرگداشت این روز هستیم. بعضی وقت ها باید منتظر کودکی میان جمع بود تا فریاد بزند این چه مراسم رونمایی از لباس پادشاه است؟ او که عریان است!
مراسمی تکراری با همان رویه و شعارهای قدیمی در مقابل نسلی کاملا جدید و متفاوت. نسلی که با بهره گیری از شبکه های اجتماعی حتی شان علمی معلم را نیز زیر سوال برده است.
طبق تجربه زیسته ام درسنوات اخیر، غالب دانش آموزان از معلمهای خود گلایه مند بوده و ناخشنودند. دانش آموزان می گویند حرفهایشان شنیده نمی شود. از سوی دیگر معلمها نیز وضع دانش آموزان را نگران کننده توصیف می کنند. بی انگیزه بودن، عدم تلاش برای درس خواندن، بی توجهی به قوانین مدرسه و کلاس و بی احترامی به معلم یکی از پرشمارترین گلایه هاست.
شاید بتوان گفت اگر دغدغه کنکور و نمره و مدرک نبود هیچ رابطه معناداری بین معلم و شاگرد ایجاد نمی شد.
از یک سو دانش آموزانی داریم که با بهره گیری از شبکه های اجتماعی آگاه تر از نسل های قبل خود می باشند. از سوی دیگر معلمانی که سرعت تغییرات آنها را در گذشته شان جا گذاشته است. زیر سقف مدرسه، دو نسل با فاصله نجومی می نشینند. در حالی که هر دو بر صندلیِ خود حق پندارانه تکیه زده، یکی دیگری را فسیل می بیند و آن دیگری مخاطبش را پرمدعایی سرکش.
آیا ما معلمان می توانیم در این عصر از الگوهای عملی گذشتگان بهره ببریم؟
گذشته ای که معلم هیبت و هیمنه ای داشت و به قول خودشان لرزه بر اندام دانش آموزان می انداختند و ضرب المثل شده بود که چوبِ معلم گله......، در حالی که دانش آموزِ امروز، برای خود حقوق بسیاری قائل است که از مخیله نسل قبل هم نمی گذشت.
بچه های امروز با مطالبات خود، با اعتراضات خود معلم را از مقام پیامبری پایین کشیده اند. از او توقع انسانی معمولی بدون هیچ شان آسمانی دارند.
کسی که بتواند خوب درس بدهد و خوب ارتباط برقرار کند. کسی که حرف بچه ها را بشنود و برای رفع مشکلاتشان کمک کند. کسی که عقاید دینی و سیاسی خود را با تهدید از طریق نمره و انضباط القاء نکند. نصایح و ارشادها را واگذارد و خود نمونه عملی انسانی اخلاقی باشد.
امسال بارها شاهد بودم دانش آموزانی که نتوانستند اعتراض به معلمشان را از طریق مدیر حل کنند خود برای حل مشکل وارد عمل شده و کاری کردند که معلم خاطی –البته از نظر آنها- با پای خودش به شکل قهر از کلاس بیرون برود.
درصورتی که نتوانیم صدای دانش آموزانمان را بشنویم و فقط گوش به زنگ فرامین بخشنامه ای برای حقوق قطره چکانی باشیم، بهتر که لباس پیغمبری از تن به در کنیم.
بعضی وقت ها باید منتظر کودکی میان جمع بود تا فریاد بزند این چه مراسم رونمایی از لباس پادشاه است؟ او که عریان است!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
برای شوخی
ولی واقعا کیفیت تدریس معلمان خیلی مهم است خوب درس دادن و خوب رفتارکردن و