ما در عصر دیده شدن به هر قیمت زندگی میکنیم.
این زمانهای است که آدمها تقلا میکنند به هر قیمتی توجه بقیه را به خودشان جلب کنند. پیرمردی که اگر همین الان بمیرد روی اعلامیه ترحیمش مینویسند : «بزرگ خاندان» اما جلوی دوربین موبایل با شلیک باد معده فالوور جمع میکند . زن جوانی که با دقت آرایش کرده، از تمام تکنیکها برای عشوهگری استفاده میکند و با رکیکترین شوخیهای جنسی لایک میگیرد . بچههای خردسالی که باید پی بازی یا درس باشند مثل کودکان کار توسط پدرها و مادرها گریم میشوند و جملات عاشقانه یا فلسفی در مورد رابطه میگویند . مردهای گردن کلفتی که توی سطل شربت و معجون درست میکنند و با بیل غذا میخورند ….
این یک جنگ تمام عیار برای دزدیدن توجه و عمر مخاطب است، برای کسب لایک و فالوور، برای تبلیغ، برای فروش … اینجا هیچ خط قرمزی دیگر وجود ندارد. دخترهای نوجوان به واسطه زیبایی چهره یا رقصیدن به شهرت میرسند بعد در مورد زندگی زناشویی یا فلسفه هستی سخنرانی میکنند، پسرهای نوجوان روسری میبندند و شوخیهای ضد زن میکنند و اتفاقاً از «بسیاری» از زنان لایک و دستخوش میگیرند. اینجا هر کس میتواند برای چند دقیقه، چند روز، چند ماه به شهرت برسد، پولی به جیب بزند و بعد حس کند حالا وقتش رسیده خلق خدا را هم نصیحت کند!
این خاصیت عصر فست فودی است . همه چیز باید کوتاه، صریح، رنگیپنگی، همهکس فهم و دم دستی تولید شود وگرنه مخاطب «حوصلهاش» را ندارد. این عصری برای احمق کردن عموم آدمهاست، برای مبتذل کردن سلیقه، ذائقه، هوش … در دراز مدت این ستارههای فعلی چنان محو میشوند که انگار هرگز نبودند اما اثرشان نه!
این عصری است که با یک جمله، با یک حرکت بدن، با یک جدی می فرمایید میتوانید به شهرت برسید، گاهی به نیکنامی و بیشتر اوقات اسباب مضحکه و خنده خلق خدا.
در این عصر به ما یاد دادهاند که «قضاوت نکنید» ؛ «شما هم اگه بلدی تولید محتوا کن دیده بشو حسود پلاستیکی» ؛ «زورت میاد بقیه دیده میشن؟» … این عصری است که پادشاههای لُخت واقعی در خیابان های مجازی راه میروند و بیشتر مردم برای آنها سوت و کف میزنند که چه باشکوه! چه لباس زربافت قشنگی! چه جمال و جلالی …
این زمانهای است که «بسیاری» از آدمهای ارزشآفرین، صاحبان ایده و سلیقه، تولیدکنندگان اندیشه و خرد زیر دست و پا میمانند، له میشوند و از خلق اثرهای ارزشمند خسته و پشیمان میشوند.
به پیش میتازیم، مثل دویدن در سراشیبی .
سرعت میگیریم ولی قطعاً زمین خواهیم خورد. با صورت.
طولی نمیکشد.
( کانال نویسنده )
نظرات بینندگان
شدنش برسد می بایست بسی سی سال رنج می کشید. مسیری همراه با عشق و میل ذاتی به دانستن و توانستن. او با سخت کوشی مشقت آمیز، به جستجو و یافتن، ترغیب
می شد.
این زمانهای است که «بسیاری» از آدمهای ارزشآفرین، صاحبان ایده و سلیقه، تولیدکنندگان اندیشه و خرد زیر دست و پا میمانند، له میشوند و از خلق اثرهای ارزشمند خسته و پشیمان میشوند.
هدف از این هدف مغرض آمیز، همان کیش و مات کردن است.
آنان معتقدند عده ای مبتذل و پوچ گرا و نیهیلیسم، در متن جامعه باشند تا سر مردم خصوصا نوجوانان و جوانان را گرم کنند که مبادا بیندیشند، بفهمند، بخواهند، معترض باشند.
جامعه به نادان مطیع و پیرو بیشتر نیاز دارد تا خردمند و تولیدکننده و کارآفرین و خلاق.
برای همین ایرانی ها می روند کانادا، آمریکا و ما به مفاخر خود با تمام دماغ سوختگی ، به عنوان خانم یا آقای دانشمند ایرانی الاصل افتخار می کنیم.
در خاک وطن عرصه بر آنان تنگ است و موجب زیان حداقل. اما در خارج موفقیت
آنان بلامانع و موجب بسی افتخار است!