اولین مدرسه دخترانه در تهران، توسط مبلغان مسیحی آمریکایی در ۱۲۵۳ش در دوره ناصرالدین به وجود آمد، اما شاگردانش مسیحی و دختران ارامنه بودند، چون ایرانیان مخالف تحصیل دختران بوده، فکر می کردند ھدف این مسیحیان غربی، مسیحی کردن ایرانیان است!
ديدار ناصرالدين شاه از این مدرسه جالب است:
در يكى از روزهاى پاييز ۱۲۶۹ ش صبحگاهان هنگامی كه دختران در تالار جمع بودند، شاه و ملازمان دربار وارد شدند . «شاه شخصا امتحان می کند و يكى از دختران را پاى تخته سياه می خواند كه چيزى بنويسد ولى طفلك از هيبت شاه ياراى نوشتن نداشته. شاه گچ را از دست دخترك می گيرد، به خط خود روى تخته سياه كلماتى می نويسد كه بعدا قاب می كنند تا از ريزش محفوظ بماند...»
(تاريخ مؤسسات تمدنى جديد... ج ۱، ص ۳۶۸)
اما دیدار ناصرالدین شاه نیز نتوانست نگرش منفی مردم را نسبت به مدرسه دخترانه تغییر دھد و تقریبا تمامی دانش آموزان، دختران مسیحی بودند و مجله ملانصرالدین در نقد آن کاریکاتوری کشید و زیرش نوشت:
مسلمان، دختربچه خود را شوهر می دهد و غیرمسلمان به مدرسه می فرستد...!
اما در ۱۲۷۰ ش. ربابه مرعشی همسر سيدعلى شمس المعالى (پزشك ناصر الدين شاه) دست به کار عجیبی می زند!
او در خانه اش كلاس درس براى زنان داير می کند. هر چند در خانه اش آموزش می داد اما از آزار و اذیت قشریون در امان نماند و مدام مزاحمش شدند.
در سال 1282ش طوبي رشديه در قسمتی از خانه خود، مدرسه دخترانه ای به نام پرورش داير نمود. گرچه با استقبال مردم روبه رو گرديد و روز چهارم تاسيس ۱۷ شاگرد داشت، اما فراشان دولتی ریختند و تابلوی او را با فحش و تهديد برداشتند و مدرسه را منحل کردند.
(رشدیه، شمسالدین، سوانح عمر...ص ۱۴۸)
تا این زمان مدارس دخترانه را در داخل خانه ایجاد می کردند تا بلکه از تعرضِ متعصبین در امان باشند اما در1283ش، زن شجاعی به نام بی بی خانم وزیراف نویسنده کتاب معايب الرجال که آن را در پاسخ به کتاب تاديب النسوان نوشته بود ؛ مدرسه دخترانه ای افتتاح نمود كه مخالفت شیخ فضل الله نوری را برانگیخت و شیخ فتوا داد که تاسیس مدارس دخترانه مخالف شرع اسلام است.
(ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت... ج4، ص 218)
و سیدعلی شوشتری در آستانه حضرت عبدالعظیم بست نشست و تكفیرنامه ای صادر کرد و نوشت: «وای به حال مملكتی كه در آن مدرسه دخترانه تاسیس شود» و عجیب اینکه، این تكفیرنامه در آن زمان دانه ای یك شاھی فروش رفته و حتی بازار سیاه پیدا كرد!
(کارنامه زنان مشهور ایران - فخری قویمی... ص 132)
این اقدام علما، مخالفان مدارس را جسورتر كرد به طوری كه در خیابان به محصلان و معلمان حمله کرده و به صورتشان تُف می انداختند و آنھا را بی عفت مي خواندند.
(ملک زاده... ج 3 ص 182)
فشارھای مخالفان باعث شد سرانجام، بی بی خانم به وزارت معارف شكایت کند امّا چون سمبه مخالفان پر زور بود در نتیجه، مدرسه تعطیل شد.
مدارس دخترانه چون نهر کوچکی جریان داشت که طلوع انقلاب مشروطیت، آن را به رودی پرشتاب بدل ساخت . برخی مشروطه خواهان مانند ناظم الاسلام به حمایت از تأسيس مدارس دخترانه پرداخته، گفتند: «در تربيت بنات و دوشيزگان وطن بکوشيم و به آنها لباس علم و هنر بپوشيم، چه تا دخترها عالم نشوند، پسرها به خوبی تربيت نخواهند شد»
(ناظمالاسلام کرمانی، تاريخ بيداری ايرانيان... ج 1 ص 4)
پس از مشروطیت به بی بی خانم اجازه داده شده مدرسه اش را باز کند اما به شرط اینکه دختران بین 4 الی 6 سال تحصیل نمایند و كلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود.
(مجله گنجینۀ اسناد، سال اول، دفتر اول، ص82)
مدرسه ناموس در ۱۲۸۶ش به كوشش خانم طوبی آزموده آغاز به کار کرد و مدرسه «ترقی بنات» توسط ماھرخ گوھرشناس در 1288ش به وجود آمد البته او فعالیت خود را از شوهرش پنھان كرده بود اما زمانی كه شوھرش فهمید او را متھم كرد كه از دایره دین و فضیلت پا بیرون نھاده و با عمل شرم آور خود موجب بدنامی خانواده گردیده...»!
(فخری قویمی...ص 140)
روزنامه سادات، نامه اعتراض آمیز گروھی از زنان را چاپ كرد كه خود را طرفدار تعلیمِ زنان ستمدیده مي خواندند. آنان در نامه خود خطاب به مخالفین مدارس دخترانه نوشتند که:
«...آخر ما جماعت اناثیه مظلوم ایران مگر از نوع شما نبوده و در حقوق نوعیه با شما شریک نیستیم؟ مگر ما بیچارگان در ردیف انسانھای عالم به شمار نمی آئیم و در جرگه حیوانات باركش باید محسوب باشیم؟ از شما انصاف مي خواھیم تا كی ما باید از فرمان طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ خارج باشیم؟...»
(روزنامۀ مساوات، 2 فروردین 1287، شماره 18 ص 6)
کانال تاریخ تحلیلی ایران
( دو دختر ایرانی و اروپایی
عکس آتلیهای
دوران ناصری
موجود در موزهی Rietberg ) برگرفته از کانال History
نظرات بینندگان
فتوای شیخ فضل الله در تایید مدارس جدید و کمک ایشان به تاسیس مدارس جدید اسلامی نیامده!!!