انجمن مطالعات برنامه درسی ایران ( که وظیفه اش تأمل و تکاپو برای توسعه آموزش و برنامه درسی است) ، پرسیده اند «مسئولیت این انجمن در موقعیت کنونی چیست؟». در مقام معلم انسان شناسی و مطالعات فرهنگی، کسی که به فرهنگ علاقه دارد و از این زاویه جهان را می فهمد، می کوشم این پرسش را توضیح دهم. البته پرسش دم دستی نیست و پاسخ سرسری هم به آن نمی شود داد. به واقع، معمایی است. مسئولیت نهادهای علمی علوم انسانی را تلقی ما از معنای علم، معنای انسان، و موقعیت جامعه تعیین می کند. رسیدن به فهمی واقع گرا و در عین حال متناسب با ارزش های علم، کاریست که نیازمند گفت و شنود جمعی کنشگران و دانشوران. بیش از همه، مهم اینست که پرسش مسئولیت، دغدغه جمعی شود.
در موقعیت کنونی، گرچه پریشانی بر پیشانی همه چیز دیده می شود و می طلبد مسئولانه پیشگام پرسش مسئولیت باشیم، اما شعار «بابا دلت خوشه ها»، «گلیم خودم نمی تونم از آب بکشم»، «چراغ خونه واجب تر از چراغ مسجد است»، و در یک کلمه «کلبی مسلکی» سیطره دارد و شبکه های اجتماعی هم سرگرمی و بی خیالی را رایگان تقدیم همگان می کنند؛ در چنین موقعیتی مسئولانه ترین کار پرسیدن از مسئولیت ما ضروری ترین کار است.
( آموزش یک مسئولیت مشترک است )
***
پرسیدن از مسئولیت، نشان دلشوره و اضطرابی وجودی است. به قول وجودگرایان، انسان ها «آزادی» و «آگاهی» و «اراده» دارند و می توانند آگاه شوند، و آزادند که اراده کنند و کاری انجام دهند یا ندهند. انسان ها می توانند فراتر از موقعیت باشند، می توانند از موانع عبور کنند و انسان بودن اقتضائش اینست که تسلیم موانع نشوند. زمین زندگی همیشه سنگلاخ و سخت است. آن ها که قصد انسانی زیستن دارند ناگزیرند روی همین زمین سخت راه بروند.
آنتوان دو سنت اگزوپری (خالق «شازده کوچولو»)، رُمان «زمین انسان ها» را این طور آغاز می کند: «زمین بیش از هر کتابی از ما به ما میآموزد، زیرا در برابر ما ایستادگی میکند، هرگاه بشر با مانع درگیر شود، توان خود را میآزماید». اکنون زمین و زمان در برابر همه ایرانی ها سفت و سخت ایستادگی کرده و از در و دیوار بلا می بارد. اگر از پاسخ بی پاسخ ها بگذریم، و از آن جمعیت پرشمار چشم بپوشیم که شعارشان «به ما ربطی ندارد» است، دو پاسخ می توان به پرسش مسئولیت داد. یکی پاسخی است که در 1834 کرکگارد فیلسوف دانمارکی بلندآوازه در یادداشت های روزانه اش نوشت:
نیکوکاران جهان با آسانتر کردن زندگی در جهت خدمت به بشریت گام برمیدارند. هر فرد به نوبۀ خود، یکی با کشف راهآهن، یکی از طریق اتوبوس و کشتی بخار و تلگراف، دیگری با کتاب و رسالههای حجیم و گزارشهای کوتاه دربارۀ هر آن چیزی که دانستن آن ارزشمند است و سرانجام نیکوکاران حقیقی جهان کسانی هستند که متفکرانه و روشمندانه، به آسان و آسانتر کردن زندگی معنوی میپردازند. (به نقل از واعظ شهرستانی 1396).
در این معنا از مسئولیت کسانی می توانند مسئولانه زیست کنند که کلمه مسئولیت را زیسته باشند. سارتر در «ادبیات چیست؟» می نویسد: «کلمه ای هست که در آن زیسته ایم و کلمه ای که به آن برخورده ایم» (سارتر 1352: 40). این که گفتم پرسش مسئولیت ما چیست، معماست و نمی توان پاسخ سرسری به آن داد، بخشی به خاطر ماهیت این واژه دشوار انسانی است. اما بخش دیگر این دشواری ناشی از موقعیت ماست.
هم انجمن های علمی نقش ها و کارکردهای متعدد دارند هم ضرورت های جامعه ایران از جمله آموزش چنان پیچیده و گسترده است که به سختی می توان آن ها را اولویت بندی کرد؛ و هم گفتمان مسئولیت اجتماعی علم در ایران ایدئولوژی زده و مناقشه انگیزست. گاه صحبت کردن از مسئولیت دانش و دانشگاه آب در آسیاب دشمنان دانشگاه ریختن است؛ همان ها که از هر فرصتی استفاده می کنند تا علم، عقلانیت و نهاد آن را تحقیر و سرکوب کنند و از هر چیزی از جمله مفهوم مسئولیت اجتماعی استفاده می نمایند.
اما ناگزیریم پرسش مسئولیت انجمن های علوم انسانی از جمله انجمن مطالعات برنامه درسی را جدی بگیریم؛ چرا که «توسعه ایران» در گرو توسعه علوم انسانی است؛ و توسعه علوم انسانی در گرو توسعه «فرهنگ علوم انسانی» است؛ فرهنگی که «ارزش های والای انسانی» گفت و شنود، یادگیری، خردورزی، نقادی، مدارا، تساهل، تکثر، انسان گرایی، حقوق بشر، آزادی و دموکراسی را دربر می گیرد. هر یک از رشته های علوم انسانی (روان شناسی، فلسفه، هنر و ادبیات، زبان شناسی، اقتصاد، علوم اجتماعی و امثال این ها) از جمله رشته مطالعات برنامه درسی، فرهنگ این علوم را در خود و به زبان و شیوه خود دارند. گفتمان مسئولیت اجتماعی علم در ایران ایدئولوژی زده و مناقشه انگیزست.
مسئولیت انجمن های علوم انسانی، گسترش و تعمیق فرهنگ علوم انسانی از طریق تعمیق و توسعه «فرهنگ رشته ای» شان است. این پاسخ روشن من به پرسش انجمن مطالعات برنامه درسی است. این پاسخ می طلبد که توضیح دهم فرهنگ رشته ای چیست؟ و چرا در این موقعیت تعمیق و توسعه فرهنگ رشته ای مهم ترین مسئولیت انجمن های علوم انسانی از جمله انجمن مطالعات برنامه درسی است. بدیهی است این که مسئولیت انجمن های علمی را تعمیق و توسعه فرهنگ رشته ای بدانیم برای بسیاری پذیرفتنی نباشد.
به طور مشخص دو گروه با این گزاره سرسازگاری ندارند. نخست کسانی که می کوشند همه چیز از جمله انجمن های علمی را در خدمت هدف های سیاسی و رسمی حکومت قرار دهند. برای این گروه اساسا توسعه و تعمیق فرهنگ رشته ای، مصداق ترویج سکولاریسم و عرف گرایی است. علاوه بر این، گفتمان رسمی مسأله ها و دستورکارهای دانشگاه ها و نهادهای علمی را تعیین می کند و قائل به این نیست که بیرون از این نظم بوروکراتیک وظیفه و مسئولیتی شکل بگیرد. می کوشند انجمن ها را همسو با دستورکارهای بروکراتیک دانشگاه ها کنند. فعلا هم دستور کار، هدف های تجاری و تولید ثروت و درآمد است.
گویی انجمن ها بنگاه های اقتصادی اند. طبیعتا برای کسانی که نیازمند پول هستند یا به هر دلیلی صرفا سودهای اقتصادی را سودمندی می دانند، پول سازی اهمیت دارد و مسئولیت انجمن ها را همین می دانند. این گروه با گروه دوم مخالفان فرهنگ رشته ای تا حدودی اشتراک نظر دارند.
گروه دوم مخالفان فرهنگ رشته ای، کسانی هستند که درگیر مشکلات شغلی، حرفه ای و مادی هستند. برای این گروه مسئولیت انجمن ها کمک به حل این مشکلات دانش آموختگان علوم انسانی است. در موقعیتی که نزدیک به نیمی از دانش آموختگان علوم انسانی کشور فاقد شغل هستند، قابل درک است که انتظار این جمعیت از نهادهای علمی این باشد که چاره ای برای اشتغال و مشکلات معیشتی آن ها بیندیشند. البته مشکلات اقتصادی تنها وجه مشکلات عینی رشته های علوم انسانی نیست. آشفتگی ها، فساد دانشگاهی، نابرابری و تبعیض، و پایین بودن کیفیت آموزشی نیز جان دانشجویان و دانشگاهیان را به لب رسانده است. اینست که بسیاری انتظار دارند انجمن های علمی، مسئولانه درگیر این مشکلات شوند و برای بهبود وضعیت دانشگاه ها بکوشند.
همان طور که گفتم از نظر من مسئولیت انجمن های علمی علوم انسانی در تمام موقعیت ها، توسعه و تعمیق فرهنگ رشته ای است. چرایی و چگونگی آن را در این جستار توضیح می دهم.
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
توازن و تعادل توزیع ثروت در ایران تا کنون اتفاق نیفتاده است .آن جوامعی که در آنها رشد مسئولیت پذیری انجام شده است تنها دلیل اولیه و اصلی آن توزیع متعادل ثروت و سپس قدرت در قالب احزاب بوده است .مگرعمر هر فرد در یک اجتماع چقدر است که کفاف قبول عدم تعادل در این دو مقوله را بدهد.؟به هر طریق دین و دنیا توأم ،جسم و عقل و دین توأمان،زندگی و شکم و مناسک و ایدئولوژی و اعتقادات مکتبی توأمان باید رشد کند.آنانی که معتقدند با فقیر نگه داشتن مردمان می توانند دین آنها را و جامعه را حفظ کنند قطعا مکار ترین اشخاصی هستند که با این حربه می خواهند چند صباحی حفظ موقعیت خویش کنند و مدام هم بر طبل ارزشهایی می کوبند که خودشان مایهء اصلی طبل میان تهی اند.