محضر ریاست محترم جمهور دولت تدبیر و امید جناب آقای دکتر روحانی (دامه توفیقاته)
با درود و ادب و تبریک پیروزی تان در خوان سترگ آشتی هسته ای
« به تدبیرت امید ساحلی هست...»
ریاست محترم جمهور
امروز شما و تیم تان بیش از پیش محبوبید و بنده فرصت را مغتنم می شمارم تا به بهانۀ این شادمانی دغدغه های ملّی و صنفی را به عنوان عضو کوچکی از معلمان این سرزمین خدمت تان عرض کنم و همچنین یادآور شوم همان گونه که مطالبه فرمودید ما پس از رأی به شما رهایتان نکرده ایم و ریز اعمال دولت تان را می پاییم و پاسخ نقدها و حتی اغراض رقیب را هم می نویسیم.
جناب دکتر
مستحضرید که از همین اول خُم نباید به دُردی رسید و بهتر از من می دانید که هر دُردی و دَردی که داریم حاصل ناروشنی ها و در نتیجه تخلیط هاست و تخلیط 100 میلیارد کجا رفت،از این جمله و از نخستین خاک های تخلیط در قدح عیش ماست. مستحضرید در حالی که پول های بلوکه شده چیزی حدود 120 میلیارد دلار اعلام می شد بانک مرکزی آن را اغراق خوانده و رقم را 29یا به روایتی 23 میلیارد اعلام کرده است و این همه معلول ناروشنی ها و عدم گردش شفاف یا حداقل، ناکافی اطلاعات است.
نکتۀ بعد لزوم هنرمندی دوبارۀ شما در این مقطع است. ما می دانیم عزیزان تیم اقتصادی و ریاست محترم جمهور خود اهل تدبیرند و می دانند علم گاه نیازمند رنگ هنر است. اگر قرار باشد مسیر علم، ریاضی وار طی شود یک ربات هم قادر است خیلی دقیق تر و بی خطاتر عمل کند، تبعاً گذاشتن یک انسان بر مصدر امور برای اجرای هنرمندانۀ رهنمودهای دانش و علم است.
مستحضرید اقتصاد اقشار زیادی از مردم ایران و من جمله معلمان خیلی وقت است به زیر خط فقر خزیده و از مرحلۀ هشدار هم گذر کرده است.
حال سؤال این است که با دلارهای آزاد شده و فروش نفت آتی چه باید کرد؟
آیا واجب نیست نخست، قطرهای از این نوشدارو را برای بلند کردن پیکر بیجان و محتضر اقشاری از مردم صرف کنیم تا بعد از بلند شدن بتوانند ما را در اهداف مان همراهی کنند؟ معمولا اهالی اقتصاد در این مواقع تزریق پول را تورم زا می دانند اما راهکارهایی چون دادن اقلام کالایی و... را توصیه می کنند.
درست است که دولت باید درصدی از درآمدهایش را به صندوق توسعه بدهد و درست است که ظاهرا بدهی هایی به بانک ها و غول های اقتصادی پیدا و پنهان دارد اما همین جاست که آن هنرمندی در جامۀ اهمّ و مهم و استمهال باید به یاری علم و مقررات جاری بیاید. دولت در پایان این سال دو انتخابات سرنوشت ساز در پیش رو دارد و تا چشم بر هم زنیم انتخابات ریاست جمهوری؛ پس هر کار می کند باید علاوه بر سرمایه گذاری های بنیادین و لاجرم دیربازده، در کوتاه مدت نیز اگر چه با تزریق مسکن هایی مردم را راضی سازد، مردمی که اگر نیک بنگریم برخی نه اهمیت این توافق را در حد حتی یک پیروزی فوتبال درک کردند و نه لاجرم در داو ما پای کوبیدند؛ بنده نمی گویم حال که پول داریم زین اسب و چوب بستنی و دسته بیل وارد کنیم اما خود بهتر می دانید که چه کنید. جمع کردن اقتصاددانان از داخل و خارج کشور و نظرخواهی از ایشان (و یک مشت بیسواد نخواندن آنان، چنانکه گذشتگان قدرناشناس مان خواندند) یکی از این بایدهاست.
در سایر امور نیز دوگانۀ: تشکل های صنفی و مدنی و در یک کلام سپردن امور به مردم و تشکیل تیم های متنوع پژوهشی (و نه پژوهش بازی و پژوهش سازی) برای هر تصمیمی نوشداروی امروز کشور ماست، کشوری که فقط من باب نمونه وضع معلمانش را گفتم و از بسیاری دیگر چون دانشجویان تحصیلات تکمیلی بیکار و بی همسر، شرکت های ورشکسته و نیمه تعطیل، اعتیاد و فحشا و بسیاری دیگر دم نزدم که اکنون زمان امید است.
جناب دکتر
موازنۀ اقتصاد ما چنان که می گویند 30 به 70 است. یعنی 30 درصد آن زیرمجموعۀ دولت است و مالیات می پردازد و نظارت می پذیرد و 70 درصد باقی مانده همان به ظاهر خصوصی یا نیمه خصوصی ها( آنچه در طعنۀ خصوصی سازی بارها شنیده ایم ) هستند که از قبل هم بودند و اجرای وارونه و غلط اصل 44 هم بدان دامن زد. تا زمانی که مالیات یک کارمند را قبل از رسیدن حقوق به حسابش تمام و کمال استیفا کنید و آن گاه از ظرفیت 70 درصدی اقتصاد غافل شوید، نفت فروشی و برداشتن تحریم ها هم درد زیادی را دوا نمی کند و اقتصاد مقاومتی هم در حد یک شعار زیبا درمی ماند. رها کردن ظرفیت 70 درصدی و چسبیدن به مقاومتی سازی 30 درصد چه معنایی جز مزاح مطلق دارد؟
آقای رییس جمهور
معتقدم خوان پیش رو بسی دشوارتر و پیچیده تر از خوان توافق هسته ای است و شما بدون دو عنصر شفاف سازی و یاری مردم از آن عبور نخواهید کرد. پس بیایید و در اولین گام جانی به معلمان بدمید تا همان گونه که در برآمدن تدبیر نشان دادند، پشتوانه ای محکم برای شفاف سازی اقتصادی باشند. یک میلیون قلم و قدم اگر به راه بیفتد و میلیون ها دانش آموز و خانواده هایشان را از اوضاع اقتصاد ایران و باید و نباید آن، آگاه سازد، از سویی سرمشق تدبیر شما را خانه به خانه و سنگر به سنگر به بدنۀ جامعه می رساند و از طرفی تمام گرد و غبارها را فرو می نشاند و طومار خاصه خواران را در مسیر خروشانش در هم می پیچد. به راه افتادن این رود خروشان مرهون همت شماست.
شما بهتر از من می دانید که توسعه بدون رکن آموزش و پرورش شیر بی سریست که یارای غرّش نخواهد یافت، پس هر چه زودتر و پس از رکن بهداشت که بدان پرداخته شد، به سامان این وزارت همت گمارید که رنج ها می برد و جفاها می کشد. این خسارت بزرگ و معناداری است که همالان من هنوز امضای مدرک دکتری شان خشک نشده، در پی خروج از این وزارت برآیند و آن هم فقط به دلیل نبودن عدالت در پرداخت ها و بهره نبردن از تخصص ایشان. آقای دکتر می گویند شما یک بار یکی از متخصصین را از کُنج دفتری نادَرخور به رأس برکشاندید و حاصل ظرافتش را همه دیدیم، باور کنید این مُلک، ظریفان زیادی دارد که هنوز در کنج های بلااستفادگی خاک می خورند.
آقای رییس جمهور
این یک فرصت تاریخی است که نصیب این ملت شده است، نکند چون گذشته به فرصت سوزی دچار شویم که « من جرّب المجرب حلت به الندامه ».
در پایان تلخکامم که بگویم چندی از فعالان صنف ما در جشن توافق در کنار ما نبودند و این شب های خوش در کنار عزیزان شان هم نیستند. یقین دارم این امر شما را هم تلخکام خواهد ساخت. پس مهرتان را خورشیدوار بر همگان بتابید و قفل های حبس و تنگنا را یکایک بگشایید که این راه حقیقی رسیدن به همدلی و همزبانی است که خود لازمۀ تعالی و توسعۀ ایران است و مطمئن باشید اگر جهان عرب صدای پای ایرانیان را در اقصی نقاط جهان شنیده ما گوش تیزتری داریم و صداهای مهربانانه تری از گام ایرانیان مهربان و علم دوست می شنویم.
اگر نیاکان ما بدون صدور نفت توانستند در آب های اقطار ربع مسکون کشتی بر آب افکنند ما هم خواهیم توانست اگر باور کنیم: « توانا بود هر که دانا بود ».
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد/که به تدبیر تو تشویش خمار آخِر شد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چراغی که به مسجد رواست به خانه حرام است!!!!!!
امیدوارم مسئولان چاره ای مناسب بیاندیشند.حقوق ما واقعا و خدایی پایین است و اکثر معلمان هیچگونه درآمدی به غیر از حقوق ندارند و به سختی خود و خانواده هایشان روزگار می گذزانند.
درد و درد و درد است .این مرد این والا مقام این بزرگ بی خیالان خودش هم می داند که نمی داند و نمی تواند ،اما دریغ که توان گفتن نیست و یارای کندیدن از صندلی قدرت و مقام و شوکت!!!!.
اگه راضی نبودیم الان فانی رای نمی اورد
شماها هم حتما دنبال یه امتیازی هستید که از وزیر و مسئولان بگیرید
این هم راه درستی نیست انتخاب کردید
درود بر فانی فناگر