۱- همکارانی می شناسم که حتی محض رضای خدا هم شده یک روز به موقع سرکلاس درس حاضر نمی شوند و حتی یک دانش آموز هم از شیوه تدریس آنها رضایت ندارد اما در دفتر مدرسه چنان از نظام سیاسی و جامعه و والدین و نظام آموزشی طلبکارند که اگر کسی نشناسد فکر می کند استعداد و نبوغی در حد نیوتون و هگلی داشته که توسط این دانش آموزان نادان و نظام آموزشی قدرنشناس هدر رفته است.
۲- پزشک متخصص و فوق تخصص در مطب خود یک کارت خوان ساده نگذاشته و از این طریق از بیت المال دزدی می کند و در هنگام عمل جراحی هم پول خارج از قاعده طلب می کند اما همین که زبان به سخن گفتن می گشاید چنان از آخوند و مسئول و دولت انتقاد کرده و چنان به مفسدان اقتصادی و رانت خواران بد و بیراه می گوید که انگار فرشته ای به اسارت گرفته شده در میان کفتاران است.
۳- کارمندانی [به وفور مشاهده کرده ام] که از یک رشوه پنجاه هزارتومانی هم نمی گذرند و در قبال همین مبلغ ناچیز حاضر به چشم پوشی از تخلفات خطرآفرینی در حوزه بهداشت و سلامت و ساخت و ساز و امثالهم هستند اما به هنگام کوچکترین فاجعه زیست- محیطی و یا بلایای خانمانسوزی مانند متروپل آبادان در ردیف اول فحاشی به مسئول و دولت و دیگران هستند .
۴- روشنفکران و هنرمندان و دانشگاهیان [مرد] بسیاری که صبح تا شب در شبکه های اجتماعی رخت پهن کرده اند و در دفاع از حقوق زنان و آزادی های اجتماعی و پساساختارگرایی و آوانگاردیسم و گذار از سنت و... داد سخن سر می دهند اما در خانه مادر یا همسرشان را تحقیر می کنند و اگر نیم ساعت چای و خوراکشان دیر شود زمین و زمان را به هم می ریزند و اصولا هیچ جنس ماده ای هم در اطرافشان یافت نمی شود که با آنها از سرد مزاجی همسر و بحران و طلاق عاطفی و... نگفته و سعی در اغفال آنها نداشته باشند.
۵- واعظ و مداحی و منبریِ خودمانی که تمام ماه رمضان را مدام از قناعت و انصاف و ساده زیستی سخن گفت اما همین که آخر ماه مبلغی کمتر از مبلغ مورد انتظارش را در پاکت مشاهده کرد قهر کرده و با چند ناسزا حتی برای همراهی اهالی محل برای اقامه نماز عید فطر هم نماند.
۶- دوستان منتقد و قلم به دستی که مدام در ستایش نقادی و آزادی بیان سخن می گویند اما در رفتار خود در جامعه و در مواجهه با کوچک ترین انتقادی از کوره دررفته و به فحش های چارواداری و تهدید با چماق و چاقو متوسل می شوند.
۷- رانندگان [مردی] که در مواجهه با کوچکترین ناشی گری رانندگان زن مسئله را به جنسیت ربط داده و شروع به اذیت و تمسخر آنها می نمایند.
بسیاری مواقع رانندگانی را مشاهده کرده ام که هنگام مواجهه با زن سعی می کنند با تمسخر و ندادن راه به آنها باعث آزار و سلب اعتماد به نفس آنها شده و با وادار کردن طرف به اشتباه با لبخندی کریه مهر تاییدی بر گفته های خود بیابند.
۸- در ترمینال جنوب تهران برای رفتن به قم سوار ماشین پیرمردی شدم. کمی جلوتر طلبه جوانی ایستاده بود و دست بلند کرد و گفت : «قم» اما پیرمرد اعتنایی نکرد. چند قدمی که حرکت کرد گفت می دانی چرا سوارش نکردم؟ گفتم نه، چرا؟ گفت برای اینکه به حق خود قانع نیستند، پس از این که سوار شدند سریع می گویند این [اشاره به دستگاه ضبط و صدای هایده که پخش می شد] را خاموش کن. اما برای من تنها یک چیز مهم است و آن «انسانیت» است. پیرمرد همین طور که در ستایش انسانیت داد سخن سر می داد به میدان بهمن رسید و جوانی دست بلند کرد، آمد نزدیک گفت: «تا فلان میدان» لحن و ظاهر جوان نشان می داد که تبعه افغانستان است. پیرمرد آرام گفت نه سگ افغان.. و شیشه را بالا داد. چند قدمی حرکت کرد و به ادامه سخنان خویش در ستایش انسانیت بازگشت.
۹- طرف ساعت یک نصف شب تمام شیشه های ماشین را تا انتها پایین داده، صدای باند را تا آخر باز کرده و با سرعت در کوچه هشت متری در حال تردد است. صدای خودرو این شهروند بزرگوار تا چند صدمتری قابلیت بیدار کردن هر آدم حتی با خواب سنگین را دارد. کسی هم اعتراضی کند، سرش را از شیشه خودرو بیرون آورده و دهانش را تا بناگوش باز می کند و هر فحش زشت و رکیکی را نثار ملت کرده و گاز ماشینش را می گیرد.
اینها بخشی از رفتارهای عمومی جامعه ماست که همگی کم و بیش آن را تجربه کرده ایم.
کافیست این تجربه ها را به خاطر داشته باشیم تا هنگامی که گوشی موبایل را دست گرفته و با چند فحش به این و آن، سطح زندگی خود را با سوئیس و دانمارک مقایسه می کنیم و از اینکه ماهی سه هزار دلار دستمزد نمی گیریم به زمین و زمان لعنت می فرستیم، کمی آرام شویم.
( جوی آب - ایران و ژاپن )
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و علی هذا القیاس. چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند، این گروه فرومایه را باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند؛ و الا کار زراعت و فلاحت نقصان یابد و توفیر در غله و حاصل ضعیف شود و قحط پدیدار آید و لشکری از کار بیفتد و فسادهای عظیم روی دهد و ملک از میان برود.
ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت وانتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند.