صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

«شاید در آن دوران اتحاد و یکپارچگی و مردان روستا برای ما بچه ها خیلی جالب بود. این همبستگی در تمام امور روستا ساری و جاری بود»

عید نوروز

دکتر رضا مقدسی

 شرح و خاطره ای از عید نوروز جشن نوروز، بزرگترین جشن جهانِ ایرانی امروز، کهن ترین جشن دینی و ملی ایرانیان است. اغلب مورخان، پیدائی نوروز را به جمشید، پادشاه پیشدادی ایران نسبت داده اند. که گویند، جمشید در این روز جهان را به تصرف خود در آورد. و پس از آن، ایرانیان هر سال به جشن و شادی پرداختند؛ آتش می افروختند، سکه ضرب کردن، آتشکده ها را پاکیزه می کردند، درخت می کاشتند و به آبادانی ایران می پرداختند. به گفته بیرونی" نوروز نخستین روز است از فروردین ماه، و زین جهت روز نو نام کردند؛ زیراک پیشانی سال نو است... و اول روزی است از زمانه، و بدو فلک آغازید گشتن."

عید نوروز در گذشته های نه چندان دور، با وجود سادگی، از صفا، صمیمیت و شیرینی بسیاری برخوردار بود. معمولا، چند روز قبل از عید نوروز، پدرجان با قبول کلی سفارش از مادر، راهی شهر می شد. خرید لباس نو برای بچه ها و سور و سات سفره نوروز، در صدر سفارشات مادر جان بود. و البته، تنها کسی که مادر برای او سفارش خرید نداشت، خودش بود. چون، بیم آن داشت که نقدینگی پدر کفاف لازم برای خرید عید را نداشته باشد. و البته، پدر با بزرگواری و تیزبینی برای مادر نیز خرید می نمود. ولی برای خودش ..... باز همان کت و شلوار دامادی اش. و معمولا می گفت: "کت و شلوار می خواهم چه کار. من که کارمند دولت نیستم که باید مرتب کت و شلوار بپوشم."

وقتی پدرجان با کیف دستی برزنتی راه راه بزرگ اش، پر و پیمون، از شهر به خانه بر می گشت، دل تو دل ما نبود. لحظه شماری می کردیم، تا مادر بساطِ خرید پدر را برای ما بگشاید. چقدر انتظارات دوران کودکی کوچک و دور و دراز است. و البته شیرین و فراموش نشدنی.

مادر جان، به طور معمول بعد از شام، کیف دستی برزنتی پدر  را وسط اتاق می گذاشت و در حالی که پدر بر متکای پشمی تکیه داده بود، کیف را می گشود. البته، حواس ما بود که حجم کیف، قدری کم شده است. که به خاطر برداشتن نقل و نبات و شیرینی عید بود. که بایستی قبلا از دید بچه ها مخفی می شد. ولی، خوب ... ما هم روش خودمان را داشتیم. و البته، حواسمان بود که جانب انصاف و احتیاط را رعایت کنیم. تا مبادا مادر شرمنده مهمانان عید نشود.

مادرجان، ما را یکی یکی صدا می زدند. و ما با اشتیاق تمام جوراب، شلوار و پیراهن خودمان را به تن می کردیم. و کلی هم ذوق می کردیم. و خیلی دوست داشتیم همان شب وسط آبادی برویم و خریدهای عیدمان را نشان سایر بچه ها بدهیم. ولی، باید صبر می کردیم. بعد از پوشیدن لباس های نو، چند ساعتی با آنها سر می کردیم. جیب ها و طرح و رنگ آنها را چندین بار ورانداز و مقایسه می کردیم. و قبل از خواب آنها را تا کرده تحویل مادر می دادیم. تا روز عید نوروز. و البته، پدرجان، همان طور که به متکا تکیه داده بود و رادیوی موجی اش را گوش می کرد، در پاسخ سوال مادر، که چرا برای خودت چیزی نخریده ای؟ می گفت: "من که لباس نو لازم ندارم. همان کت و شلوار دامادی خیلی هم خوب است. بگذار بچه ها خوشحال باشند." و چه ذوقی می کرد، وقتی ما را در لباس نو می دید.

صبح روز عید نوروز، مادر همه ما را از خواب بیدار می کرد. دست و روی ما را با آب ولرم می شست. و لباس های نو را به تن مان می کرد. بعد در کمال تعجب سفره پهن گل گلی در مهمانخانه ما را مهمان خود می کرد. و البته، مهمانخانه با گرما و بوی والور علا الدین فضای متفاوتی داشت. پدر نیز خیلی قبل از ما در کنار سفره نشسته بود. و با صدای رادیوی موجی اش لحظه تحویل سال و آمدن نوروز را دنبال می کرد. در ضمن، آن روز از کار نیز خبری نبود. چون باید به اتفاق اهالی روستا جشن می گرفتیم.

شرح و خاطره ای از عید نوروز

سفره را سریعا ورانداز می کردیم. روشنائی فانوس کوچک قرمز رنگ نفت سوز، که در وسط سفره بود، بیشتر از همه جلب توجه می کرد. و آیینه و پارچ بلوری آب و قرآن، که در کنار فانوس دل را به آسمانها می برد. و بوی سبزه های گندم و عدس که طراوت و شادابی را به سفره هدیه می کرد. یک جعبه شیرینی مربائی، چند ظرف نقل رنگارنگ، نخودچی و کشمش و ظرف مسی بزرگ میوه جات. البته، همه اینها را بچه ها قبلا ملاقات کرده بودند. ولی، جعبه شیرینی را خیر!

بعد از دعای تحویل سال، مادرجان اسپند دود می کرد. برای همه ما طلب دعای خیر می نمود. و روی تک تک ما را به گرمی می بوسید. و با احترام به سمت پدرجان راهنمائی می کرد. پدر نیز علاوه بر دیده بوسی مردانه، یک سکه پنج تومانی یا اسکناس ده تومانی تو جیب ما می گذاشت. و برای ما آرزوی خوشبختی و سلامتی می کرد. بعد، نوبت سور و سات شکم بود. و البته، جعبه شیرینی و نقل های رنگی که باید از شرمندگی آنها در می آمدیم.

اولین جائی که بعد از تحویل گرفتن نوروز در منزل پدر به آنجا می رفتیم، منزل پدر بزرگ بود. استقبال گرم خاله ها و مادربزرگ برای ما بسیار جذاب و خاطره انگیز بود. و البته هر یک از ما زودتر به دیدار مادر بزرگ می شتافت عیدی ویژه ای می گرفت. چون، اعتقاد بر این بود که این کار شگون دارد و برای آنها سلامتی و خیر و برکت در سال نو می آورد. مادر بزرگ در کمال بزرگواری همه نوه ها را می نواخت و با عیدی شاد می کرد.

بعد از عید دیدنی از خانه مادر بزرگ با لباس های نو و در کمال احتیاط وسط آبادی می رفتیم تا سایر بچه ها و دوستان را هم ببینیم. و خیلی مراقب بودیم که لباس های نو مان را گلی و کثیف نکنیم. حداقل برای یک روز.

یکی از آداب و سنن بسیار خاطره انگیز نوروز بازدید دسته جمعی ریش سفیدان و مردان روستا از خانه تک تک اهالی بود که معمولا به اتفاق کدخدای ده صورت می گرفت. شاید در آن دوران اتحاد و یکپارچگی و مردان روستا برای ما بچه ها خیلی جالب بود. این همبستگی در تمام امور روستا ساری و جاری بود. مثلا در لایروبی کانال های آب و قنات، کمک در ساختن مسجد و مدرسه، دروی محصولات کشاورزی و ...

شرح و خاطره ای از عید نوروز

الان، دیگر مادر بزرگ پیش خداست. ولی بزرگواری و مهربانی و از خود گذشتگی را برای ما یادگار گذاشته است.

الان دیگر کدخدا هم به رحمت خدا رفته است. ولی همبستگی و اتحاد منطقه ای و ملی را بیشتر از گذشته نیاز داریم.

ولی هنوز وجود نازنین پدر هست. با عمری تجربه و تعهد. به خانواده و روستا و روستائیان. و دستان پرمهرش. و صلابت و پشتکار مثال زدنی اش برای فرزندان و خانواده.

و البته، هنوز وجود مادر جان هست. که هر گاه از همه خسته و درمانده می شویم به آغوش گرم و پر مهر او پناه می برم.

خدایا، خانواده بزرگ ایران را از دروغ، ریا و خشک سالی محافظت و مراقبت بفرما.

email: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

https://www.aparat.com/Drrezamoghaddasi


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شرح و خاطره ای از عید نوروز

پنج شنبه, 04 فروردين 1401 09:41 خوانده شده: 1002 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 -2 --
ناشناس 1401/01/04 - 10:31
توهین عجیب یک واعظ به مردم و نوروز/ علف از زمین در میاد برای گاو و خر عید است.
عصر ما :
حرف‌های زننده و توهین‌آمیز خطیبی که نوروز را خلاف اسلام دانسته، در شبکه‌های اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.
پاسخ + 0 -2 --
ناشناس 1401/01/06 - 07:51
"ساعت زمین" یک رویداد جهانی سازماندهی شده توسط صندوق جهانی طبیعت (World Wide Fund for Nature) است که طی آن خانواده‌ها و کسب و کارها با خاموش کردن چراغ‌ها و سایر دستگاه‌های الکتریکی غیرضروری به مدت یک ساعت اثرات تغییرات آب و هوایی و نیاز به مصرف محتاطانه انرژی در جهان را به یاد می‌آورند.

هر ساله در آخرین شنبه ماه مارس، میلیون‌ها نفر در سراسر کره زمین چراغ‌های منازل‌شان و همه وسایل الکترونیکی را خاموش می‌کنند تا به زمین دست دوستی بدهند.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور