حرفهی معنا ساز معلمی، زیستن تجربهی امیدورزیست؛ زیستن در چشمانداز افقهای ممکنیست که مفهوم «آینده» را موسع میکنند. این توسعه را نه میتوان در قالب تنگ ایدئولوژی محصور کرد و نه میشود آن را در تنگنای مدرسه بهمثابهی ماشین بازتولیدکنندهی هژمونی حاکمیت از نفس انداخت.
برخلاف باور نظام سلطه که قصد دارد با چهارچوبسازیهای مداوم، رابطهی معلم و بچهها را غیرطبیعی کند، تا در یک وضعیت نهادینشده در سلسلهمراتب قدرت، سایهی هول معلم را بر شاگرد بیندازد و خود چون دیگری بزرگ «بر» فضای آموزشی باشد؛ اما امکانهای بداههگری در این حرفه، از سلطهپذیری تن میزنند.
معلمی بیرون از تسلط گفتمان رسمی، دیسکورس خودش را میسازد؛ میتواند راه گفتوگوی بین نسلی را ایجاد کند و در نهایت از افقهای ممکن برای تحقق آینده بگوید.
هرچند بازی «رتبهبندی»، شانتاژهای خبری و دلمشغولسازی معلمان در مرارت امرار معاش را بیرون از سیاست اختهسازی حرفهی معلمی نمیتوان فهمید؛ با اینحال نظام سلطه قادر نیست جریان ایدهها را در کلاس از کار بیندازد؛ نمیتواند تجربهی شورمندی را دستکاری کند؛ بر تمرین رؤیاسازی خط بکشد و زیستن امید را در گورهای دستهجمعی به بنبست بکشاند.
به بچههای دههی ۹۰ خوب نگاه کنید؛ اینها که خود، پرسشهایشان را صورتبندی میکنند، حقوقشان را میشناسند و قدرت بازنمایی مطالبه را در صحنهی عمومی دارند، آینده را از «ابوالهول» پس خواهند گرفت.
کانال صور ما
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.