یک حکیمی را بگفتند ای حکیم
از چه داری بر جماعت ترس و بیم
اندر این دوران چه باشد رنج ما
تو هدایت کن کنون بر گنج ما
گفت بر بادت دهد تقلید خویش
روح انسانی شود از آن پریش
کورکورانه چو گشتی در مسیر
می شوی بر فکر دیگر کس اسیر
گر که تقلیدت بنایش عقل بود
عقل این کارت به خوبی می ستود
بی تعقّل چون شدی با دیگران
خود پَر کاهی به یک رودی روان
بی اراده می شوی در زندگی
دیگران را می نمایی بندگی
هر مصیبت بر بشر زین شد پدید
وه چه سختی ها از این بر ما رسید
در سیاهی می روی از این طریق
بر بشر گردید زین کارش حریق
کانال هفت جوش
نظرات بینندگان