وقتی شرایط اجتماعی سخت میشود و افراد زیر فشارهای گوناگون درمانده و ناامید میشوند؛ هرکس تلاش میکند برای رهایی از این فشار و درماندگی به گوشهای پناه برد و در سوراخی بخزد.
بیدلیل نبود که در ایران، هر زمان تجاوز و قتل و غارت بیشتر بوده، صوفیگری و نهضتهای عرفانی هم شکوفاتر شدهاند. برای مثال؛ باور به جبرگرایی بهویژه در زمان وحشیگری سلجوقیان و مغولان بازار پررونقی داشت و بسیاری از افراد ترجیح میدادند بهجای روبه رو شدن با مشکلات واقعی و ملموس جامعه به کنج دیر و خانقاه پناه برده و با طی مراحل طریقت و روشهای باطنی به شرایط وحشتناک بیرونی پاسخ دهند.
امروزه هم تمایل به فرار از سختیها و مشکلات واقعی بیرونی را میتوان در شکل و شگردهای گوناگونی مشاهده کرد. از بازار داغ فال گیری و رمالی تا رونق کلاسهای شبهروانشناسی با عناوینی مانند «چگونه خوشبخت شویم»، «راههای پولدار شدن»، «شادی در جیب شماست»، «از انرژی مثبت غافل نشو» و...؛ ریشه در همین یأس و ناامیدی از کنش گری اجتماعی دارد که فرد را به خزیدن در غار تنهایی خویش ترغیب میکند.
در همین راستا، چند سال است که میبینیم تعداد مدعیان فلسفه از تعداد پزشکان و مهندسان و روزنامهنگاران بیشتر شده است. وقتی سخن از اسپینوزا، ماکیاول، کانت، هگل، نیچه، هایدگر، زیمل، فوکو، رورتی، رالز، آگامبن، بدیو و...است؛ برای هر کدام از این اندیشمندان، دهها بلکه صدها نفر مفسر و مدعی ایرانی وجود دارد که در قامت فیلسوفِ دَهر به تشریح و تفسیر اندیشههای فرد مورد نظر میپردازند.
اما اگر از این مدعیان فیلسوف نما بخواهید دو پاراگراف یا دو مصداق از خروجی نظریات آن اندیشمند غربی را برای جامعه خودشان مرقوم بفرمایید، همگی زبانشان لال میشود.
روز فلسفه را به نادر فیلسوفان ایرانی تبریک میگوییم.
کانال تحلیل اجتماعی
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.