صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

«مهرِ ما با مدرسه بايد آغاز مي شد ، امّا نشد . زنگش را به صدا درآوردند و بوقش را در كرنا كردند امّا باز هم آغاز نشد»

من يك معلم معترضم

زهره اسكندري/ دبیر ادبیات ناحیه ۴ کرج

من معلم معترضم

يك هفته اي است كه پائيز از راه رسيده است بي آن كه مهر آمده باشد .

مهرِ ما با مدرسه بايد آغاز مي شد ، امّا نشد . زنگش را به صدا درآوردند و بوقش را در كرنا كردند امّا باز هم آغاز نشد .

قرار بود با شاد ، شادي بياورند و وعده ها كه داده بودند بر باد هوا نشود كه شد و بي ساماني ها به سامان شود اما نشد كه نشد .

ذهنم آشفته بازاريست ، ياريم نمي دهد " از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود " كه " هوا بس ناجوانمردانه سرد است " .

درست و غلط را ديگر نمي دانم ... خوانده بودم " لاادري نيمي از دانايي است " اما ندانمِ من از جنس دانايي نيست كه خودِ سرگردانيست .

از وقتي به مفاهيم و واژه هايم دست درازي شده است گنگ شده ام.

من معلم معترضم

فرهنگي نو ببايد نوشت تا كلمات را دوباره تعريف كند . كاش عارفي بودم كه از استغنا به " الفقر فخري " مي رسيدم . اما من يك معلمم كه از بي عدالتي اجتماعي ، فقرم مايه فخرم نيست و به جاي نادولتيان شرمنده و خسته ام .

خسته ام از اين كه بخواهم بار فقري شرافتمندانه را به دوش بكشم و شرمم را با سيلي بپوشانم .

خسته تر از آنم كه بخواهم قانون را نقض كنم و با پيام رسان هاي خارجي با ترس توبيخ فرادستان كار كنم .

آيا من متخلف و مجرمم؟!

اين كه گوشي من حريم خصوصي است و مي خواهم حريم معلم و شاگرد محفوظ بماند آيا من يك معلم مجرم و متخلفم ؟!

اين كه حقوق ها اجازه خريد تبلت و گوشي مناسب را به معلم نمي دهد بايد باعث شرمندگي باشد ؟!

از اين كه همه معلم ها امكان تدريس در مدارس خاص و يا حتي تدريس هاي خصوصي را ندارند و آلوده به مافياي كنكور نشده اند آيا متخلفند ؟!

اگر به حقوقم كه كفاف يك زندگي با كرامت را به معلم نمي دهد معترض باشم آيا من يك متخلف و يا حتي يك مجرمم ؟!

آيا اگر نخواهم از حق انساني خود و معيشت خانواده ام ايثار كنم من يك معلم بي اخلاقم ؟ يا شايد هم متخلف !

من معلم معترضم

وقتي دانش آموزان ازتحصيل باز ماندند ... مدارس طبقاتي شدند ... صندلي دانشگاه تهران و ... فروخته شد ... القاب ، دكتر و مهندس شد ....بي سوادي وكيل مردم شد ... تمام فرهنگ هاي لغتم را به حراج گذاشتم و اخلاقي كه در سايه عدالت پرمعني بود برايم بي معني شد .

كاش خلف صدق معلمان خود از تبار نور بوديم تا دست بر شانه هاي يكديگر مي گذاشتيم و همديگر را ياري مي كرديم تا به مانند الگوي عدالتمان حقي كه قرار بود داده شود ،گرفته مي شد تا ديگر شرمنده آيندگان نباشيم و لايق مقام بلند معلم .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

من معلم معترضم

شنبه, 10 مهر 1400 10:47 خوانده شده: 1368 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +21 -1 --
ناشناس 1400/07/10 - 15:09
حقوق معلم با خرج خونه و خرج شاد جود در نمی‌آید، آیا فقر ونداری تخلف وجرم است؟ کجای دنیا اینقد معلمان در فقر بسر می‌برند،؟ کجای دنیا معلم خیاطی می‌کند، مسافر کشی می‌کند. هزاران کار متفرقه دیگر ؟؟؟
پاسخ + 0 0 --
زهره 1400/07/10 - 16:25
دقيقا كجاي دنيا ؟؟؟؟!!!!
پاسخ + 0 0 --
علی 1400/07/10 - 20:46
دوست بزرگوار که قدر و قیمت قلم معلمان خودت رو داری زیر پا میزاری!
در جامعه اگر دکتر و مهندس و پزشک و وکیل و وزیر وجود داره به مدد و کوشش معلم های عزیز هستش .
از کسی که منکر ارزش والای معلم میشه بیشتر از این نمیشه انتظار داشت .
پاسخ + +19 -18 --
ناشناس 1400/07/10 - 15:20
بازم غر زدنهای تمام نشدنی معلمان خب اگر اینقدر وضعتان خراب است استعفا دهید و بروید بجسبید به یک شغل و حرفه نان و آبدار نالیدن شما معلمان را باور کنیم یا تبریک و شادباش هایتان در گروههای درسی بابت قبول شدن دانش آموزانتان در دانشگاه فرهنگیان برای پوشیدن ردای معلمی؟ اگر اینقدر وضعتان اسفناک است چرا از قبول شدن دانش ِموزانتان برای معلمی اینهمه تبریک به همدیگر و مدیر و دانش آموز پذیرفته شده می گویید؟
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/10 - 15:49
ما بریم که امثال شما بیایید به بچه های ما درس گردن کج کردن و سکوت در برابر ظلم بدید؟
پاسخ + 0 0 --
زهره 1400/07/10 - 16:31
اگر تبريكي بابت پذيرش در اين شغل گفته مي شود نخست آن كه شغل شريفي بوده و هميشه هست كه نبايد اراده فرادستان با در فقر نگه داشتن ايشان چيزي از قدر آن بكاهند . دوم اين كه در اين آشفته بازار بيكاري فعلا براي يك جوان گزينه خوبيست كه در صورت علاقه ؛ تضميني براي داشتن يك شغل دائمي باشد و با حقوقي ناچيز حداقل بتواند باري بر دوش خانواده نباشد و غرورش جريحه دار نشود .
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/11 - 02:33
چرا به ما می‌گویند جهان سوم و چهارم بخاطر این موجودات حقیر و نادان که حماقت از یچسر ورویشان و کلماتشان می بارد چرا در کشور ما این موجودات عجیب و الخلقه رشد کرده اند ونه در ژاپن و کره جنوبی و مالزی؟؟؟؟؟
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/12 - 16:30
احسنت بر ناشناس اول، گل گفتی چون خون ناشناس دوم و سوم را به جوش آوردی

عجب پس بازار بیکاری موجب استحقاق شغل معلمیست
پس معلم میشوند که باری از دوش خانواده خود بردارند و بر دوش دیگر خانواده ها بگذارند، چه توجیهات موجهی
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/14 - 02:16
واقعا مسخره هست انسان های حقیر و درمانده خیال می‌کنند که انسان های خردمند به اراجیف انسانهای فرو مایه اهمیت میدهند و خونشان به جوش می آید دلشان به حال حماقت تو میسوزد ....
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/14 - 02:19
با درود و سپاس

سقراط:
« بهتر است انسانی ناراضی باشی تا خوکی راضی
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/07/14 - 16:06
شغل نان و آبدار شما چیست ؟؟؟؟ که اینگونه به معلمان توهین میکنید اگر شغل شرافتمندی داشتید مطمئنا. ادب و متانت و حجب و حیا نیز داشتید
پاسخ + +14 -13 --
کسروی مظلوم 1400/07/10 - 19:51
رسول بداغی نماینده معلمان که هفت سال در زندان به سر برده، می‌گوید:
«این‌ها چیزهایی است که خودشان می‌گفتند. از هر حربه‌ای که لازم باشد، برای این‌که پروژه‌شان تکمیل بشود استفاده می‌کنند. از سوگند به خدا و قرآن و شرافت خانواده و شرافت امامانشان و از هرچیز دیگری مایه می‌گذارند که طرف را به کاری وادار کنند. از ساختن اسناد دروغ و گرفتن دست‌خط جعلی، از هیچ کاری ابا ندارند. هیچ چیزی برای آن‌ها به جز اعتراف حتی دروغین مهم نیست.»

ازکتاب شکنجه سفید؛ نرگس محمدی
پاسخ + +11 -11 --
ناشناس 1400/07/10 - 19:53
در دستیابی به اسناد دروغین است که زندانی را در موقعیت‌هایی ویژه قرار می‌دهند تا فشار را بر او افزون کنند. «در این راستاست که نمی‌فهمیدم روز کی و شب کی است. گاهی که من را از هواخوری می‌بردند، می‌فهمیدم که روز است. به سختی چشمانم باز می‌شد.» (بداغی)
پاسخ + +13 -12 --
ناشناس 1400/07/10 - 19:54
نرگس محمدی در کتابش شکنجه سفید می‌گوید؛
«در مورد بچه‌های سُنّی که ۱۳ اسفند سال ۹۳ اعدام کردند، نامه‌های کتبی آن‌ها وجود دارد و من خواندم. نوشته بودند که ما بیش از دو سال سلول را تحمل کردیم و به نقطه‌ای رسیدیم که گفتیم هر چیزی جلوی ما بگذارید امضا می‌کنیم. حتی نمی‌خواهیم بدانیم که شما چه چیزی به می‌چسبانید. دیگر تحمل سلول نداریم.»
پاسخ + +11 -13 --
ناشناس 1400/07/10 - 19:55
نرگس محمدی در کتابش شکنجه سفید می‌گوید؛
«در مورد بچه‌های سُنّی که ۱۳ اسفند سال ۹۳ اعدام کردند، نامه‌های کتبی آن‌ها وجود دارد و من خواندم. نوشته بودند که ما بیش از دو سال سلول را تحمل کردیم و به نقطه‌ای رسیدیم که گفتیم هر چیزی جلوی ما بگذارید امضا می‌کنیم. حتی نمی‌خواهیم بدانیم که شما چه چیزی به می‌چسبانید. دیگر تحمل سلول نداریم.»
پاسخ + +11 -6 --
معلم ناامید 1400/07/11 - 06:56
مقاله بجا و قابل تامل تدبر تفکر و توجه است
اما کو گوش شنوا و چشم بینا در موثرین سیستم و چرخه؟
پاسخ + +14 0 --
علی صادقی / مشاور 1400/07/11 - 23:39
با درود و سپاس

سقراط:
« بهتر است انسانی ناراضی باشی تا خوکی راضی »
پاسخ + 0 0 --
علی صادقی / مشاور 1400/07/12 - 17:58
با عرض پوزش، جمله ی فوق از جان استوارت میل است.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور