اگر مرغی از جوجکی در قفس بود و باشد؛ شاید هیچ وقت نداند که می توانست زندگی اش به شکل دیگری هم باشد و این حکایت ماست که هر محدودیت و زندان باشی و زندان بان داری را مانند روز روشن، بر زندگی خود به حق می دانیم و دم بر نمی آوریم؛ چرا که عادت موجب مرض است. عادت به تحقیر و اجبار و بله گفتن نسبت به ارباب انگار در وجود ایرانی و روان این انسان کهنسال ریشه های عمیقی دارد به گونه ای که به راحتی آن را می پذیرد و در نبود آن احساس خلا می کند.
در اینجا انسان ایرانی ما یک معلم است. معلمی که برای اداره آموزش یک کشور از او نه سوال می پرسند و نه جواب می خواهند. حتی برای اداره وضع خود معلم و کیفیت زندگی او هم با او کاری ندارند. معلم شده است یک برده آموزشی که هر چه می گویند و می بافند باید به گوش گیرد و به تن پوشد.
یکی از نمونه های بافندگی سران این کشور و این سیستم آموزش، راه اندازی یک برنامه ناکارآمد و کودکانه به نام پیام رسان شاد می باشد. این لباس بافته شده را به اجبار به تن معلم و دانش آموز کردند. این فقط اول راه بود.
اما در قدم بعد و تحقیر بعد، تشکیل گروه های کلاسی با نظارت چندین ناظر (مدیر، راهبر، حراست، رئیس آموزش ابتدایی و ... ) می باشد. کلاسی که باید بین معلم و دانش آموز در مدرسه شکل می گرفت و تنها معلم بود و دانش آموز، الان در یک گروه مجازی به چندین ناظر نیاز پیدا کرده است. آیا می توان گفت قوانین این کلاس مجازی، همان قوانین کلاس حقیقی در مدرسه هست؟ آیا نباید قوانین جاری و مرسوم بر یک کلاس درس حقیقی بر کلاس فضای مجازی نیز حکم فرما باشد؟ با چنین نظارت و حضوری که به نظر می رسد مبنای کارشناسی و علمی ندارد در یک کلاس مجازی، آیا محرمیت معلم و دانش آموز رعایت می شود؟ آیا این حضور نمی تواند صمیمت و راحتی معلم با دانش آموز را ضایع کند؟ آیا این دخالت و حضور در کلاس معلم توهین به شعور و مدیریت و کار و تلاش معلم نیست؟ آیا معلم نیاز به قیم دارد تا کار خود را انجام دهد؟ آیا این حضور نامتعارف و بی ثمر در کلاس مجازی، باعث از بین رفتن تمرکز معلم و دانش آموز نمی شود؟
و ....
چه کسانی چنین وضعی ایجاد کرده اند ؟
آیا خود، معلم هستند ؟
نگارنده بر این موضوع شک دارد، همین که مشخص نیست چه کسانی پشت بخشنامه ها و دستور العمل ها نشسته اند، به همان شکل نیز می توان گفت به احتمال زیاد کسانی که برای معلم ها طرح و برنامه و مدیریت ارائه می دهند از معلم ها نیستند و این موضوع که چنین قوانین و شرایطی مضحک برای کلاس های مجازی در برنامه ناشاد در نظر گرفته اند؛ باز هم نشان دهنده مشکلات فکری و مدیریتی در مراتب بالای تصمیم گیری و اجرای برنامه ها وجود دارد.
واقعا سوال مهمی هست که چرا این تعداد ناظر یا حتی یک ناظر باید در کلاس مجازی معلم باشد؟ اگر کلاس مجازی هم مانند یک کلاس حقیقی اعتبار دارد پس چنین وضعی معنا ندارد و اگر کلاس مجازی مانند یک کلاس حقیقی اعتبار ندارد پس معلم در این گروه ها چه می کند چون با این وضع کلاسی در اصل وجود ندارد. آیا این دخالت و حضور در کلاس معلم توهین به شعور و مدیریت و کار و تلاش معلم نیست؟
از نگاه دیگر می توان گفت که آیا به معلم در آموزش مجازی اعتماد ندارند ؟ اگر نتوان به یک معلم به عنوان معلم اعتماد کرد؛ به چه کسی می توان اعتماد کرد و چگونه اعتماد به معلم کرده اند که ده ها دانش آموز را به او می سپرده اند. پس این حرکت و نشاندن چندین نفر برای نظارت بر کار معلم در یک کلاس مجازی، نشان از بی اعتمادی دارد و این موضوع از دو حالت خارج نیست ؛ یا واقعا معلم هایی وجود دارند که با نام معلم توسط خود سیستم آموزش و پرورش آنها، وارد این ساختار شده است و یا اینکه این بی اعتمادی ناشی از کوته بینی مسئولان در اعتماد به معلم ها هست؛ مسئولانی که نمی دانند در هر حالت به معلم باید اعتماد کرد. به هر شکل با توجه به هر دو نگاه به موضوع بی اعتمادی نسبت به معلم، می توان گفت مشکل اصلی از طرف مدیران بر تخت نشسته هست.
البته نگاه های دیگری نیز می توان بر این حرکت نابخردانه مسئولان داشت و آن اینکه آنها در پی گروگان گیری و تحقیر جامعه معلم ها می باشند. چه این کار عامدانه یا آمرانه یا از روی حماقت و نادان مغزی باشد باز می توان گفت تحقیر و گروگان گیری معلم ها در این بین اتفاق افتاده است و احترام و مقام معنوی معلم هم حتی در چنین موارد کوچکی به بازی گرفته شده و با او به بچگی رفتار می کنند کسانی که برای انجام کار خود نیاز به ناظران، آن هم نه یکی و نه دو تا بلکه چنین نفر ناظر نیاز دارد.
نگاهی این چنین به معلم را می توان در تمام رفتارها و برنامه های سیستم آموزش و پرورش ایران یافت اما نکته چالش برانگیز این موضوع، آن می باشد که خود معلم ها چگونه چنین مواردی را ندیده گرفته و سکوت می کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
هستیم.
چون وجدان ما گم، ناپیدا ، پنهان و گنگ است.
چون زیرک ترین ملت برای جستجوی راه میانبر هستیم.
چون از کار در رفتن در خون ماست.
چون مدیران ما اصلا و ابدا به زیردستان خود اعتماد ندارند و برای اطمینان از وضع و اوضاع، جاسوس بازی را تنها طریق می دانیم.
در برابر تمامی ایرانیانی که در هر شغلی، صاحبِ وجدانی بیدار، آگاه و وطن دوست هستند، به احترام ، بپا
می خیزم.
هیچ قفسی در کار نیست،
در هر کاری نظارت لازم است..
اگر در این وضعیت خطرناک اجبار به حضور در مدرسه برای معلمان وجود داشته باشد،حق با شماست!!
بصورت مدون و سیستماتیک مقاله ای در این مورد بذارین.
پورسلیمان = مهران مدیری
دو تاشون مشکلات رو میگن ملت بخندن یا بحث و نقل محافل بشه ولی در عمل یک مشکل هم برطرف نمی کنن .
سلام
منظورتان از برنامه پیشنهادی چیست ؟
این همه گزارش تطبیقی ، یادداشت و... در این رسانه در این مدت منتشر شده است .
9 ماه است که داریم می نویسیم و پیشنهاد می دهیم و انتقاد می کنیم .
مهم گوش شنواست .
پایدار باشید .
کاملا موافقم. اگر کار از سر اجبار و نظارت صورت بگیرد خروجی خوبی نخواهد داشت. من به عنوان یک معلم حس خوبی به این موضوع ندارم به خصوص که هر شب تقریبا بعد از ساعت 22 پیام های گوناگونی از طرف مدیریت دریافت می کنیم که چرا اینطور و چرا آنطور و جالب تر اینکه اگر در همان بازه ی زمانی پاسخ گو نباشیم به شدت مورد حمله قرار خواهیم گرفت البته
از ماست که بر ماست
چشم
چشم
چشم
شاد مشکل نداره ، نت مشکل نداره ، این شما خانم بیاتی دبیر علوم هستی که فضای درسی رو برامون کردی جهنم .........