فلسفه اگزیستانسیالیزم در حوزه تعلیم و تربیت نقدهای جدی را متوجه ماشینیزم در آموزش و پرورش وارد کرده است. امروزه توجه به این نقدها به ویژه در زمینه مدیریت ستادی یا همان نظام اداری می تواند بسیار راهگشا باشد.
استاندارد سازی، مقوله بندی، توجه به ارتقای اقتصادی و ستم میانگین ،مهمترین نقدهای این رویکرد به آموزش و پرورش کنونی است.
استاندارد کردن فرایندی است که در اثر جریان یکپارچه سازی ،و با هدف یک شکل سازی مدیران شکل می گیرد.مدیرانی که یک شکل فکر می کنند، یک شکل حرف می زنند و یکسان عمل می کنند.استاندارد سازی گاه آن قدر افراطی عمل می کند که حتی ظاهر مدیران آموزش و پرورش را هم شبیه به هم می کند.مدیران کت و شلواری یقه بسته ای که در جلسات مثل هم حرف می زنند، مثل هم آمار می دهند و مثل هم مدعی هستند.مدیرانی که برای بقا در سیستم حتما باید یکسان بیندیشند.
مقوله بندی کردن یعنی دسته بندی کردن و جزیره ای عمل کردن است.مدیران آموزش و پرورش در بخشهای مختلف جزیره ای عمل می کنند.دوایر مختلف آموزش و پرورش با مرز بندی غیر منعطف و جزیره ای عمل کردن به نوعی گسیختگی و هدر بردن امکانات و کاهش بهره وری در سیستم اداری را دامن می زنند.
ارتقای اقتصادی گرچه فی نفسه امر مذمومی نیست،لیکن گسترش فرهنگ تبدیل موفقیت به نمره و نمره به عامل موفقیت در اقتصاد باعث جریان سازی مدیریتی به ویژه در حوزه کنکور شده است. نظام طبقاتی حاکم بر مدارس در راستای موفقیت بیشتر در کنکور ،با هدف کسب جایگاه برتر اقتصادی ،ریشه در حاکمیت این دیدگاه در بین مدیران کلان آموزش و پرورش است.گسترش روز افزون موسسات اقتصادی کنکور محور و گردش مالی عظیم آن ناشی از غلبه نگاه اقتصادی بر آموزش و پرورش است.
ستم میانگین یعنی اینکه شما نمی توانید متفاوت با جو غالب حاکم بر نظام مدیریتی دوام بیاورید.یعنی مدیران باید اساسا شبیه به هم باشند.ستم اکثریت یا ستم میانگین به مفهوم هم رنگ جماعت شدن است.در سیستم مدیریتی میانگین گرا، مدیران تحول خواه و روشن بین یا باید دست از آرمانهای خود بکشند و جذب سیستم اکثریتی شده و یا عطای حضور در پستهای مدیریتی را به لقایش ببخشند.گوهر متفاوت بودن در این سیستم خریداری ندارد.مدیران تحول خواهد خیلی زود از سیستم جدا می شوند و یا تحت تاثیر ساختار میانگین گرا دچار محافظه کاری می شوند و آرمانهایشان به حاشیه می روند.
لذا بر اساس نقدهای موجه مندرج در فلسفه اگزیستانسیالیزم به نظر می رسد چهار نقد بالا بر سیستم اداری ما وارد است.
روشن است که با این سیستم بسته مدیریتی که نسبتی با تحول خواهی برقرار نمی کند ،نمی توان انتظار تحول در بدنه آموزش و پرورش به ویژه تحول در مدارس داشت.
در سطح خرد نیز مدیران مدارس باید بر اساس دستورالعمل های دیکته شده همین نظام اداری تحول گریز عمل کنند. لذا نقدهای وارد به مدیران اداری بر مدیران مدارس نیز وارد است.
جریان تحول خواهی احتیاج به مدیران تحول خواه دارد که در ابتدا از فضای حاکم بر مدیریت امروزه ساختار شکنی کنند و تحول را به گفتمان مسلط در آموزش و پرورش مبدل کنند. امری که با توجه به اوضاع کنونی در کوتاه مدت چشم انداز روشنی برای آن متصور نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان