اصالتم، سالهاست به ریشههای بلوط پیری گره خورده که اکنون تن نحیفاش در حال سوختن است. عمریاست که گره خوردهام به:
چوقا
به نوزین
به اسب و برنو
به چویل و ریواس و گردو
به بلوط پیر زردکوه
که همگی در حال سوختن هستند و منتظر معجزه پرودگار
بَلیٖط پیر زَردِه، ناله داره
بَلٰامْ أَوْرٖی بیا، بارون بِوٰارِه
(بلوط پیر زردکوه ناله میکند تا شاید ابری بیاید و باران ببارد.)
نظاره کردن فرار آهوان و قوچهای بختیاری از شعلههای سرکش آتش، قلب هر عشایرزادهای را به درد میآورد.
فریاد جگرسوز مردم منطقه که نیک میدانند سوختن بلوط چه عواقب وحشتناکی خواهدداشت، سمفونی آزاردهندهای را روایت میکند.
اگر بدانیم که دوران پاگرفتن نهال بلوط، بیشتر از ده سال است و این نماد ایستادگی در پنجاه سالگی ثمر میدهد، شاید عمق فاجعه را بیشتر بدانیم و ناله جگرسوز اهالی منطقه را درک کنیم.
این بلوطها که میسوزند، حاصل تلاش چندین نسل از انسانهای سختکوشی است که اینک نیستند تا سرزمین سوخته خود را بنگرند.
هر درخت بلوط تا ۲۰۰ هزار دلار ارزشگذاری میشود، شاید مسؤلین نمیدانند چه سرمایهای در حال سوختن است.
میلیونها درخت بلوط در خطر از بین رفتن توسط آتش هستند و ما فقط به تماشا ایستادهایم.
ما عشایر آموختهایم که همواره امیدوار باشیم و تلاشگر، پس میدانیم که روزی دوباره برمیگردیم به سرزمین شیرهای سنگشده، به سرزمین دلهای تنگشده، درحالیکه بلوطهایش را سرسبز خواهیمدید.چون ریشههای بلوط پیر، اصالت من است.و اکنون، در سکوت بلوط، در سوگ چویل و ریواس، دلتنگ قهقهه کبک تاراز، به انتظار معجزه باران نشستهایم تا ریشه بلوطهای سوخته را به سبز شدن بشارت دهیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و دزدیدن چوب در اثر انتخاب برای ذغال شدن
بار الهی ! سلام ما را به آن جوان شایسته کارآفرین برسان !
دولت و حکومت و قوانین یک شغل را از او محروم کرد و
او چند هزار شغل را از دیگران ! و میگفت: کسی که در اثر قوانین توهّم زده همچون سن و سال به درد دولت نمی خورد پس در اثر سن و سال به درد ملت نیز نمی خورد و کارگاههای خود را از منطقه زاگرس جمع کرد و چه راحت بر تعداد چوب دزدان افزوده شد و به دختری زیبا و دندانپزشک و ... از این منطقه جواب منفی داد و گفت آنکس که از نظر دولت برای اشتغال شایسته نیست یعنی برای کار و نفقه و ازدواج نیز شایسته نیست و ... چه مسخره بود که در آن منطقه دانشجوی دانشگاه فرهنگیان و نهضتی پیش او رفع اشکال درسی میکرد ولی او یا به واسطه انحصار آزمون یا ... نمی توانست آزمون دهد و یا اگر آزمون می داد و رتبه علمی می آورد در اثر توهّم قوانین پیش از مصاحبه نیز رد می شد و ...
چقدر قدر نشناسی و چقدر اسراف در هزینه! کسی که استحقاق معلمی و ورود به تالیف کتب درسی داشت تا میلیاردها دلار به بیت المال کمک شود! و این نیز نوعی سوختن است
همان فردی که دعای نباریدن بارانش هم اجابت می شود