چرا اين قدر تفريح و گشت و گذار مي کنيم؟ چرا در زندگي انسان مدرن تفريح جايگاهي دارد که در زندگي انسان سنّتي ندارد؟ براي اين که انسان مدرن نميتواند با خودش تفريح کند. يعني هروقت به خودش رجوع مي کند از خودش بدش مي آيد. باغي در درون خودش ندارد که اگر ده سال هم مسافرت نرود هيچ وقت حوصله اش سر نرود.
آدمي که تفكّر معنوي عميقي دارد، اگر صد سال هم مسافرت نرود يك لحظه نمي گويد حوصله ام سر رفت. چون دائماً مشغول سير در يك باغ دروني است . وقتي ما باغ دروني نداريم بايد برويم باغ هاي بيروني را ببينيم.
آدمي که خودش را نمي تواند تماشا کند چاره اي جز اين ندارد که برود و بيرون از خودش را تماشا کند.
اشخاص معنوي آن قدر درون خودشان چيزها ي نو کشف مي کنند و چيزهاي بسيار شاد کننده، اميدوارکننده و آرامش بخش مي يابند که هيچ وقت به سير و مسافرت بيروني احتياج پيدا نمي کنند. بنابراين يكي از دلايلي که ما اين قدر به مسافرت و تفريح نيازمنديم ، اين است که ما انسان هاي معنوي اي نيستيم.
هر چه انسان معنوي تر باشد، کمتر احتياج پيدا مي کند به اين که منظره و تابلو راعوض کند، اين است که انسان جديد تابلوهاي خانه اش را هم بايد هر از چند مدّت عوض کند، مبلمان خانه اش را هم و... چون بعد از مدّتي اينها ديگر نمي توانند او را از خودش به بيرون از خودش عطف توجّه دهند. اگر همه ما شبيه مولوي بوديم مسافرتهايمان هم بسيار کاهش پيدا مي کرد.
سنت گرایی،تجددگرایی، پساتجددگرایی،جلسه نهم،سال 78
کانال مصطفی ملکیان
نظرات بینندگان
سفر بهترین روش برای پر کردن اوقات فراغت، کسب تجربه ، حس تازگی ، رفع کسالت ، خستگی و خوشدلی است. اتفاقا سفر برای رسیدن به تنهایی و دور شدن از جمع همیشگی ، دغدغه های روزمره و ارتباطات خسته کننده و کسل آور است.
منتهی عدم درک شرایط بحرانی امروز جامعه و جهان با شیوع ویروس کرونا، کج فهمی و حتی نفهمی عمیق و دردناکی است.
مشکل جامعه ما عدم همسویی با جمع و بها ندادن به ارزش های جمع است.
قبل از شیوع کرونا از بی پولی نمیتونستیم بریم گشت و گذار فراخانه ای.
الان از دست این جانور فسقلی محکوم به قرنطینه خانگی هستیم.
کلا از وقتی یادمون میاد غرق در افکار و سیر و سلوک در وجود خودمون بودیم. این گله گذاری ها رو باید به از ما بهترون بگید.
حقوق ما به خورد و خوراک نمیرسه داداش!
کجای دنیا رو خودت دیدی؟ میخوای دیده ها و نوشته های دیگران رو تو وجودت نشخوار کنی؟!
((به سراب و گوشه رفتم به سرم رهم ندادند
که برون در چه دیدی؟ که درون مخچه آیی؟))
دیدم وجدانا راست میگه. برگشتم دوباره تو فضای مجازی.
سلام دوستان! من برگشتم. نوبخت هنوز زنده ست؟
فقط خط اول رو با نویسنده صحبت کردم. باقیش اندر احوالات خودم بود.
(دنیایی شده آدم با خودشم نمیتونه یکم اختلاط کنه. ملت اعصاب ندارن. اونوقت میگن نرید شمال و بشینید با خودتون حرف بزنید! حرف نزده دارن منو میکشن وای به روزی که برم گشت و گذار باغ درون. خدا ازت نگذره نوبخت ببین این طفلی معلما رو به چه مرحله از اشراق رسوندی!)
این پرانتزم به خدا با خودم بودم آقا داود!